همه به نوعی شاهد بودیم که در روزهای نزدیک پیروزی انقلاب در بسیاری از شهرها حکومت نظامی بود و رژیم پهلوی بسیاری از جوانان ما را به شهادت می رسانید.
آنهایی که در آن سالها با رژیم ستم شاهی مبارزه کردند با انگیزه ظلم ستیزی خواهان استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی بودند، گچساران هم یکی از شهرهای بود که از این امر مستثنی نبود و مردمانش هم پای دیگر نقاط کشور به مقابله با حکومت پهلوی می پرداختند.
گچساران به لحاظ برخورداری ازمنابع عظیم نفت و گازیکی از مهمترین مناطق استراتژیک درکشور به شمار می رفت و برای حکومت پهلوی بسیار این منطقه حائز اهمیت بود ، حکومت پهلوی سربازان و نیروهای مسلح زیادی برای فشار آوردن و جلوگیری از مبارزات مردم گچساران در این خطه به کار گمارده بود.
در همان روزهای اوجگیری مبارزات انقلابیون گچساران بر ضد رژیم ستم شاهی، نفت هم به نوعی در این شهر نفتخیز کم یاب شده بود و مردم در صف های طولانی برای تهیه نفت می ایستادند چون در آن زمان شهر گاز کشی نبود و کپسول گاز هم در آن روزها به ندرت پیدا می شد و مردم برای پخت غذا،گرم کردن خانه و روشن کردن آبگرمکن و دیگر موارد در بسیاری از خانه ها از نفت استفاده می کردند.
در یکی از همین روزها بود که مادرم بشکه ای دو لیتری برای تهیه نفت به دستم داد، به محل مورد نظر در پمپ بنزین شهر که جایگاهی مخصوص برای توزیع نفت در آن مکان وجود داشت رهسپار شدم به جایگاه که رسیدم حدودا 40 نفری در صف حضور داشتند که هر لحظه بر تعدادشان نیزافزوده می شد.
برخی هم بودند که یک یا دو بشکه 20 لیتری به دست گرفته بودند که در آن دوران به بشکه نفت "گالون" هم می گفتند،مرد و زن همه در یک صف واحد ایستاده بودند در میانه صف زن جوانی با لباس سفید عروس محلی حضور داشت و یک چادر سفید رنگی به سر داشت که به نظر می رسید تنها چند روزی از ازدواجش گذشته است و از روی نیاز دو بشکه برای گرفتن نفت با خود به همراه آورده بود .
نوبت ها یکی پس از دیگری رد می شد تا اینکه نوبت به بانوی تازه عروس رسید یکی از بشکه هایش را در جایگاه اخذ نفت قرار داد و پر شد و بعد بشکه دوم را در محل مورد نظر قرار داد که پر کند ، در این هنگام مامور جایگاه از پر کردن بشکه دوم امتناع کرد.
بانوی تازه عروس علت کار را از مامور جایگاه جویا شود و مامور هم گفت:" که ماموران شاه نمی گذارند". در کناری نیز چندین افسر و سرباز رژیم پهلوی در محل جایگاه توزیع نفت حضور داشتند و حتی چندین کامیون پر از سرباز مسلح کمی آنطرف تر در خیابان های دیگرگچساران با انقلابیون درگیر شده بودند.
درادامه وقتی این بانوی تازه عروس با ممانعت مامور جایگاه مواجه شد فریاد برآورد که:" مگر نفت مال شاه است که از بردن نفت که حق خودمان است ،جلوگیری می کنید".در این هنگام جایگاه دار گفت:" از خودشان سئوال کن".
عروس جوان درادامه رو به یکی از افسران رژیم پهلوی کرد و با شجاعت گفت:چرا از پر کردن بشکه ام جلوگیری می کنید؟".
آن افسر در جواب گفت:" بله نفت از آن ماست و اجازه نمی دهیم". که در این هنگام این شیرزن گچسارانی گفت:" اگر این نفت که حق همین مردم است ، فقط برای امثال شماها و رژیم تان است این بشکه ای که هم پرکرده ام را هم نمی خواهم". و در این هنگام درب بشکه را باز کرد و تمام نفت بشکه را به زیر پای همان افسر رژیم پهلوی خالی کرد و بشکه خالی را بدست گرفت و از محل جایگاه دور شد.
در این لحظه همه آنهایی که هم در صف نفت بودند به تبعیت از این اقدام شجاعانه این تازه عروس گچسارانی بشکه های خالی خود را برداشتند و صف را ترک کردند واقعا در آن زمان رو درو شدن با یک افسر رژیم شاهنشاهی دل و جرات بسیاری می خواست و این کار هر کسی نبود.
آری،آن تازه عروس جوان همچون شیری بود که به میدان آمد و در برابر زورگویی و ظلم رژیم شاه و در دفاع از حق خود به مقابله با آن ها برخواست، همان شیرزنانی که در جای جای دفاع از ارزشها و آرمان های این انقلاب پای به پای مردان و جوانان در تمامی عرصه های انقلاب از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکردند.