کد خبر: ۳۱۹۴۵
تاریخ انتشار:۰۶:۱۵ - ۱۱ شهريور ۱۴۰۴

والدگری دیجیتال نداریم

عصر دنا: بسیاری از والدین تصور می‌کنند اگر کودک‌شان زمان زیادی با گوشی سپری می‌کند، این یعنی آنها در تربیت دچار «وادادگی» شده‌اند. اما یافته‌های روان‌شناسی تربیتی نشان می‌دهد که این پدیده بیش از آن‌که به ضعف والدین مربوط باشد، حاصل ساختار‌های محیطی و اجتماعی است. والدین تحت فشار‌های اقتصادی، مشغله‌های کاری و نبود فضا‌های جایگزین برای بازی یا تفریح کودکان قرار دارند. در چنین شرایطی، گوشی هوشمند به ساده‌ترین و در دسترس‌ترین «سرگرم‌کننده» تبدیل می‌شود، بنابراین تسلیم شدن والدین همیشه از سر بی‌مسئولیتی نیست
پایگاه خبری تحلیلی عصردنا (Asrdena.ir):

جوان آنلاین: زندگی در هم پیچیده کودکان و نوجوان‌های ما در گوشی‌های موبایل، در بازی‌های آنلاین و فضای مجازی گیجی تازه‌ای وارد زندگی والدین کرده است و به آنها این حس را می‌دهد که کودک یا نوجوان در خانه نیست، با اینکه ظاهراً در خانه است. چگونه می‌شود اجازه نداد جسم و روان کودک در چنین فضایی از سیطره حواشی چنین دنیایی مصون بماند؟ گفت‌وگوی ما با دکتر لیلا افضلی، دکترای تخصصی روان‌شناسی تربیتی، استاد دانشگاه تهران و روان‌شناس کودک به این موضوع می‌پردازد. «تمرین‌های شناختی رفتاری برای افزایش تاب آوری کودکان» و «مدرسه تاب آور» از تألیفات این پژوهشگر است. به خاطر کمبود فضا نتوانستیم فهرست منابع و رفرنس‌های فارسی و انگلیسی را منتشر کنیم.

کودکان و نوجوان‌های ما روز به روز به ابزار‌های ارتباط مجازی، تلفن‌های هوشمند و بازی‌های آنلاین وابسته می‌شوند. من کودک ۱۰ ساله‌ای دارم که حتی وقتی غذا می‌خورد، تلفن همراه او به عنوان بخشی از تجربه غذا خوردن وسط سفره خودنمایی می‌کند، چون او نمی‌خواهد از شخصیت‌های محبوب خود جدا شود بنابراین حتی موقع غذا خوردن، پاتریک، آقای خرچنگ و باب اسفنجی باید کنار بشقاب او باشند یا مثلاً ارتباط او با طبیعت قطع است. کمتر گل‌ها را می‌بیند یا غروب آفتاب را تماشا می‌کند. در عین حال که این وضعیت ترسناک به نظر می‌رسد، اما من و مادرش تسلیم این رفتار او شده‌ایم. آیا ما به عنوان پدر و مادر‌ها دچار وادادگی شده‌ایم؟

در سال‌های اخیر، صحنه‌ای که بسیاری از والدین تجربه می‌کنند شبیه همان چیزی است که شما شرح دادید: کودکی که هنگام غذا خوردن حاضر نیست از گوشی همراه یا شخصیت‌های کارتونی محبوبش جدا شود و حتی «باب اسفنجی» و «پاتریک» باید کنار بشقابش باشند. این وضعیت در نگاه اول ممکن است نشانه «وادادگی والدین» به نظر برسد، اما اگر دقیق‌تر بررسی کنیم، تصویر پیچیده‌تر از آن است.

منظورتان از پیچیدگی چیست؟

کودکان امروز در نسلی رشد می‌کنند که فناوری‌های دیجیتال بخش جدایی‌ناپذیر زندگی آنهاست. برای آنها، گوشی هوشمند تنها یک وسیله نیست، بلکه نوعی «میدان بازی»، «دوست همراه» و «ابزار هویت‌سازی» است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که کودکان هشت تا ۱۲ ساله به‌طور میانگین روزانه بین چهار تا شش ساعت درگیر رسانه‌های دیجیتال هستند، (Rideout et al. , ۲۰۱۹) بنابراین وابستگی کودک شما نه یک استثنا، بلکه بخشی از الگوی عمومی نسل جدید است.

بسیار خب! آیا ما در این شرایط می‌توانیم به یک الگوی رفتاری برسیم که از کودک و نوجوان خود در برابر آسیب‌های این سبک زندگی که آنها را دربر گرفته محافظت کنیم؟ مثلاً در خبر می‌خوانیم که فلان چشم پزشک یا متخصص ارتوپدی دارد هشدار می‌دهد که بدن کودکان و نوجوان‌ها به شدت در معرض تخریب است. این خبر‌ها من را به عنوان پدر تحت فشار روانی قرار می‌دهد و حس می‌کنم او را به حال خود رها کرده‌ام.

