جدا از جایگاه ممتاز و یگانه «حضرت آیت الله خامنهای» تلقیهای پرخاشگرایانه از سخنان ایشان با افقهای راهبردی که ایشان طی بیش از نیم قرن رهبری، همواره ترسیم کردهاند، کاملا در تعارض است. حتی رویکرد ایشان در مواجه با تهاجم فرهنگی، جنگ نرم، هیچگاه پرخاشگرایانه نبوده است. وقتی میفرمایند که فرهنگ از اقتصاد مهمتر است در واقع یک نسبت سنجی راهبردی را ترسیم کردهاند. در واقع آنچه در این مجال باید به آتش به اختیاران در میان گذاشت این است که تک تیراندازی در حوزه فرهنگ نمیتواند رافع عیوب فرهنگی باشد.
آتش به اختیاران چگونه باید از فضای فرهنگ مراقبت کنند؟
تحول اقتصادی در هر زیر مجموعه مرتبط با این حوزه، نیاز به نیروی کار و ساعات کار طولانی دارد. متاسفانه در حوزه فرهنگ بر اساس نسبت سنجی بنیادین رهبری، تحول خواهی مبتنی بر افزایش فعالیت فعالان فرهنگی است. با ذکر یک نمونه باید تفسیری بر این چرخه کار مستاصل داشته باشیم. تصور کنید که فلان فیلمسازی نامی، فیلم یا سریالی در چهارچوبهای ارزشهای اعتباری فرهنگ عامه انقلابی میسازد و یا فلان نویسنده کتاب خاصی را به رشته تحریر درمیآورد. برای ساختن این فیلم و نگارش کتاب خاص، از سوی چندین و چند نهاد انقلابی و رسانهای تقدیر میشود و همین فرهنگ تقدیس دنبالهدار موجب میشود فیلمساز و نویسنده مذکور به یک تنبلی در پدید آوردن و یک عافیت طلبی سرخوشانه سازمانی ارگانی مبتلا شود و به واقع از همان خلق اثر موفق اول، سالها ارتزاق میکند. این چرخه موجب محدودیت در تولید در چرخه فرهنگ میشود. آیا در فرهنگ مهاجم اصلا چنین سازو کاری وجود دارد؟ به عنوان نمونه سریال «بازی تاج و تخت» در اروپا و آمریکا با استقبال فراوان مواجه می شود، حتی مدیران شبکه HBO یکبار از عوامل این سریال تقدیر کردهاند؟! آیا فیلمسازان موفقی مثل دنیس ویلنو یا کریستوفر نولان یا پائولو سورنتینو بابت ساخت آثارش توسط شرکتهای خصوصی و کمپانیهای دولتی مورد تقدیر در مراسمهای جداگانه قرارگرفتهاند؟ چرخه تولید فاخر و تقدیر فراوان به کار جدی و با پشتوانه صدمه می زند. عیب لشگر آتش به اختیار فرهنگی این است که چرخه معیوب را نمی بینند و در کارزار تقدیر و ستایشهای سازمانی سوار بر همان موج ساخته شده می شوند. در صورتیکه تولید فرهنگی در شرایط کنونی بسیار سریع شامل روزمرگی می شود و نباید یک موفقیت ساده را در بوق و کرنا کرد.
اگر رسانه،نهاد یا فردی این سیکل مستاصل را آتش به اختیار نقد کند میشود فرزند لعن و نفرین شده آل سعود. عبارت «آتش به اختیار» این امکان را فراهم میکند که دامنه چنین مرزهایی در پیوست با استیصال مورد نقد قرار گیرد. در کشوری که سالانه ۵ سریال، فیلم و کتاب در تراز انقلاب خلق نمیشود اما رسالت ارگانهای عملیاتی فرهنگی میشود تقدیر بی وقفه از همان چند اثری کوچکی که در طول یکسال ساخته می شود. این سیکل «یکی بساز هزاربار تقدیر کن» می شود وضعیتی که در آن قرار گرفتهایم.در خلا تولیدات سرگرمی ساز مبتنی بر مطالبات انقلابی، رهبر انقلاب از عبارت ولنگاری فرهنگی استفاده میکنند، بخشی هویت ولنگارانه مورد اشاره رهبر انقلاب به همین سیکل معیوب «یکی بساز هزاربار تقدیر کن» اشاره دارد. فعالیت فرهنگی در مواجه نرم فرهنگی نیاز به پیوستگی دارد. این تقدیرها موجب می شود ریتم آتش به اختیاری بهم بخورد. بخشی از اهمیت «فرمان آتش به اختیار» تاکید به کار مستمر فرهنگی دارد. تقدیرها و ستایش های ارگانی و رسانهای موجب وقفه طولانی آثار فرهنگی خواهد شد .
