عصر دنا- سید یونس آصف جاه در یادداشتی با عنوان درد دل یک جوان دههشصتی با رئیسجمهور محترم به بحث عدالت پرداخته است.
به نام خدای مظلومان
درد دل یک جوان دههشصتی با رئیسجمهور محترم
بغض را باید نوشت،از بغض هم دیوار ساخت
در دلی بیدست و پا،این درد را بسیار ساخت
جناب آقای رئیسجمهور
سلام علیکم
در روزهایی که کشور با حجم زیادی از مسائل پیچیده اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی روبهروست، گمان میکنم زمان آن رسیده باشد که برخی صداها، هرچند آرام، اما واقعی و برخاسته از عمق محرومیت، شنیده شوند.
این چند سطر، سخن یک جوان دههشصتیست، نه برای گله _ بلکه برای باز کردن دریچهای تازه به واقعیتی فراموششده...
در دل کشوری ثروتمند، استانهایی وجود دارد با منابع سرشار، نیروی انسانی مستعد و پیشینهای درخشان در ایثار. با همه این داراییها، هنوز چهره توسعه در این مناطق، غبارِ محرومیت را بر پیشانی دارد. مناطقی که برای رسیدن به سادهترین خدمات، باید کیلومترها طی کرد. جادههایی پرخطر، درمانگاههایی بعضا بدون دارو، مدارسی که به سقفشان اعتماد نمیشود و مسیرهایی که اگر تلفن همراه را بالا ببری، صد بار تماس قطع میشود تا شاید یک جمله را کامل برسانی...
آری _ جمع بزرگی از همنسلانم، با وجود سالها تحصیل در دانشگاههای معتبر، همچنان بیکار ماندهاند. ازدواج، خانهدار شدن، تشکیل خانواده، تبدیل شده به رؤیایی دور از دسترس. این جوانان، که امید آینده این سرزمین بودند، حالا دچار بیانگیزگی، اضطراب معیشت، و بلاتکلیفیاند...
سؤال مهمی در ذهن مردم این مناطق شکل گرفته: چرا در فرآیند تخصیص بودجهها و تصمیمگیریهای ملی، استانهایی که در همه آزمونهای انقلاب و جنگ، پیشتاز بودند، جایگاهی مؤثر ندارند؟ چرا سهم این مناطق، همواره در حد وعده باقی مانده؟ ضعف در سیاستورزی منطقهای، بیتوجهی به قدرت چانهزنی در سطح کلان، و نبود ساختار منسجم برای پیگیری مطالبات، این استانها را در مسیر توسعه متوقف کرده است.
رشد نابرابر میان استانهای مرکزی و مناطق کمبرخوردار، شکافهایی عمیق ایجاد کرده است و این مهم نه فقط در سطح درآمد، بلکه در آموزش، درمان، زیرساخت، فرصتهای شغلی، و حتی در نوع نگاه به آینده نمو دارد.
*آیا عدالت، چنین چهرهای دارد؟؟؟*
در نظامی که مردمانش پای همهچیز ایستادند، جان دادند، جوان از دست دادند، انتظار ندارند صدایشان در حاشیه شنیده شود. مردمی که در دوران دفاع، بیشترین شهید را تقدیم کردند، امروز فقط یک خواسته دارند: دیده شوند، جدی گرفته شوند، و در تصمیمات ملی، سهم واقعی خود را داشته باشند.
اگر قرار است جوانی در روستای کوهستانی، در همان آزمونی شرکت کند که فرزند برخوردارترین منطقه پایتخت وارد آن میشود، آیا انصاف حکم نمیکند ابزار و زمینههای برابر برای او فراهم شود؟
چطور میتوان انتظار داشت رقابت عادلانه باشد، وقتی حتی تلفنهمراه در بخشی از مسیر زندگیاش سیگنال ندارد؟
جناب رئیسجمهور
این نوشته، نه صدای یک نفر، که فشرده هزاران درد نگفته است... زمزمهای آرام از دل نسلی که ایستاد، منتظر ماند، اما اکنون چشم به راه یک تدبیر است.
با آرزوی سرافرازیِ ایرانِ عزیزمان
«سید یونس آصف جاه»
فرزند همین خاک
جوانی از نسل دهه شصت
اگر گوش شنوایی باشد
یا حاکم عادلی
درود بر قلم و اندیشه ات مرد بزرگ بویراحمد