کد خبر: ۱۰۱۰۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:۰۰:۱۳ - ۰۹ مهر ۱۳۹۵
تحریف تاریخ انقلاب در رسانه های ضدانقلاب
پایگاه خبری تحلیلی عصردنا (Asrdena.ir):

قلم روان و خواندنی نعمت الله سعیدی را خیلی ها می شناسند. او این روزها که برنامه تلویزیونی «گنج» در حال پخش از شبکه های افق و سه سیماست؛ به همین بهانه در یادداشت زیر به بایدها و نبایدها و ضرورت های تهیه تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پرداخته و پروژه تحریف تاریخ انقلاب در رسانه های ضدانقلاب را بررسی کرده است. قسمت اول آن را پیش از این خواندید. با همان قلم جذاب و منحصر به فرد که ذهن را با خودش همراه می کند و مدام از جایی به جای دیگر می برد. اکنون قسمت دوم این نوشتار را با هم می خوانیم:

نعمت الله سعیدی

سرویس فرهنگی فردا؛ نعمت الله سعیدی: (بخش اول این نوشته را اینجا بخوانید. ادامه:) نقد و تحلیل تاریخ نگاری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی توسط نهادهای رسمی و نیمه رسمی نظام مجال دیگری میخواهد. البته اگر به محصول کار نگاه کنیم این نقد و بررسی خیلی وقت گیر نیست: افتضاح و مایهی شرمساری؛ همین و بس. اصلاً انگار بسیاری از این نهادها و سازمانهای فرهنگی تشکیل شدهاند که از تاریخنگاری انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و انتخابات و غیره جلوگیری کنند. مختصر کارهای خوبی هم که تا الآن داریم اکثراً حاصل همّتهای فردی و بسیجی خود مؤلفان است. در اکثر این ارگانها جوری برخورد میکنند که... فقط باید بگویی: خدا ازتان نگذرد! حوالهتان به زینب کبری(س) و حضرتعباس (ع). از چهارصد هزار شهید جنگ و انقلاب و ترور، چهار هزار شهید کامل و واقعی پیدا نمیشود؟ روز قیامت جواب اینها را چطور میخواهید بدهید؟ طرف از جانش گذشت، تو چرا جان میکنی که... بگذریم.

تاریخ فقط آن نیست

اما تاریخ فقط آن کتابهای پژوهشی و آکادمیک نیست که... همان هم نیست و کو؟ بلکه بخش عمدهای از تاریخ یک ملّت امروز در آثار هنری و ادبی، از شعر و رمان گرفته تا فیلم و سریال و حتی آثار مستند و غیره ثبت میشود. بنابراین قاعدتاً تحریف یک تاریخ نیز در همین جاها رخ میدهد. نگارنده در طول این سالها و در نقد بسیاری از این آثار (مخصوصاً جشنوارهی فیلم فجر و آثار صدا و سیما) هر جا فرصتی بوده تا توانستهام داد و قال کردهام، دیگر نمیدانم چه خاکی باید بر سر ریخت؟ 

اما از همان سالهای نخستین انقلاب ماجرای تحریف تاریخ آن در بسیاری از بوقهای از ما بهتران کلید خورد. حیف که این واژهی «استکبار» دیگر تکراری و بیخاصیت شده است! استکبار جهانی یعنی یک عده آدم مغرور، از خودراضی، شیطانصفت، پولدار، بمب اتمدار، مافیاهای تجارت جنسی و... که تحمّل حضور هیچ عقاید مخالفی را ندارند. یعنی آنهایی که نمیگذارند اکثریت نود و نه درصدی مردم جهان نطق اضافی بکشند. یعنی آنهایی که بمب شیمیایی به دشمن یک ملّت میدهند و داروها را تحریم میکنند. آنهایی که به کودکان سرطانی یک ملّت هم رحم نمیکنند و داروهای نیازمند تکنولوژی هستهای را وقیحانه تحریم میکنند. آنهایی که هواپیمای مسافربری میفروشند و قطعات یدکی نمیدهند. یعنی آنهایی که بلدند چطور با تصویب چند میلیون دلار بودجه ی فرهنگی یک عده آدم احمق و خائن به کشور و ملّت خود را گداصفتانه ارتزاق کنند و وادارشان کنند تاریخ خودشان را خودشان تحریف کنند...

