پایگاه خبری تحلیلی عصردنا (Asrdena.ir): جعفر حسنخانی؛ بررسی
بسیاری از کژیها، کاستیها و ناشایستگیهای وضع کنونی ما به ذهنیت تاریخی
ما بازمیگردد. شاید بتوان برای تحلیل این ذهنیت در سدههای اخیر، با
عاریه گرفتن دو مفهوم مشکل و مسئله و تفاوتهای آن، که در روش تحقیق بررسی
میشود، به تحلیل ذهنیت خود بپردازیم.لذا در ادامه با تفاوتشناسی مشکل و
مسئله، به تحلیل ذهنیت تاریخی افراد جامعهی خود میپردازیم.
کژیها،
کاستیها و ناشایستگیهای وضع کنونی ما بیشتر به شکل «مشکل» طرح شدهاند
تا «مسئله». دیدن کژیها، کاستیها و ناشایستگیها، ذهنیت ما را به وجود
«مشکل» رهنمون داشته و ذهنیت «مشکلمدار» را برای ما شکل داده است. این در
حالی است که آنچه مورد نیاز است تا این کژیها، کاستیها و ناشایستگیها را
برطرف کند و الگویی برای گذار به وضع بسامان در اختیار ما قرار دهد، وجود
ذهنیت «مسئلهمحور» است تا «مشکلمدار».
چیستی ذهنیتهای «مشکلمدار» و «مسئلهمحور»
در
توضیح این مطلب باید گفت که ذهنیت «مشکلمدار» کژیها، کاستیها و
ناشایستگیها را در قالب عبارتهای کلی و بیشتر انشایی فهم میکند. در این
ذهنیت، تمام عوامل و متغیرهای مؤثر در آن برای ما مشخص نیست و لذا صاحبان
این ذهنیت هیچگاه درصدد پاسخ به کژیها، کاستیها و ناشایستگیها
برنمیآیند. تنها عمل قابل مشاهده از ایشان، تکرار آن عبارتهای کلی و
انشایی، اعتراض و نق زدن نسبت به وضع نابسامان موجود است. شاید بتوان بخش
قابل توجهی از اتفاقات و اعتراضات فضای سیاسی کشور را مبتنی بر همین ذهنیت
تحلیل نمود.
گامی
فراتر از ذهنیت «مشکلمدار»، ذهنیت «مسئلهمحور» است که نابسامانیهای
موجود را نه در قالب عبارات کلی و انشایی، بلکه بهصورت عبارات کلی-جزئی و
استفهامی با متغیرهای مشخص فهم میکند و لذا صاحب این ذهنیت، پا را فراتر
از نق و اعتراض و شکوه گذاشته و در قاموس یک جستوجوگر و پژوهشگر عمل خود
را معطوف به پاسخگویی در جهت رفع نابسامانیها میکند.
البته
باید توجه داشت که منظور از ذهنیت «مسئلهمحور» بههیچوجه ذهنیت
«پوزیتیویستی» نیست که همهچیز از جمله امور اجتماعی را فیزیکال و قابل
سنجش و مبتنی بر تجربیات حسی میداند، بلکه منظور ذهنیتی است که با دیدن
مشکلات طرح مسئله میکند و برای هریک از این مسائل در تمنای پاسخی است. لذا
عمل فرد در این چارچوب صورتبندی میشود و صرفاً دادههای خود را به
تجربیات حسی محدود نمیکند.
جامعهی ما و نتایج ذهنیت «مشکلمدار»
با
توجه به آنچه گفته شد، در تحلیل فضای عمومی جامعه، از جمله فضای فکری و
سیاسی، میتوان علت رخوت و امتداد نابسامانیهای موجود را اپیدمی ذهنیت
«مشکلمدار» در جامعه دانست. دولتمردان، مدیران، نخبگان فکری، دانشجویان و
آحاد مردم رویکردشان نسبت به کژیها، کاستیها و ناشایستگیها، انشایی،
توصیفی و اعتراضی است. بیشترشان از مشکلات میگویند و فقط میگویند و نق
میزند. در این میان، هیچکس در جستوجوی متغیرهای مشکل و تبدیل آن به
مسئلهی قابل حل نیست.
البته
صاحبان این ذهنیت تمنای وضع مطلوب و بسامان را دارند، اما آنچه وجود ندارد
طرح مسائل و سؤالاتی است که پاسخش منتج به الگوی گذار به وضع مطلوب
میشود. لذا در غلیان تمنای بیپاسخ، آنچه بروز میکند اعتراض است، نه عمل
معطوف به پاسخ برای رفع آن تمنا. اعتراضی که منابع را تلف میکند.
