کد خبر: ۵۸۳
تاریخ انتشار:۰۹:۰۵ - ۰۳ مهر ۱۳۹۵
عصر دنا: متغیرهایی از قبیل موقعیت ویژة غرب آسیا در دکترین راهبردی چین، تجربه ناموفق رویکرد انفعالی این کشور در بحران لیبی، چین را به اتخاذ سیاست عملگرایی و درگیری فعالانه در بحران سوریه به­جای راهبرد انفعالی سنّتی ترغیب نموده است.
پایگاه خبری تحلیلی عصردنا (Asrdena.ir):

چین در آغاز بحران سوریه با عنایت به سیاست‌های محافظه‌کارانه خود در قبال مسائل بین‌المللی، موضع نسبتاً محتاطانه­ای در قبال تحولات این کشور اتخاذ کرد.

چنین رویکردی هم­زمان با ورود اعتراضات خیابانی در سوریه به فاز مسلحانه وارد مرحله تازه­ای گردید.

تحت این شرایط، دولت چین تلویحاً موضع خود را از حمایت نسبی از دولت اسد به همراهی تلویحی با اتحادیه عرب تغییر داد. رویکرد اخیر نیز با گذشت حدود دو سال دچار تغییرات ملموسی شد. بر این اساس، اعزام کارشناسان نظامی چین به مأموریت­هایی در سوریه و رصد از نزدیک تحولات این کشور، مقامات پکن را به اتخاذ موضع نسبتاً فعال­تری در ارتباط با بحران سوریه ترغیب نمود. در همین ارتباط، چندی پیش هیأت نظامی چینی وارد سوریه شد و با مقامات سوری دیدار کرد.

سفر مقامات ارشد نظامی چین به سوریه و بحث راجع به همکاری­های نزدیک نظامی با این کشور به­عنوان نقطه عطفی در سیاست خارجی چین محسوب می­شود که علاوه بر آثار چشمگیر در روند تحولات داخلی سوریه، تأثیرات قابل­توجهی بر معادلات قدرت در حوزه­های ژئوپلیتیکی شرق آسیا و غرب آسیا و هم­چنین جایگاه جهانی چین خواهد داشت.

در مقاله حاضر، به­دنبال بررسی و واکاوی چنین تأثیراتی هستیم.

امکان­سنجی حضور نظامی چین در بحران سوریه

در سال­های اخیر، بسیاری از ناظران سیاست خارجی چین شاهد تغییری ظریف در موضع سنتی پکن نسبت به مداخله خارجی بوده­اند. چین به­موجب یک اصلی کلی در سیاست خارجی خود، همواره بر اصل حاکمیت دولت­ها و مخالفت با توسل به زور در امور بین­المللی تأکید داشته است.

بر این اساس، رهبران چین هیچ­گونه تردیدی در خصوص مقاومت در برابر مداخلات خارجی در امور داخلی ملت­های مستقل (به­ویژه زمانی­که این مهم تحت رهبری ایالات متحده امریکا و غرب صورت گیرد) نداشته­اند[1]. هرچند در نگاه نخست ممکن است نوعی پارادوکس میان نگرش و رهیافت نوین چین به مداخله خارجی از یک­سو و تأکید بر اصل حاکمیت و عدم توسل به زور در امور بین­المللی از سوی دیگر وجود داشته باشد، اما منطق حاکم بر رفتار چین در بحران سوریه در گسست با سنت دیپلماسی بی­سروصدای این کشور[2]، در قالب رهیافت واقع­گرایی و براساس نشانه­هایی از ورود به منازعه، جلوگیری از سلطه قدرت­های دیگر، تلاش برای کنترل بحران­ها و نتایج آنها و تلاش برای برتری در موازنه قوا سازمان­دهی شده است.

افزون بر این، تعقیب سیاست تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ نیازمند کنش فعال چین در مناطق حساس و ژئوپلیتیکی می­باشد. واضح است که ناتوانی چین از نقش­آفرینی مؤثر در فرایند شکل­گیری نظم منطقه­ای جدید در غرب آسیا به­منزله‌ی شکستِ تلاش­های این کشور برای دستیابی به جایگاهی در سطح یک قدرت سیاسی بین­المللی خواهد بود. تحقق منافع اقتصادی چین (از جمله امنیت انرژی و تسهیل مبادلات تجاری) هم به­نوبه‌ی خود مستلزم اتخاذ راهبرد درگیری فعالانه در بحران­های بین­المللی می­باشد.