تحریف و باز تعریف تاریخ نگاری فرهنگی و اجتماعی ایران

الغرض، بیاییم به سالهای اخیر و مخصوصاً بعد از وقایع فتنه. در این دوره تحریف تاریخ انقلاب اسلامی وارد فازهای جدّی و جدیدی شده. یعنی هر چه که جلوتر آمده ایم، تحریف تاریخ از وجوه سیاسی بیشتر متمایل به وجوه اجتماعی و فرهنگی شده است. برخلاف دهههای اول انقلاب، آنچه که امروز در صدر توجه رسانههای غربی و معاند نظام قرار گرفته است، تحریف و باز تعریف تاریخ نگاری فرهنگی و اجتماعی ایران و انقلاب اسلامی است. مهم ترین نکته ی بعدی (یعنی اولویت دوم) این کارهای رسانهای نیز هدف گیری مخاطبان عام است - نه فرهیختگان و اهل تحقیق و نظر. در این بین بیبیسی فارسی را میتوان پیشتاز ماجرا دانست که جدیداً شبکه هایی چون «من و تو» و غیره نیز به جمع آنان افزوده شده اند. ویژگیهای کلّی این استراتژی جنگی - رسانهای را میتوان این گونه فهرست کرد:

چهرهسازی از نیرویهای معاند انقلاب، که شبکههای تلویزیونی منافقین و سلطنت طلبان از سالها پیش به آن اهتمام ویژه داشتهاند. در این محور فقط آدمهایی مورد نظر هستند که رسماً رو در روی انقلاب ایستادهاند. در این راستا کار شبکههای رسانهای مذکور گاهی تا آنجا پیش میرود که این افراد رسماً سال هاست مجری و کارشناس اصلی انواع برنامههای رایویی و تلویزیونی شده اند.

نعمت الله سعیدی

از معاند به گوجه فرهنگی!

تجربهی سالها کار رسانهای حرفهای به معاندان نظام آموخته است که چهرههای یاد شده در بند قبلی چندان محبوبیت و وجاهتی در بین مخاطبان ندارند. حتی در بسیاری از مواقع حرفها و اعلام مواضع این افراد نهایتاً نتایجی معکوس را به بار آورده و به عبارتی حقانیت و مظلومیت انقلاب را بیشتر ثابت کرده است. بنابراین تقریباً از اواسط دهه ی هفتاد استراتژی دیگری حاکم شد. یعنی رفتن به سراغ نیروها و چهرههای معترض (با درجه بندیهای مختلف حالت اعتراضی شان) به جای استفاده از معاندین. همین استراتژی جدید دشمنان نظام بود که برخی از نیروهای ضعیف و احتمالاً خام اندیش نظام را به این توهّم دچار کرد که میتوان معاند را به معترض، معترض را به نیروهای بیطرف و... نهایتاً شاید به رب گوجه فرنگی(!) تبدیل کرد.

در مرحلهی بعدی تلاش شد حتی جامعهی مخاطبان هوادار انقلاب نیز به گونهای مورد هدف قرار گیرد. یعنی ارائهی روایتهایی از مسائل انقلاب و دفاع مقدس و غیره با روایتی ظاهراً بیطرفانه، به نوعی که برای هواداران ضعیف تر انقلاب قابل استفاده باشد. ویژهبرنامههای مختلف و متعدد بیبیسی برای تاریخ نگاری جنگ و انقلاب در همین دسته قرار میگیرند.