بسیاری از والدین تصور می‌کنند اگر کودک‌شان زمان زیادی با گوشی سپری می‌کند، این یعنی آنها در تربیت دچار «وادادگی» شده‌اند. اما یافته‌های روان‌شناسی تربیتی نشان می‌دهد که این پدیده بیش از آن‌که به ضعف والدین مربوط باشد، حاصل ساختار‌های محیطی و اجتماعی است. والدین تحت فشار‌های اقتصادی، مشغله‌های کاری و نبود فضا‌های جایگزین برای بازی یا تفریح کودکان قرار دارند. در چنین شرایطی، گوشی هوشمند به ساده‌ترین و در دسترس‌ترین «سرگرم‌کننده» تبدیل می‌شود، بنابراین تسلیم شدن والدین همیشه از سر بی‌مسئولیتی نیست، بلکه بیشتر شکلی از تطابق با شرایط دشوار زندگی امروز است (Livingstone & Blum- Ross, ۲۰۲۰). هرچند نمی‌توان والدین را مقصر مطلق دانست، اما نباید از پیامد‌ها هم غافل شد.

پژوهش‌ها در این باره به ما چه می‌گوید؟ اثرات واقعی این وابستگی در کودکان و نوجوان‌ها چیست؟

تحقیقات نشان می‌دهند که وابستگی شدید به گوشی می‌تواند:

• مهارت‌های اجتماعی و همدلی را کاهش دهد (Uhls et al. , ۲۰۱۴).

• تجربه‌های طبیعی مثل تماشای آسمان یا بازی آزاد را محدود کند که این خود با کاهش تمرکز و افزایش اضطراب همراه است.

• چرخه خواب و کیفیت روابط خانوادگی را مختل کند (Twenge & Campbell, ۲۰۱۸).

در چنین شرایطی والدین چه می‌توانند بکنند؟ من درک می‌کنم که راهکار در رفتار‌های هیجانی و از سر خشم نیست، من باید بتوانم به آن کودک یا نوجوان پیشنهادی ارائه کنم، اما گاهی واقعاً حس می‌کنیم دست مان در این باره خالی است.

ببینید راه‌حل در «ممنوعیت کامل» نیست، چون این کار اغلب باعث مقاومت بیشتر کودک می‌شود. رویکرد مؤثرتر، همان چیزی است که روان‌شناسان «والدگری آگاهانه دیجیتال» می‌نامند، یعنی والدین نه تسلیم کامل شوند و نه کنترل سختگیرانه غیرعملی داشته باشند، بلکه:

۱. زمان‌ها و مکان‌های بدون گوشی تعریف کنند؛ مثلاً سر سفره یا پیش از خواب.

۲. جایگزین‌های واقعی و کم‌هزینه فراهم کنند؛ مثل قدم‌زدن خانوادگی، بازی‌های رومیزی یا فعالیت‌های هنری خانگی.

۳. خودشان الگوی استفاده باشند؛ کودک وقتی می‌بیند پدر و مادر هم هنگام غذا مشغول گوشی‌اند، چرا باید قاعده‌ای متفاوت بپذیرد؟

در هر حال شما و مادرش «واداده» نشده‌اید، بلکه درگیر پدیده‌ای جهانی هستید. آنچه اهمیت دارد این است که بدانید هنوز می‌توان با گام‌های کوچک، مرز‌های سالم‌تری برای حضور فناوری در زندگی کودک تعریف کرد. به جای سرزنش خودتان، به تدریج قواعد مشترکی بسازید تا هم دنیای دیجیتال کودک حفظ شود و هم او دوباره با گل‌ها، غروب آفتاب و بازی‌های واقعی آشتی کند.

ما به عنوان بزرگ تر‌ها در این یک دهه اخیر که تلفن‌های هوشمند به طرز اعجاب آوری، وابسته مان کرده‌اند عوارض این اعتیاد را به عینه در جسم و روان خود حس می‌کنیم. گاهی چرخش در اکسپلور اینستاگرام شبیه نوعی قند دادن به روان است. کلیپ‌های کوتاه و سرگرم کننده می‌توانند برای دقایق و ساعاتی بین ما و مسائل درونی مان فاصله بیندازند، اما ما از طرفی عمیقاً متوجه هستیم که این چرخش‌های بی‌سر و ته در فضای مجازی مثل مسکن‌ها یا تخدیرکننده‌هایی هستند که اجازه نمی‌دهند ما با مسائل بنیادین خود روبه‌رو شویم. حال به نظر می‌رسد کودکان و نوجوان‌ها در چنین فضایی آسیب پذیرتر هم باشند و وابستگی به این فضا، جسم و روان آنها را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد. پژوهش‌ها و تجربیات میدانی شما در این زمینه چه می‌گوید؟

تصویر آشنایی است: ما بزرگسالان وقتی بی‌هدف در اینستاگرام یا شبکه‌های دیگر می‌چرخیم، شبیه کسی هستیم که به روان خود «قند» تزریق می‌کند. چند دقیقه‌ای حال‌مان خوب می‌شود، اما بعد احساس خالی بودن و حتی عذاب وجدان داریم. حالا پرسش این است: اگر ما با ذهن پخته‌تر و تجربه بیشتر چنین وضعیتی داریم، کودکان و نوجوانان چطور؟ آیا آنها آسیب‌پذیرتر نیستند؟ پژوهش‌های علوم اعصاب نشان می‌دهد الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی و بازی‌های آنلاین دقیقاً بر پایه سیستم پاداش دوپامینی در مغز