مهار فضای مجازی توسط آتش به اختیاران
اما با وجود چنین مسیرسازی، قبل از فتوای «آتش به اختیار» مگر جنگی داخلی در حوزه فرهنگ رخ داده است که برخی رسانهها از این عبارت برای جوسازیب سیاسی در داخل استفاده میکنند!
رهبر انقلاباز تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۷۱ در دیدار با کارگزاران فرهنگی برای نخستین بار فرموند : تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصّبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد. نکته مهم این است که شروع پاراگراف راهبردی ایشان در سال ۱۳۷۱ با نقطه گذاری ولنگاری در سال ۱۳۹۵ به پایان میرسد. در حد فاصل پاراگراف نخست و نقطه گذاری پایانی هیچ اتفاق خاصی رخ نداد و فرمان «آتش به اختیار» تلنگری برای بهرهبری جمعی از فعالیتهای فرهنگی است. آتش به اختیار تنها دستمایه ای است که زمینه نقد و تحرک جمعی را فراهم می آورد. اما بخشی از فرمان آتش به اختیار را باید به صورت کاربردی در فضای مجازی عملیاتی کرد.
نکته مهم این است که در این سالها پس از سخنرانی تهاجم فرهنگی بزرگ بیست و هشت سال قبل رهبری، اراده فرهنگی مسئولان سست و لغزنده است و اغلب آنها خط آتش را رها کردهاند. رسانه های فردی می توانند تلگنری دائمی برای مسئولان باشند و مردم نیز با استفاده از رسانههای فردی دائما باید ولنگاری در وضعیت موجود را به مسئولان فرهنگی یادآوری کنند. آتش به اختیار در رسانههای مجازی ریتم زندگی مسئولان فرهنگی را باید بر هم زند. آتش به اختیار، فرصت خوبی برای گروگانگیری رسانه ای در نسبت با مدیرانی است که فرهنگ اندلسی را کپی ، پیست میکنند. آتش به اختیار، سطح مطالبات و انتقادات را به یکباره در فضای مجازی افزایش خواهد تا با این تلنگرهای کوچک، موقعیتی برای یک رهایی بزرگ از دست مدیران محافظهکار و فرتوت را فراهم کند. به نوعی آتش به اختیاری اشاره مستقیم به مدیریت فضای مجازی دارد کما اینکه فرمان «آتش به اختیاری » باید در مسیر مهار فضای مجازی قرار گیرد.
آتش به اختیاری ۱۶ میلیونی تنها با همدلی محقق می شود
اما نکته جالب این است که در حالت آتش به اختیاری، با تک تیراندازهای شناخته شده در حوزه فرهنگی آورده ای کسب نمیشود. مسئله مهم این است که آتش به اختیاری فردی سرانجامی نخواهد داشت و آتش به اختیاری باید ابعادی جمعی به خود پیدا کند. چرا از آتش به اختیاری ۱۶ میلیونی که در انتخابات اخیر شرکت کردهاند، استفاده نمیشود؟آتش به اختیاری از فرد باید به جمع تسری پیدا کند. نمونهاش اکران مهجور فیلم ویلاییهاست که کارگردان این فیلم در مقابل سوء مدیریت فرهنگی در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر ایستادگی کرد و با زبان بیزبانی و در اعتراضهای متفاوتی تلاش کرد به مردم ایران این پیام یا به نوعی هشدار را منتقل کند که نسبت «فجر» با ارزشهای انقلابی چیست؟ نتیجه این اعتراضها این شد که فیلم زیبایش را به سادگی در زمان اکران سر بریدند و در زمانی نامناسب همزمان با فیلم سطحی و نازل اکران شد.
اراده آتش به اختیاری حکم به حمله مستقیم نمیدهد، اراده آتش به اختیاری حکم می کند که ۱۶ میلیونی که به گفتمان رئیس جمهور منتخب «نه» گفتند برای استقبال از فیلمی نظیر ویلایی ها بسیج عمومی میلیونی اعلام کنند. به اعتقاد نگارنده اثر ۱۶ میلیون آتش به اختیاران، خیلی بیشتر از تلاش های فردی خواهد بود.
آتش به اختیاران باید از این فرصت تاریخی به شکل معقولی بهره ببرند و افسران جنگ نرم به یک عملیات تجمیعی بزرگ فکر کنند. فرصتهای فرهنگی موجب این خیزش بزرگ خواهد شد و استقبال مردمی از فیلم ویلاییها فرصت خوبی برای جمع شدن آتش به اختیاران خواهد بود.
در یک نبرد اساسی میتوان از ۱۶ میلیون آتش به اختیار می توان خواست جملگی برای دین فیلم ویلاییها راهی سالنهای نمایش دهنده شوند و با افزایش فروش فیلم ناگهان معادلات صنفی طرف مقابل را بر هم ریزند تا این فیلم دفاع مقدسی همچنان روی پرده سینما باقی بماند.