آلونک نشینی و حلبی آبادهایی که از تاریخ پیش از انقلاب حذف می شوند
آلونک نشینی و حلبی آبادها به عمد از تاریخ پیش از انقلاب حذف می شوند


جنون آنی برای سرنگونی رژیم مامانی

یکی از آخرین شگردهای پیشرفته ی این رسانهها تاریخ نگاری فرهنگی و اجتماعی پیش از انقلاب، با حذف کامل تمامی المانهای دینی، سیاسی و انقلابی است. در این شیوه مثلاً برنامه ی «تونل زمان» شبکه ی «من و تو» را میتوان نام برد. در این رویکرد به صورت پنهان و آشکار، جامعه ی ایرانی قبل از پیروزی انقلاب، جامعهای شاد، آرمانی، پر از رفاه و آرامش، پر از آزادیهای فردی و اجتماعی، رو به پیشرفت و ترقی، مخصوصاً پر از سکس و سرگرمی برای جوانان به تصویر کشیده میشود؛ جامعهای که انبوه روستاییان مهاجر و حاشیه نشین آن به صورت «صمد» و «لیلا» تداعی میشوند و اصلاً خبری از حلبی آبادها و روستاهای رو به ویرانی و اعتیاد فراگیر جوانان و... نیست. یعنی مردم ایران همه ساکن محلات بالا شهر تهران هستند و اینها هم اکثراً در سواحل دریای شمال حمام آفتاب میگیرند و کنار چادرهای تفریحی شان جوجه کباب درست میکنند و بزن و برقص و قر باباکرم و الی آخر. به عبارت دیگر، هیچ رد و نشانههای آشکار و پنهانی از دلایل وقوع انقلاب و قیام بخشهای گستردهای از جامعه ی ایرانی آن دوران دیده نمیشود؛ گویی مردم ایران فقط به دلیل جنون آنی از دوازدهم بهمن سال 57 به خیابانها ریخته اند و ده روز بعد آن رژیم مامانی (!) را سرنگون کرده اند و حالا هم پشیمانی هیچ سودی ندارد! (این بند را در فرصتهای آینده باید مفصل توضیح داد.)

تحریف تاریخ در برنامه تونل زمان من و تو
وارونه نمایی تاریخ در برنامه های شبکه من و تو

حتی هر کس خیلی بر علیه ما نیست از ماست

همانطور که پیشازاین اشاره کردیم، چهرهسازی از شخصیتهای معترض، بیطرف و حتی اندکی هوادار انقلاب (دستکم از برخی جنبهها) یکی دیگر از استراتژیهای اصلی این رسانههاست. یعنی رصد کردن سرگذشت صدها نویسنده، شاعر، مجسمهساز، موسیقیدان، خواننده، نقاش و... حتی کسی که بلد است یک مقدار ریتمیک بشکن بزند (و بنابر دلایل مختلفی احتمالاً به کشورهای غربی نیز مهاجرت کرده است) یا جلوی دوربین شیرینکاری کند. و مصاحبه کردن با او و با زمین و زمان دربارهی او. جالب اینجاست که بسیاری از این آدمها یا جزو هنرمندان و نویسندگان درجهی دو و سه به شمار میآیند، یا دهها سال است که بنابر هر دلایلی از حافظهی جمعی مخاطبان عام فراموششدهاند. اما رسانههای مذکور با قویترین ابزارهای رسانهای و خرج وقت و هزینه، به سراغ این چهرهها رفته و برایشان همهجوره مایه میگذارند. متأسفانه باید اعتراف کرد که رسانههای دشمن در این راستا هاضمهی خوبی را پیداکردهاند و بهسرعت در حال رصد کردن نیروهای فرهنگی و هنری بوده و با قدرت مهر خود را بر پیشانی آنان میزنند. در این استراتژی فرهنگی باید گفت استکبار غربی کاملاً برعکس دنیای سیاست و اقتصاد عمل میکند. یعنی شعار او این است که: هر که بر علیه ما نیست (و حتی هر کس خیلی بر علیه ما نیست) از ماست. و ما باید او را پوشش داده، صید کرده و از استعدادش بر علیه دین و ملّت خودش استفاده کنیم. برای شرح و تفسیر این موضوع باید نمونه هایی را انتخاب و برای شان تک نگاری کرد. مثلاً ویژه برنامه ی فروغ فرخزاد، شاملو، شجریان، محصص، سیمین دانشور و غیره. (نام چهرههای دسته دوم و سوم را تعمداً نمیآوریم)

