چین در آغاز بحران سوریه با عنایت به سیاستهای محافظهکارانه خود در قبال مسائل بینالمللی، موضع نسبتاً محتاطانهای در قبال تحولات این کشور اتخاذ کرد.
چنین رویکردی همزمان با ورود اعتراضات خیابانی در سوریه به فاز مسلحانه وارد مرحله تازهای گردید.
تحت این شرایط، دولت چین تلویحاً موضع خود را از حمایت نسبی از دولت اسد به همراهی تلویحی با اتحادیه عرب تغییر داد. رویکرد اخیر نیز با گذشت حدود دو سال دچار تغییرات ملموسی شد. بر این اساس، اعزام کارشناسان نظامی چین به مأموریتهایی در سوریه و رصد از نزدیک تحولات این کشور، مقامات پکن را به اتخاذ موضع نسبتاً فعالتری در ارتباط با بحران سوریه ترغیب نمود. در همین ارتباط، چندی پیش هیأت نظامی چینی وارد سوریه شد و با مقامات سوری دیدار کرد.
سفر مقامات ارشد نظامی چین به سوریه و بحث راجع به همکاریهای نزدیک نظامی با این کشور بهعنوان نقطه عطفی در سیاست خارجی چین محسوب میشود که علاوه بر آثار چشمگیر در روند تحولات داخلی سوریه، تأثیرات قابلتوجهی بر معادلات قدرت در حوزههای ژئوپلیتیکی شرق آسیا و غرب آسیا و همچنین جایگاه جهانی چین خواهد داشت.
در مقاله حاضر، بهدنبال بررسی و واکاوی چنین تأثیراتی هستیم.
امکانسنجی حضور نظامی چین در بحران سوریه
در سالهای اخیر، بسیاری از ناظران سیاست خارجی چین شاهد تغییری ظریف در موضع سنتی پکن نسبت به مداخله خارجی بودهاند. چین بهموجب یک اصلی کلی در سیاست خارجی خود، همواره بر اصل حاکمیت دولتها و مخالفت با توسل به زور در امور بینالمللی تأکید داشته است.
بر این اساس، رهبران چین هیچگونه تردیدی در خصوص مقاومت در برابر مداخلات خارجی در امور داخلی ملتهای مستقل (بهویژه زمانیکه این مهم تحت رهبری ایالات متحده امریکا و غرب صورت گیرد) نداشتهاند[1]. هرچند در نگاه نخست ممکن است نوعی پارادوکس میان نگرش و رهیافت نوین چین به مداخله خارجی از یکسو و تأکید بر اصل حاکمیت و عدم توسل به زور در امور بینالمللی از سوی دیگر وجود داشته باشد، اما منطق حاکم بر رفتار چین در بحران سوریه در گسست با سنت دیپلماسی بیسروصدای این کشور[2]، در قالب رهیافت واقعگرایی و براساس نشانههایی از ورود به منازعه، جلوگیری از سلطه قدرتهای دیگر، تلاش برای کنترل بحرانها و نتایج آنها و تلاش برای برتری در موازنه قوا سازماندهی شده است.
افزون بر این، تعقیب سیاست تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ نیازمند کنش فعال چین در مناطق حساس و ژئوپلیتیکی میباشد. واضح است که ناتوانی چین از نقشآفرینی مؤثر در فرایند شکلگیری نظم منطقهای جدید در غرب آسیا بهمنزلهی شکستِ تلاشهای این کشور برای دستیابی به جایگاهی در سطح یک قدرت سیاسی بینالمللی خواهد بود. تحقق منافع اقتصادی چین (از جمله امنیت انرژی و تسهیل مبادلات تجاری) هم بهنوبهی خود مستلزم اتخاذ راهبرد درگیری فعالانه در بحرانهای بینالمللی میباشد.
بر همین مبنا، سند راهبرد نظامی 2015 چین بر عزم این کشور برای گسترش حضور نظامی در جهان بهمنظور حفاظت از منافعش اذعان دارد[3]. انتصاب شیه شیائویان سفیر سابق و دیپلمات کهنهکار چین در ایران به عنوان فرستاده ویژه این کشور برای حل بحران سوریه، نمایانگر اهمیت روزافزون چنین دیدگاهی در نگرش راهبردی رهبران چین میباشد.