بر همین مبنا، سند راهبرد نظامی 2015 چین بر عزم این کشور برای گسترش حضور نظامی در جهان به­منظور حفاظت از منافعش اذعان دارد[3]. انتصاب شیه شیائویان سفیر سابق و دیپلمات کهنه­کار چین در ایران به ­عنوان فرستاده ویژه این کشور برای حل بحران سوریه، نمایان­گر اهمیت روزافزون چنین دیدگاهی در نگرش راهبردی رهبران چین می­باشد.

جلوگیری از تکرار سناریوی لیبی به­عنوان دیگر عامل مؤثر بر موضع چین در ورود به بحران در سوریه تلقی می­شود. در جریان بحران لیبی، رویکرد منفعلانه کشورهایی مانند چین و روسیه، بسترهای لازم را برای اقدامات بعدی غرب به­وجود آورد. به­موجب چنین رویکردی، چین به قطعنامه 1970 (اعمال تحریم­های گسترده علیه لیبی) رأی مثبت و به قطعنامه 1973 (ایجاد منطقه پرواز ممنوع) رأی ممتنع داد. بر اساس استدلال چینی­ها، قطعنامه دوم به­عنوان توجیهی برای مداخله نظامی ناتو و سرنگونی قذافی مورد استفاده قرار گرفت.

در این چارچوب، مداخله­گرایی نوین بر مبنای مدل لیبی در دستورکار غرب قرار گرفته که به­معنای بهره­گیری از شعارهایی از قبیل دفاع از دموکراسی، مخالفت با استبداد و احترام به حقوق بشر در راستای به­کارگیری نیروهای نظامی برای تغییر رژیم سیاسی موجود است[4].

بنابراین، متغیرهایی از قبیل موقعیت ویژه‌ی غرب آسیا در دکترین راهبردی چین، تجربه ناموفق رویکرد انفعالی این کشور در بحران لیبی، تشدید عوامل ناامنی و بی­ثباتی در محیط امنیتی چین در قالب­هایی مانند سرریز ناامنی در کشور همسایه یعنی افغانستان به غرب چین و برقراری ارتباط میان جدایی‌طلبان استان سین­کیانگ چین با گروه‌های تروریستی در غرب آسیا[5] باعث شده تا چین سیاست عملگرایی و درگیری فعالانه در بحران سوریه را بر راهبرد انفعالی سنّتی ترجیح دهد.

در چنین شرایطی، هرچند امکان مداخله نظامی مستقیم چین در بحران سوریه دور از ذهن است، اما حضور نظامی در قالب­های لجستیک، اطلاعاتی، آموزشی و مستشاری بسیار محتمل به­نظر می­رسد. بر این اساس، در شرایط فعلی که وضعیت میدانی در حال تغییر به نفع نیروهای دولتی سوریه است، بهترین زمان برای افزایش تعاملات نظامی با ارتش سوریه فراهم شده است.

بازدید دریادار «گوآن یوفی» رئیس دفتر همکاری‌های بین المللی شورای مرکزی ارتش جمهوری خلق چین از دمشق و دادن وعدة اعطای کمک‌های نوع‌دوستانه به نیروهای مسلح سوریه و آموزش نظامیان سوری را باید در این راستا مورد بررسی قرار داد.

تأثیرات حضور نظامی چین در بحران سوریه

ورود چین به بحران سوریه در درجه اول عرصه داخلی و تحولات میدانی این کشور را تحت تأثیر قرار می­دهد. از جمله اصلی­ترین نشانه­ های چنین تحولی می­توان به قرار گرفتن دولت سوریه در موقعیت برتر نسبت به مخالفان آن و تغییر موازنه قوا به نفع نیروهای دولتی اشاره داشت. پیش‌تر چین در قالب وسایل نقلیه، لباس نظامی و تجهیزات به یگان‌های دولتی سوریه کمک‌های چشم‌گیری می‌رساند ولی چنان­چه از تحولات اخیر بر می­آید، چنین حمایت‌هایی گسترش خواهد یافت.

در حال حاضر، ارتش سوریه به وسایل نقلیه و ارتباطات و تکنیک مهندسی احتیاجی کمتر از تسلیحات ندارد. درباره آموزش پرسنل نیز باید گفت که چین از این نظر از برتری برخوردار است زیرا برخی تسلیحات به­کار رفته در عملیات جنگی در سوریه هنوز هم در حوزه تسلیحاتی ارتش چین است.