شوهای رنگانگ در عمق فلسفه تاریخ

استفاده از سکس بصری، موسیقی مبتذل، ادا و اطوارهای شبه روشنفکری، تقویت یک نوع نوستالژی خاص نسبت به تاریخ پیش از انقلاب، رعایت مبانی و موازین حرفهای برنامه سازی و غیره نیز از ویژگیهای کلّی این نوع تاریخ نگاری فرهنگی و اجتماعی ست. مثلاً استفاده از مجریان مؤنث و نیمه لخت که به قول معروف چند کیلو کرم پودر و ماتیک به خود مالیده و قبل از شروع برنامه ساعتها زیر دست آرایش گرهای حرفهای و گریمورهای ورزیده نشسته اند؛ یا میان برنامههای متنوع موسیقی و آواز و رقص. یا آیتمهای کم یاب آرشیوی و امثال ذالک. به عبارت دیگر، در بسیاری از این جنس برنامهها (مثل تونل زمان) مخاطبان بدنهی اصلی، همانهایی هستند که صرفاً جهت سرگرمی و تفریح جذب شدهاند. مثلاً همانهایی که در به در دنبال شوهای «رنگارنگ» قدیمی تلویزیون زمان شاه میگردند، یا به فیلمفارسیهای مبتذل و خاص آن دوران علاقه ی وافری دارند و الی آخر. البته این مخاطبان مجبورند برای رسیدن به مقصود اصلی خود، کمی بحثهای صد من یک غاز سیاسی - فرهنگی، یا اجتماعی را نیز تحمّل کنند. و خیال کنند که چقدر به مباحث عمیق فلسفه ی تاریخ و انسان شناسی سیاسی و امثال ذالک علاقه دارند!

از آنجا که نمیخواهیم مطلب حاضر زیادی طولانی شود، مجبوریم خیلی از نکات را ناگفته بگذاریم. مثلاً در برنامهسازیهای یاد شده سعی میشود تمام پیشرفتهای اقتصادی و مادی و فیزیکی در زمان انقلاب به بعد بایکوت شود و در عوض موارد مربوط به پیش از انقلاب (علیالخصوص سازندگیهای دوران رضاشاه) ضریب داده شده و برجسته و درشت به تصویر کشیده شوند. مثلاً از دهها هزار کیلومتر جاده‌‌سازی، ریلسازی، تونلسازی، یا دهها سد و نیروگاه برق، یا هزاران شهرک و آپارتمان و برج، یا پیشرفتهای علمی و صنعتی مثل اتومبیل سازی، نیروی هستهای، صنعت استخراج نفت، موشکسازی، هواپیما، ماهواره، ناوجنگی، تانک و... که در زمان انقلاب (و زیر آن همه فشار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دشمنان خارجی و داخلی) به دست آمده است، کوچکترین خبری نیست. اما هر سال ویژه برنامهای برای برج آزادی و تونل کندوان و غیره ساخته و پخش میشود. در صورتی که همین تهران امروز را میتوان با آخرین روزهای سال 57 مقایسه کرد و انصاف داد که اصلاً با آن دوره قابل مقایسه نیست. مثلاً برج آزادی در برابر برج میلاد تقریباً شبیه به یک اسباب بازی ست. یا همین تونل توحید و رسالت از شاهکارهای عملیات عمرانی و راه سازی شهری به شمار میآیند. یا راه اندازی تونل مترو و صدها کیلومتر گسترش و توسعه ی آن و غیره. موارد مذکور نشان میدهد اهمیت کار فرهنگی و رسانهای چقدر است و انقلاب اسلامی در این زمینه چقدر ضعیف است.