جلوگیری از تکرار سناریوی لیبی بهعنوان دیگر عامل مؤثر بر موضع چین در ورود به بحران در سوریه تلقی میشود. در جریان بحران لیبی، رویکرد منفعلانه کشورهایی مانند چین و روسیه، بسترهای لازم را برای اقدامات بعدی غرب بهوجود آورد. بهموجب چنین رویکردی، چین به قطعنامه 1970 (اعمال تحریمهای گسترده علیه لیبی) رأی مثبت و به قطعنامه 1973 (ایجاد منطقه پرواز ممنوع) رأی ممتنع داد. بر اساس استدلال چینیها، قطعنامه دوم بهعنوان توجیهی برای مداخله نظامی ناتو و سرنگونی قذافی مورد استفاده قرار گرفت.
در این چارچوب، مداخلهگرایی نوین بر مبنای مدل لیبی در دستورکار غرب قرار گرفته که بهمعنای بهرهگیری از شعارهایی از قبیل دفاع از دموکراسی، مخالفت با استبداد و احترام به حقوق بشر در راستای بهکارگیری نیروهای نظامی برای تغییر رژیم سیاسی موجود است[4].
بنابراین، متغیرهایی از قبیل موقعیت ویژهی غرب آسیا در دکترین راهبردی چین، تجربه ناموفق رویکرد انفعالی این کشور در بحران لیبی، تشدید عوامل ناامنی و بیثباتی در محیط امنیتی چین در قالبهایی مانند سرریز ناامنی در کشور همسایه یعنی افغانستان به غرب چین و برقراری ارتباط میان جداییطلبان استان سینکیانگ چین با گروههای تروریستی در غرب آسیا[5] باعث شده تا چین سیاست عملگرایی و درگیری فعالانه در بحران سوریه را بر راهبرد انفعالی سنّتی ترجیح دهد.
در چنین شرایطی، هرچند امکان مداخله نظامی مستقیم چین در بحران سوریه دور از ذهن است، اما حضور نظامی در قالبهای لجستیک، اطلاعاتی، آموزشی و مستشاری بسیار محتمل بهنظر میرسد. بر این اساس، در شرایط فعلی که وضعیت میدانی در حال تغییر به نفع نیروهای دولتی سوریه است، بهترین زمان برای افزایش تعاملات نظامی با ارتش سوریه فراهم شده است.
بازدید دریادار «گوآن یوفی» رئیس دفتر همکاریهای بین المللی شورای مرکزی ارتش جمهوری خلق چین از دمشق و دادن وعدة اعطای کمکهای نوعدوستانه به نیروهای مسلح سوریه و آموزش نظامیان سوری را باید در این راستا مورد بررسی قرار داد.
تأثیرات حضور نظامی چین در بحران سوریه
ورود چین به بحران سوریه در درجه اول عرصه داخلی و تحولات میدانی این کشور را تحت تأثیر قرار میدهد. از جمله اصلیترین نشانه های چنین تحولی میتوان به قرار گرفتن دولت سوریه در موقعیت برتر نسبت به مخالفان آن و تغییر موازنه قوا به نفع نیروهای دولتی اشاره داشت. پیشتر چین در قالب وسایل نقلیه، لباس نظامی و تجهیزات به یگانهای دولتی سوریه کمکهای چشمگیری میرساند ولی چنانچه از تحولات اخیر بر میآید، چنین حمایتهایی گسترش خواهد یافت.
در حال حاضر، ارتش سوریه به وسایل نقلیه و ارتباطات و تکنیک مهندسی احتیاجی کمتر از تسلیحات ندارد. درباره آموزش پرسنل نیز باید گفت که چین از این نظر از برتری برخوردار است زیرا برخی تسلیحات بهکار رفته در عملیات جنگی در سوریه هنوز هم در حوزه تسلیحاتی ارتش چین است.
آنها سامانههای توپخانه شوروی سابق مثل هویتزر-دی20 با کالیبر 152 میلیمتر و دی30، 122 میلیمتری و نفربرهای بی.ام.پی-1 و توپهای ضدهوایی اس-60، 57 میلیمتری هستند که مشابههای دقیقشان در تجهیزات ارتش چین وجود دارند.از این لحاظ، چین میتواند آموزش کارشناسان حملونقل، ارتباطات، لجستیک و پزشکی نظامی را بهعهده گیرد[6].