باید
دقت داشت که بعد از رخوت چندصدساله که پس از صفویه بر ایران عارض شد، ما
شاهد یک دورهی طولانی و تاریخی تفوق رویکرد «مشکلمدار» بهعنوان پارادایم
اصلی در ذهنیت خود بودهایم. لذا عمل منتج از این ذهنیت، که در قالب
اعتراض بوده را نیز میتوان یک عمل تاریخی دانست. عملی که در سیر تطور خود
بهعنوان یکی از عادات ما، خود را رشد و نمو داده است.
اعتراض
شیعی اعتراضی مداوم، پیشبرنده و افقآفرین است. میتوان آن را «قیام
دائم» نامید که از ذهنیت «مسئلهمحور شیعی» که در جستوجوی الگویی برای
گذار به حکومت عدل مهدوی است، حاصل شده است.
البته
باید دقت داشت که این جنس اعتراض، که منتج از ذهنیت «مشکلمدار» است، با
اعتراض مداوم که در فرهنگ شیعه وجود دارد، اینهمانی نشود. بخش قابل توجهی
از روحیهی اعتراضی حاکم بر جامعهی ما منتج از فرهنگ شیعی است؛ فرهنگی که
سپهر و آرمانشهر خود را در ظهور و جامعهی مهدوی جستوجو میکند و به کمتر
از آن قانع نیست و عمل خود را از عاشورا استنتاج میکند و عاشورا
بهمثابهی دینامیسم تاریخی آن را به پیش میبرد.
اعتراض
شیعی اعتراضی مداوم، پیشبرنده و افقآفرین است. میتوان آن را «قیام
دائم» نامید. که از ذهنیت «مسئلهمحور شیعی» که در جستوجوی الگویی برای
گذار به حکومت عدل مهدوی است، حاصل شده است. تهدیدی که در طول دوران رخوت
متوجه ذهنیت «مسئلهمحور شیعی» بوده این است که این ذهنیت در مقاطعی کمرنگ
شده و جای خود را به ذهنیت «مشکلمدار» داده و در نتیجه آن جنس اعتراض را
از اعتراض پویا و پیشروندهی شیعی به اعتراض ایستا و مانعشونده و یا حتی
پسرونده مبدل کرده است. عصر رخوت بعد از دوران صفویه را نیز میتوان در
نتیجهی تفوق همین ذهنیت و عمل منتج از آن دانست.
ذهنیت نخبگان ما و الگوی نقلی دوران گذار
و
اما اکنون، در شرایط فعلی، همچنان رویکرد «مشکلمدار» در ذهنیت ما و در
نتیجهی آن، اعتراض ساکن در عمل و رفتار ما حضوری جدی دارد. لذا جستوجو
برای الگویی که بتوان از شرایط نابسامان کنونی به وضع بسامان و مطلوب
برسیم، هنوز در بخشهای قابل اعتنایی از جامعه وجود ندارد. بخشی از این
جامعه قابل اعتنا دانشگاهیان و نخبگان فکری ما هستند. ذهنیت «مشکلمدار» در
میان نخبگان علمی و دانشگاهیان ما نیز حضور پررنگی دارد. لذا این بخش از
جامعه نیز اعتراض ساکن و نق زدن را در پیش گرفته است و این به کرات در
رفتار این قشر قابل مشاهده است و چیز قابل چشمپوشیای نیست.
البته
در اینجا شاید سؤالی پیش آید و آن اینکه با توجه به اینکه در برخی
نوشتهها، گفتههای دانشگاهیان و نخبگان شاهد پرداختهایی به کژیها،
کاستیها و ناشایستگیهای جامعه هستیم که ضمن اینکه استفهامی و کلی-جزئی
هستند، الگوی گذاری به وضع مطلوب را نیز ارائه میدهند و این نشان از ذهنیت
«مسئلهمحور» ایشان است. پس چطور میتوان ایشان را دارای ذهنیت
«مشکلمدار» دانست؟
غالب
این نوشتهها و گفتههای برخی نخبگان ما که سویههایی از ذهنیت
«مسئلهمحور» و نه «مشکلمدار» را بازنمایی میکند، بیش از آنکه نتیجهی
اندیشهورزی باشد، باید آن را نتیجهی برداشت کلامی از اندیشههای بعضاً
«مسئلهمحور» وارداتی دانست. آنچه در حوزهی اندیشه در دانشگاههای ما
جریان دارد، بیش از آنکه تفلسف و فلسفیدن در مسائل باشد، نگاهی کلامی،
ترجمهای و بیشتر بدون ارزش افزوده و نقد به این متون است.
