عضو مستعفی حزب منحله مشارکت در پاسخ به این سؤال روزنامه اعتماد که «آیا رئیسی میتواند ناجی جناح راست باشد؟ گفت: جناحی که یک فرد ناجیاش باشد، هیچگاه یک جناح اصیل و کارآمد نخواهد بود این جناح باید ذاتا بتواند مشکلات خود را حل کند و به سمت جلو برود. بنابراین باید فردی که نامزد یک جناح میشود. به نوعی مرتبط با آن جناح باشد. اصلا آقای رئیسی تا به حال هیچ ربطی به این جناح نداشته و فعالیتی نیز نکرده است. این امر به منزله اعلام شکست کلیه گروههای سیاسی جریان اصولگرا است.
وی همچنین در سخنانی که مربوط به قبل از اعلام نامزدی آیتالله رئیسی است ادعا میکند: من معتقد بودم که آقای رئیسی به عرصه انتخابات نمیآید نه به دلیل اینکه تمایلی به کاندیداتوری نداشته باشد، بلکه دلایلی وجود دارد که میداند آمدن یا نیامدنش از دو حال خارج نیست؛ یا شکست میخورد یا پیروز میشود. اگر در انتخابات آتی شکست بخورد وضعیت بدی بر آنها حاکم خواهد شد. اینکه اصولگرایان همه نیروهایشان را پشت یک نفر گذاشته باشند و با همه تبلیغاتی که میکنند، شکست بخورند برایشان خوب نیست. اگر هم در انتخابات پیروز شوند، بعدا شکست خواهند خورد. ایشان اصلا در عرصه سیاست به عنوان سیاستمدار شناخته نمیشود.
درباره این سخنان باید گفت که اولا آقای عبدی حدیث نفس کرده و گرفتاری اصلاحطلبان را به جبهه مقابل نسبت داده است؛ چه اینکه افراطیون مدعیاصلاحطلبی زمانی با وجود «عالیجناب سرخپوش» و «پدرخوانده مافیا» خواندن مرحوم هاشمی، آویزان وی شدند، سپس دور روحانی جمع شدند که همانها را به خاطر آشوب و فتنه ۷۸، مزدور آمریکا و اسرائیل و انگلیس که باید سرکوب شوند، خوانده بود، پس از آن مدعی شیخوخیت ناطق نوری شدند که او را عامل مجلس زوری مینامیدند و در رفتار مشابهی، عارف را درصدر شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان نشاندند، حال آن که در سال ۹۲، او را نفوذی و برانگیخته نهادهای امنیتی و اصلاحطلب بدلی توصیف میکردند.
همین حالا هم اگر مدعیان اصلاحطلبی اصالتی برای خود قائل هستند، باید نامزدی از میان خود معرفی کنند و پای روحانی نمانند، حال آن که مجبورند و کسی را ندارند.
اما درباره اظهارات عبدی مبنی بر اینکه «آیتالله رئیسی هیچ رابطهای با جناح اصولگرا نداشته»، این موضع از سر عناد، اتفاقا تحسین رئیسی است که آدم جناحها نیست، حال آن که در متن تحولات سیاسی حضور داشته و صاحب تجربه فراوان است.
درباره شکست و پیروزی هم باید گفت این همه مدعیان اصلاحطلبی در انتخابات مختلف ریاستجمهوری و مجلس و شورای شهر و خبرگان در سالهای ۸۱ و ۸۲ و ۸۴ و ۸۵ و ۸۸ و ۹۰ و ۹۴ شکست خوردند، اما به روی مبارکشان نیاوردند. بالاخره یک طرف هر انتخاباتی کامیابی و طرف دیگر آن ناکامی است. اما به احتمال قوی، ابعاد شکست برای افراطیونی که ۴ سال فرصتهای مملکت را بر باد دادند و کاسه گدایی به سمت دشمن گرفتند، سنگینتر خواهد بود.