تاریخ نگاری برای تاریخ زدایی 2/ از معاند به گوجه فرنگی!
تحریف تاریخ انقلاب و پیش از انقلاب در آثار سینمایی نیز به طور جدی دنبال میشود. فیلم کرگدن یکی از این نمونه هاست

آغاز تاریخ از میمون ها

از جزئیات که بگذریم، تاریخ مدرن غربی از میمونها آغاز میشود. همانطور که بارها عرض کردهایم، روشنفکری علمی و تجربه زدهی سدههای اخیر بر چهارپایه استوار بوده و از چهار جریان ریشه میگیرد؛ الف)کشف گالیله مبنی بر کروی بودن زمین ب)کشف داروین مبنی بر جهش و تکامل موجودات زنده و سیر تاریخ از میمون به نوع بشر ج)کشف فروید مبنی بر سیطرهی ناخودآگاهی بر خودآگاهی روانی انسان د)اختراع سینما و فروریختن مرزهای واقعیت و مجاز.

بهاینترتیب انسان مدرن متوجه شد که اولاً زمین مرکز کائنات نیست و تمام دنیای ما در حدّ یک ذره غبار سرگردان در فضای بیکران است. در ثانی انسان یک نوع میمون جهشیافته است، با سلسلهی دستگاه عصبی پیشرفتهتر. ثالثاً واقعیت روانی ما چیزی نیست غیر از یک سری امیال کور در ضمیر ناخودآگاهیمان که آنهم به شدّت تحت تأثیر نیروی جنسی ست. رابعاً حقیقتی در کار نیست، غیر ازآنچه سیستمهای ارادی یا غیرارادی کنترل افکار عمومی به مخاطبان عام دیکته میکنند. اما ماجرای روشنفکری در کشورهایی چون ما بهمراتب تراژیک تر و مسخرهتر است.

اعتراضی که فقط پرستیژ است

روشنفکر ایرانی هیچوقت متوجه نشد داروین و فروید درواقع چه میگویند و دنیا را چگونه میبینند. او مثلاً در درجهی نخست به اعتراض سیاسی از آن نظر شدیداً نیازمند است که تمام حیثیت و اعتبار خود را در آن میبیند. بهعبارتدیگر، این اعتراض در درجهی نخست پُز و پرستیژ اوست. عجالتاً باید عرض کنیم روشنفکر ایرانی باید کلی زحمت بکشد و کوهی از مشکلات خود را برطرف کند که تازه برسد به سلسله جبال مشکلات روشنفکری واقعی. برای همین مثلاً روشنفکر ایرانی نمیفهمد که چرا سالها بعد از مبارزه با استعمار انگلیس، حالا دقیقاً به آغوش او پناه برده و از شبکههایی چون «بیبیسی» نام و نانش را ارتزاق میکند؟ این سردرگمی و آوارگی بهترین فرصت را برای رسانههای استکبار به وجود آورده که از این آدمها بهصورت کاملاً ابزاری بهرهبرداری کرده و مثل یک دستمالکاغذی پس از یکبارمصرف دورشان بریزند. این آدم هنوز متوجه نیست چگونه ذیل تاریخ رنسانس غربی جذب، هضم و دفع میشود. چون خودش از نظر عنصر زمان بیریشه و بی تاریخ است. او نمیداند که تبارنامهی خود را به دربار سلسلههای قاجار یا ساسانیان برساند (که قاعدتاً ذیل تاریخ کاملاً دیکتاتوری و به قولی غیرتجربی و علم گریز تعریف میشوند) یا بین خرافات آیین زرتشتی رگ و ریشهای برای خودش دستوپا کند؟ برای همین بهراحتی و کاملاً سهلالهضم خوراک کارهای رسانهای استعمار میشود؛ از جریانات وابسته به بختیار بگیر تا ماجراهای فتنهی سبز.