تأثیر حضور نظامی چین در بحران سوریه بر معادلات قدرت در شرق آسیا
آسیای جنوب شرقی به واسطة قرار گرفتن در حلقه نخست منظومه امنیتی چین، از منزلت ممتازی در سیاست خارجی این کشور برخوردار است. از اینرو، حضور نظامی فزاینده آمریکا در این منطقه در چارچوب استراتژی تمرکز بر آسیا[7] یا موازنهسازی مجدد[8] بهعنوان یک تهدید جدی از سوی رهبران چین قلمداد میگردد.
ایالات متحده در راستای چنین راهبردی، به انجام رزمایشهای نظامی مشترک و فروش تسلیحات به کشورهای مناطق حاشیهای دریای جنوبی همچون فیلیپین و ویتنام مبادرت نموده است. بنابراین، اعلام سیاست بازگشت به آسیا-پاسیفیک از سوی دولت آمریکا را میتوان در زمرهی مؤلفه های مؤثر بر رفتار خارجی چین در قبال بحران سوریه دانست.
در مقام پاسخ به راهبرد جدید ایالات متحده، چین بهجای گرایش به سمت رویارویی نظامی، سیاست «نگاه به سوی مرزهای غربی»[9] و بهدنبال آن استراتژی «جاده ابریشم نوین دریایی و زمینی»[10] را در پیش گرفته است. بهموجب چنین رهیافتی، چین باید بهدنبال توسعه و تحکیم روابط با مرزهای غربی خود بهویژه روسیه، آسیای مرکزی و غرب آسیا و شمال آفریقا باشد.
ورود به بحران سوریه را نیز میتوان در ارتباط با چنین رهیافتی در سیاست خارجی چین مورد بررسی قرار داد. اتخاذ چنین راهبردی، نهتنها موجبات خروج چین از انزوا در مناقشه دریای چین جنوبی را فراهم خواهد نمود، بلکه زمینههای لازم برای مقابله فعالانه با طرحهای آمریکایی در زمینه ی محاصره و مهار چین را بهوجود میآورد.
در چنین شرایطی و با گسترش حوزه نفوذ و بازیگری چین در غرب آسیا، امکان شکست راهبرد مهار چین از طریق تشکیل حلقههای راهبردی کنترل در اطراف این کشور فراهم میآید.
آثار حضور چین در بحران سوریه بر جایگاه جهانی چین
قدرتیابی و نقشآفرینی فزاینده چین در مدیریت بحرانهای بینالمللی از جمله بحران سوریه، بسترهای لازم برای مطرح شدن این کشور بهعنوان یک قدرت سیاسی بینالمللی را بهوجود خواهد آورد. چین بهعنوان یک قدرت بزرگ، میتواند بخشی از فرآیند نظم نوین منطقهای در غرب آسیا باشد.
برخی از تحلیلگران، بحران سوریه را مهمترین نماد ورود چین از حاشیه به متن تحولات غرب آسیا میدانند، زیرا این کشور بهطور سنتی همواره به بیان مواضع کلی در مورد تحولات این منطقه اکتفا میکرد و طرفین را به صلح و آرامش دعوت میکرد، اما در این بحران در مقابل مجموعه غرب و اتحادیه عرب قرار گرفت و نقشی متفاوت و تعیینکننده ایفا کرد[11].
واضح است که دستیابی به چنین موقعیت و جایگاهی، آثار قابل توجهی را در تسهیل و تسریع سیاست خارجی توسعهگرای چین خواهد داشت. در واقع، دستیابی به رشد عظیم اقتصادی بدون ارتقای توان تأثیرگذاری کشور در سطوح منطقهای و بینالمللی امکانپذیر نخواهد بود.
حضور نظامی چین در بحران سوریه در کنار تأثیرات قابل توجه بر بهبود منافع اقتصادی و نظامی این کشور در منطقه غرب آسیا و تبدیل شدن این کشور به بازیگری جهانی، شرایط لازم برای افول نظم جهانی لیبرال را نیز بهوجود میآورد.