در
پاسخ به این پرسش باید گفت غالب این نوشتهها و گفتههای برخی نخبگان ما
که سویههایی از ذهنیت «مسئلهمحور» و نه «مشکلمدار» را بازنمایی میکند،
بیش از آنکه نتیجهی اندیشهورزی باشد، باید آن را نتیجهی برداشت کلامی از
اندیشههای بعضاً «مسئلهمحور» وارداتی دانست.
آنچه
در حوزهی اندیشه در دانشگاههای ما جریان دارد، بیش از آنکه تفلسف و
فلسفیدن در مسائل باشد، نگاهی کلامی، ترجمهای و بیشتر بدون ارزش افزوده و
نقد به این متون است. نخبگان ما بهجای فلسفیدن، بیشتر قال دکارت، قال هگل،
قال مارکس، قال رورتی، قال هابرماس و قال والرشتاین ورد زبانشان است. لذا
اگر در نوشتهها، گفتهها و آثار ایشان وجود ذهنیت «مسئلهمحور» بازنمایی
میشود، ذهنیت خود ایشان نیست، بلکه ذهنیت مؤلف اصلی است. در نتیجه، نسخهی
گذار ارائهشده از سوی ایشان، برای گذار به وضع مطلوب و تلاش در جهت حرکت
به سمت آن نیز بهعنوان عمل ایشان منتج از آن ذهنیت کلامی است و صرفاً نقل
است.
پرسشی
دیگر که در این مرحله شاید اذهان را متوجه خود کند این است که در الگوی
تجویزی این نخبگان به منابع بومی نیز توجه شده است. پس نمیتوان آن را نقلی
و کلامی صرف دانست؟ برای پاسخ به این پرسش، باید دقت داشت اینکه گاهی از
حفظ و یا نقش منابع بومی در الگوی گذار به وضع مطلوب، که آنها را تحت
عنوان «تئوریهای توسعه» صورتبندی میکنند، سخن به میان میآید، به معنای
نقش این منابع در جهت تحصیل برای رسیدن به وضع مطلوب مورد نظر اندیشمند
غربی و هضم آسانتر در فرآیند نوسازی و مدرنیزاسیون است، نه بیشتر. البته
آن نیز نه توسط نخبه و استاد دانشگاهی ما، بلکه توسط همان اندیشمندان غربی
مطرح شده و نخبگان ما فقط حاملان آناند.
در
کنار حضور پررنگ ذهنیت «مشکلمدار» که از صفویه به این سو بر جامعهی ما
عارض شده و دوران رخوت را رقم زده است، ذهنیت دیگری نیز با کشوقوسهایی
وجود داشته که میتوان آن را گونهای ذهنیت «مسئلهمحور» شیعی نامید.
ذهنیت «مسئلهمحور» و الگوی اسلامیایرانی پیشرفت
در
کنار حضور پررنگ ذهنیت «مشکلمدار» که از انتهای دوران صفویه به این سو
بر جامعهی ما عارض شده و دوران رخوت را رقم زده است، ذهنیت دیگری نیز با
کشوقوسهایی وجود داشته که میتوان آن را گونهای ذهنیت «مسئلهمحور»
شیعی نامید. ذهنیتی که به کژیها، کاستیها و ناشایستگیها و در مجموع به
نابسامانیهای جامعهی ما بهصورت استفهامی مینگرد و در جستوجوی راه و
الگوی گذاری برای تحقق جامعهی مهدوی است. ذهنیتی که نسبت به شرایط موجود
قانع نبوده، ناراضی و معترض است؛ چراکه هدف خود را هنوز محققشده نیافته
است. صاحبان این ذهنیت، در قاموس یک جستوجوگر و پژوهشگر، عمل خود را معطوف
به پاسخگویی در جهت رفع نابسامانیهای جامعهی خود میکنند و به دنبال
الگویی بومی برای گذار از وضع موجود به وضع مطلوب هستند. لذا کنش و عمل خود
را معطوف به این چارچوب میکنند.
شکلگیری
و ظهور انقلاب اسلامی در جامعهی نابسامان آن روز عملی بود که از سوی
صاحبان این ذهنیت، که بهتدریج در حال عمومی شدن بود، بروز کرد؛ عملی که
اعتراض پیشبرنده و نه اتلافکنندهی منابع را در جامعه شکل داد و جامعه را
یک گام مهم به پیش برد که میتوان از این عمل بهعنوان «قیام» یاد کرد.
طرح الگوی اسلامیایرانی پیشرفت نیز نمونهی دیگر عمل صاحبان این ذهنیت است
که سودای تمدنزایی اسلامی را در سر میپروراند. الگویی که بهعنوان الگوی
گذار از ذهنیت مسئلهمحور شیعی تراویده و قیام برای جامعهی مهدوی را طلب
میکند.(*)
*جعفر حسنخانی، دبیر گروه سیاسی برهان