نعمت الله سعیدی

شما اساسا عددی نیستید 

مجموع نکات یادشده به مشکل خطرناک و مضاعف دیگری اشاره میکند؛ و آن اینکه هدف نهایی این جنس تاریخنگاریها درواقع تاریخ زدایی و بیهویت کردن یک جنس آدمها، چهرهها و مخاطبان عام است. یعنی تاریخ ارائهشده توسط این جنس رسانهها در این نوع تاریخنگاریها، اساساً فاقد فلسفه، ماهیت، الفبای مشخص و هویت ساختارمند است. این رسانهها درنهایت تلاش میکنند به مخاطبان خود تلقین و دیکته کنند که شما اساساً عددی نیستید که حالا تاریخ سیاسی و فرهنگی داشته باشید، یا نداشته باشید. آرمانهایی که شما دارید - و باید داشته باشید - مثلاً همان آزادیهای فردی و جنسی و سکسی ست که اروپائیان سیصد سال پیش به آن دستیافته و فرسنگها از آن حال و هوا فاصله گرفته و عبور کردهاند. شعر و رمان شما اصولاً هنوز شکل و شخصیت نگرفته و فرایندی ست که در ابتداییترین مراحل تقلید و کارآموزیاش از ادبیات عظیم اروپایی - بهواسطهی ظهور یک انقلاب و شورش کور و بیمنطق و مرموز اجتماعی - متوقف مانده است و چه و چه.

بهعبارتدیگر، حالا متوجه میشویم که موضوع خیلی بزرگتر و مهمتر از تحریف تاریخ است و آنچه مقصود و منظور نهایی ست تاریخ زدایی از یک ملّت و نظام است. بنابراین حالا با فرایندی مواجه هستیم که تاریخ سیاسی اصلاً در آن وجود ندارد، چراکه سیاستی غیر از یکمشت عوامفریبیهای مقطعی وجود ندارد. و هر چه هست همان گرایشهای مادی و سکسی یک مردم است که حتی هنوز نمیتوان آن را یک فرهنگ، به معنای واقعی آن تعریف کرد.

حقیقت قابل تحریف و تغییر نیست

اما با تمام این اوصاف تاریخ حقیقی ماجرای دیگری است. تاریخ حقیقی و حقیقت تاریخ را نه میتوان تحریف کرد، نه تغییر داد چون خود حقیقت قابل تحریف و تغییر نیست. در طول تاریخ از بنی امیه گرفته تا کمونیسم و کاپیتالیسم خیلیها، خیلی وقتها تلاش کردند که تاریخ را به نفع خودشان عوض کنند و نهایتاً حاصلی غیر از روسیاهی نبردهاند. خود همین رویآوردن رسانههای استکباری از تاریخ نگاری سیاسی به تاریخنگاری فرهنگی و اجتماعی در اصل نشان بارز یک عقبنشینی و انفعال است. به این رسانهها از قول شاعر ایرانی باید گفت:

آنکس که اسب داشت غبارش فرونشت

گرد سم خران شما نیز بگذرد

ارسال به دوستان
گزارش خطا
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۱
تاریخ را می توان تحریف کرد اما پس از مدتی واقعیت ها روشن می شود اینکه اختلاس می شود و فاسدان در امنیت هستند جزیی از تاریخ کنونی است. اینکه دین فروشان و کاسبان حاضرند هر بلایی سر مردمشان بیاید اما نان و نوای انان قطع نشود جز لاینفک تاریخ ماست.اینکه رضا شاه وطن دوست بود نیز جزیی از تاریخ ماست.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
*عصر دنا ، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
*طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
*چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
*اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
پر بحث ترین