آن‌ها سامانه‌های توپخانه شوروی سابق مثل هویتزر-دی20 با کالیبر 152 میلیمتر و دی30، 122 میلیمتری و نفربرهای بی.ام.پی-1 و توپ‌های ضدهوایی اس-60، 57 میلیمتری هستند که مشابه‌های دقیقشان در تجهیزات ارتش چین وجود دارند.از این لحاظ، چین می‌تواند آموزش کارشناسان حمل­ونقل، ارتباطات، لجستیک و پزشکی نظامی را به‌عهده گیرد[6].

تأثیر حضور نظامی چین در بحران سوریه بر معادلات قدرت در شرق آسیا

آسیای جنوب شرقی به­ واسطة قرار گرفتن در حلقه نخست منظومه امنیتی چین، از منزلت ممتازی در سیاست خارجی این کشور برخوردار است. از این­رو، حضور نظامی فزاینده آمریکا در این منطقه در چارچوب استراتژی تمرکز بر آسیا[7] یا موازنه­سازی مجدد[8] به­عنوان یک تهدید جدی از سوی رهبران چین قلمداد می­گردد.

ایالات متحده در راستای چنین راهبردی، به انجام رزمایش‌های نظامی مشترک و فروش تسلیحات به کشورهای مناطق حاشیه‌ای دریای جنوبی هم­چون فیلیپین و ویتنام مبادرت نموده است. بنابراین، اعلام سیاست بازگشت به آسیا-پاسیفیک از سوی دولت آمریکا را می­توان در زمره‌ی مؤلفه ­های مؤثر بر رفتار خارجی چین در قبال بحران سوریه دانست.

در مقام پاسخ به راهبرد جدید ایالات متحده، چین به­جای گرایش به سمت رویارویی نظامی، سیاست «نگاه به سوی مرزهای غربی»[9] و به­دنبال آن استراتژی «جاده ابریشم نوین دریایی و زمینی»[10] را در پیش گرفته است. به­موجب چنین رهیافتی، چین باید به­دنبال توسعه و تحکیم روابط با مرزهای غربی خود به­ویژه روسیه، آسیای مرکزی و غرب آسیا و شمال آفریقا باشد.

ورود به بحران سوریه را نیز می­توان در ارتباط با چنین رهیافتی در سیاست خارجی چین مورد بررسی قرار داد. اتخاذ چنین راهبردی، نه­تنها موجبات خروج چین از انزوا در مناقشه دریای چین جنوبی را فراهم خواهد نمود، بلکه زمینه­های لازم برای مقابله فعالانه با طرح­های آمریکایی در زمینه ی محاصره و مهار چین را به­وجود می­آورد.

در چنین شرایطی و با گسترش حوزه نفوذ و بازیگری چین در غرب آسیا، امکان شکست راهبرد مهار چین از طریق تشکیل حلقه­های راهبردی کنترل در اطراف این کشور فراهم می­آید.

آثار حضور چین در بحران سوریه بر جایگاه جهانی چین

قدرت­یابی و نقش­آفرینی فزاینده چین در مدیریت بحران­های بین­المللی از جمله بحران سوریه، بسترهای لازم برای مطرح شدن این کشور به­عنوان یک قدرت سیاسی بین­المللی را به­وجود خواهد آورد. چین به­عنوان یک قدرت بزرگ، می‌تواند بخشی از فرآیند نظم نوین منطقه­ای در غرب آسیا ­باشد.

برخی از تحلیل­گران، بحران سوریه را مهم­ترین نماد ورود چین از حاشیه به متن تحولات غرب آسیا می­دانند، زیرا این کشور به­طور سنتی همواره به بیان مواضع کلی در مورد تحولات این منطقه اکتفا می­کرد و طرفین را به صلح و آرامش دعوت می­کرد، اما در این بحران در مقابل مجموعه غرب و اتحادیه عرب قرار گرفت و نقشی متفاوت و تعیین­کننده ایفا کرد[11].

واضح است که دستیابی به چنین موقعیت و جایگاهی، آثار قابل توجهی را در تسهیل و تسریع سیاست خارجی توسعه­گرای چین خواهد داشت. در واقع، دستیابی به رشد عظیم اقتصادی بدون ارتقای توان تأثیرگذاری کشور در سطوح منطقه­ای و بین­المللی امکان­پذیر نخواهد بود.

     حضور نظامی چین در بحران سوریه در کنار تأثیرات قابل توجه بر بهبود منافع اقتصادی و نظامی این کشور در منطقه غرب آسیا و تبدیل شدن این کشور به بازیگری جهانی، شرایط لازم برای افول نظم جهانی لیبرال را نیز به­وجود می­آورد.