چنین روندی بهمنزلة نقش کلیدی این کشور در موضوعات بینالمللی خواهد بود که سهم این کشور در شکلدهی به معادلات قدرت جهانی را به میزان قابل ملاحظهای افزایش خواهد داد.
تأثیرات حضور چین در بحران سوریه بر معادلات منطقه غرب آسیا
ورود بازیگری به مختصات چین به صحنه غرب آسیا تأثیرات قابل توجهی را در روابط بازیگران منطقهای با یکدیگر و روند حاکم بر معادلات قدرت در منطقه خواهد داشت. ورود چین به بحران سوریه بهمنزلهی روندی محسوب میشود که در پرتو آن بسترهای لازم برای تقویت ائتلاف ضدهژمون فراهم خواهد شد.
ائتلاف ایران، روسیه، سوریه و تا حدی عراق را میتوان اصلیترین مانع در برابر هژمونیک شدن نظم امنیتی در غرب آسیا و تکمیل فرایند تسلط امریکا و همپیمانان آن بر منطقه دانست[12].
بنابراین، ورود چین به بحران سوریه امکان هژمونیک شدن نظم منطقهای غرب آسیا را تا حدود زیادی از بین خواهد برد. در چنین شرایطی، بسترهای لازم برای شکلگیری و تعمیق نوع جدیدی از موازنه قدرت در حوزة منطقه ای بهوجود خواهد آمد که در یکسوی این موازنه، آمریکا و همپیمانان منطقهای این کشور با محوریت عربستان و رژیم صهیونیستی قرار دارند و در سوی دیگر، ائتلاف ضدهژمون با بازیگرانی نظیر ایران، سوریه، چین، روسیه و تا حدی عراق قرار دارند.
جمع بندی
هرچند بهواسطهی عدم حضور مستقیم نظامی چین در بحران سوریه، ممکن است رویکرد این کشور قابل مقایسه با الگوی رفتاری روسیه نباشد، اما تلاش چین برای نقشآفرینی مؤثر در بحران یادشده، بسترهای لازم بهمنظور تقویت ائتلاف ضدهژمون را فراهم میکند. در چنین شرایطی، چین بهعنوان یکی از اضلاع چنین ائتلافی در کنار روسیه، ایران و سوریه به ایفای نقش میپردازد.
تعقیب چنین رویکردی از جانب چین را بایستی در ارتباط با فرهنگ استراتژیک هژمونستیز این کشور و تغییر موازنه قوا به نفع محور مقاومت در شرایط فعلی منطقه مورد توجه قرار داد.
پی نوشت ها:
[1]. Michael D. Swaine, " Chinese Views of the Syrian Conflict", China Leadership Monitor, No. 39, September 2012, p. 1.
[2]. Low Profile Diplomacy
.[3] فاطمه سلیمانی، «استراتژی نظامی جدید چین: ابعاد و پیامدهای منطقهای و بینالمللی»، دفتر مطالعات سیاسی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، تیرماه 1394، شماره 14322، ص 4.
[4]. Justyna Szczudlik-Tatar, China’s Position During the Crisis in Syria, Polish Institute of International Affairs, Bulletin, No. 76 (409), August 8, 2012, p. 781.
[5]. سعید پیرمحمدی، «تبیین روابط مشارکتی راهبردی 25ساله ایران و چین»، اندیشکده راهبردی تبیین، 26/11/1394، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items/تبیین-روابط-مشارکتی-راهبردی-25ساله-ایران-و-چین
[6]. محمدرضا برخورداری، «سیاست چین در قبال بحران سوریه»، ایراس، 7/6/1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://www.iras.ir/fa/doc/note/1845/
[7]. Pivot to Asia
[8]. Rebalancing
[9]. Westbound Strategy
[10]. New Maritime and Land-Based Silk Road
[11]. محسن شریعتینیا، «چین و بهار عربی؛ بازیگری چین در متن تحولات خاورمیانه»، دیپلماسی ایرانی، فروردین 1391، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://irdiplomacy.ir/fa/page/1899288/
[12]. مهدی اسکندری، «ژاپن و حفظ نظم آمریکایی؛ دلایل و رویکردها»، اندیشکده راهبردی تبیین، 14/6/1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items-6/1395061405