چنین روندی به­منزلة نقش کلیدی این کشور در موضوعات بین­المللی خواهد بود که سهم این کشور در شکل­دهی به معادلات قدرت جهانی را به میزان قابل ملاحظه­ای افزایش خواهد داد.

تأثیرات حضور چین در بحران سوریه بر معادلات منطقه غرب آسیا

ورود بازیگری به مختصات چین به صحنه غرب آسیا تأثیرات قابل توجهی را در روابط بازیگران منطقه­ای با یکدیگر و روند حاکم بر معادلات قدرت در منطقه خواهد داشت. ورود چین به بحران سوریه به­منزله‌ی روندی محسوب می­شود که در پرتو آن بسترهای لازم برای تقویت ائتلاف ضدهژمون فراهم خواهد شد.

ائتلاف ایران، روسیه، سوریه و تا حدی عراق را می­توان اصلی­ترین مانع در برابر هژمونیک شدن نظم امنیتی در غرب آسیا و تکمیل فرایند تسلط امریکا و هم­پیمانان آن بر منطقه دانست[12].

بنابراین، ورود چین به بحران سوریه امکان هژمونیک شدن نظم منطقه­ای غرب آسیا را تا حدود زیادی از بین خواهد برد. در چنین شرایطی، بسترهای لازم برای شکل­گیری و تعمیق نوع جدیدی از موازنه قدرت در حوزة منطقه­ ای به­وجود خواهد آمد که در یک­سوی این موازنه، آمریکا و هم­پیمانان منطقه­ای این کشور با محوریت عربستان و رژیم صهیونیستی قرار دارند و در سوی دیگر، ائتلاف ضدهژمون با بازیگرانی نظیر ایران، سوریه، چین، روسیه و تا حدی عراق قرار دارند.

جمع ­بندی

هرچند به­واسطه‌ی عدم حضور مستقیم نظامی چین در بحران سوریه، ممکن است رویکرد این کشور قابل مقایسه با الگوی رفتاری روسیه نباشد، اما تلاش چین برای نقش­آفرینی مؤثر در بحران یادشده، بسترهای لازم به­منظور تقویت ائتلاف ضدهژمون را فراهم می­کند. در چنین شرایطی، چین به­عنوان یکی از اضلاع چنین ائتلافی در کنار روسیه، ایران و سوریه به ایفای نقش می­پردازد.

تعقیب چنین رویکردی از جانب چین را بایستی در ارتباط با فرهنگ استراتژیک هژمون­ستیز این کشور و تغییر موازنه قوا به نفع محور مقاومت در شرایط فعلی منطقه مورد توجه قرار داد.  

پی نوشت ها:

[1]. Michael D. Swaine, " Chinese Views of the Syrian Conflict", China Leadership Monitor, No. 39, September 2012, p. 1.

[2]. Low Profile Diplomacy

.[3]  فاطمه سلیمانی، «استراتژی نظامی جدید چین: ابعاد و پیامدهای منطقه­ای و بین­المللی»، دفتر مطالعات سیاسی مرکز پژوهش­های مجلس شورای اسلامی، تیرماه 1394، شماره 14322، ص 4.

[4]. Justyna Szczudlik-Tatar, China’s Position During the Crisis in Syria, Polish Institute of International Affairs, Bulletin, No. 76 (409), August 8, 2012, p. 781.

[5]. سعید پیرمحمدی، «تبیین روابط مشارکتی راهبردی 25ساله ایران و چین»، اندیشکده راهبردی تبیین، 26/11/1394، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items/تبیین-روابط-مشارکتی-راهبردی-25ساله-ایران-و-چین

[6]. محمدرضا برخورداری، «سیاست چین در قبال بحران سوریه»، ایراس، 7/6/1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.iras.ir/fa/doc/note/1845/

[7]. Pivot to Asia

[8]. Rebalancing

[9]. Westbound Strategy

[10]. New Maritime and Land-Based Silk Road

[11]. محسن شریعتی­نیا، «چین و بهار عربی؛ بازیگری چین در متن تحولات خاورمیانه»، دیپلماسی ایرانی، فروردین 1391، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://irdiplomacy.ir/fa/page/1899288/

[12]. مهدی اسکندری، «ژاپن و حفظ نظم آمریکایی؛ دلایل و رویکردها»، اندیشکده راهبردی تبیین، 14/6/1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items-6/1395061405

اندیشکده تبیین

برچسب ها: بحران ، غرب آسیا
ارسال به دوستان
گزارش خطا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
*عصر دنا ، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
*طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
*چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
*اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
پر بحث ترین