(Montag et al. , ۲۰۲۱) طراحی شده‌اند، یعنی هر «لایک»، هر مرحله برد در بازی یا هر ویدئوی کوتاه، مانند دوزی از یک ماده محرک عمل می‌کند. این «پاداش فوری» به مغز می‌آموزد که دوباره و دوباره به صفحه برگردد. بزرگسالان با وجود تجربه و مهارت‌های خودتنظیمی، باز هم به سختی می‌توانند از این چرخه بیرون بیایند؛ حال تصور کنید کودکی که هنوز قشر پیش‌پیشانی مغزش (مسئول تصمیم‌گیری و کنترل تکانه‌ها) کامل رشد نکرده، چقدر راحت‌تر در این دام گرفتار می‌شود (Casey et al. , ۲۰۱۹).

پس در واقع والدین می‌توانند انصاف به خرج بدهند و از پنجره نگاه آن کودک یا نوجوان به داستان نگاه کنند.

بله، دست کم از سه منظر می‌توان به تفاوت بزرگسال و کودک در این باره نگاه کرد:

۱. توانایی تنظیم هیجان: بزرگسال می‌تواند تشخیص دهد که حالا نیاز دارد گوشی را کنار بگذارد و کمی استراحت کند، اما کودک چنین مهارتی ندارد و معمولاً به جای توقف، بیشتر غرق می‌شود.

۲. هویت‌یابی: نوجوان‌ها در مرحله شکل‌گیری هویت هستند و فضای مجازی برایشان حکم آزمایشگاه هویت دارد. این امر فرصت‌هایی می‌آفریند، اما همزمان احتمال مقایسه‌های ناسالم و کاهش عزت نفس را بالا می‌برد

(Uhls et al. , ۲۰۱۷).

۳. وابستگی جسمی و خواب:کودکان و نوجوانان بیشتر مستعد اختلال خواب، مشکلات بینایی و کم‌تحرکی ناشی از استفاده افراطی‌اند (Twenge et al. , ۲۰۱۹).

تجربه‌های میدانی و پژوهش‌ها در این باره چه می‌گوید؟

در پژوهشی که در ایران روی نوجوانان دبیرستانی انجام شد، مشخص شد بیش از ۶۰ درصد آنها نشانه‌های استفاده مشکل‌ساز از اینترنت را دارند؛ نشانه‌هایی مثل افت تحصیلی، خستگی مزمن و کاهش تعامل با خانواده (Saied et al. , ۲۰۲۰). در مطالعات جهانی هم یافته‌ها مشابه‌اند: وابستگی دیجیتال با افسردگی، اضطراب و حتی احساس تنهایی بیشتر مرتبط است (Keles et al. , ۲۰۲۰).

گاهی در این لحظه‌ها فشار خرد کننده‌ای را روی شانه‌های خود حس می‌کنم. این تجربه البته در مورد بسیاری از والدین می‌تواند صدق کند. تصور کنید خسته از یک کار ۱۲ ساعته به خانه برگشته‌اید و واقعاً نایی ندارید و جسم و روان تان نیاز به استراحت دارد. آن وقت کودک خود را می‌بینید که به کاناپه تکیه داده و دارد Call of Duty بازی می‌کند. مدام در فضای این بازی آدم می‌کشد، در فضای بازی بدن بسیار ورزیده، تراشیده و چابکی دارد، اما بیرون از آن فضای بازی می‌بینم که دست کم ۱۰ کیلو و بیشتر اضافه وزن دارد. اینکه من تشخیص می‌دهم او راه را درست نمی‌رود و دارم او را از دست می‌دهم و از آن سو نمی‌توانم کاری کنم و چهره معصوم او را می‌بینم فشار خردکننده‌ای بر من وارد می‌کند.

بله، بسیاری از والدین احساس می‌کنند «دیگر نمی‌توانند با فرزندان‌شان رقابت کنند»؛ چون جذابیت یک ویدئوی ۱۵ثانیه‌ای در TikTok یا بازی‌های آنلاین، بسیار بیشتر از گفت‌و‌گو با پدر یا مادر است. این حس ناکامی باعث می‌شود والدین گاهی به‌طور ناخودآگاه «تسلیم» شوند و گوشی را به‌عنوان یک آرام‌کننده در اختیار کودک بگذارند.

من درک می‌کنم که این حس‌ها و دریافت‌های هیجانی را باید مهار کنم، اما چگونه؟ چه باید کرد؟

پژوهش‌ها می‌گویند که کلید اصلی، گفت‌و‌گو و تنظیم تدریجی است، نه ممنوعیت مطلق. والدینی که به‌جای سرزنش، درباره تجربه فرزندشان در فضای مجازی پرس‌وجو می‌کنند و در کنارش قرار می‌گیرند، موفق‌ترند. مثلاً همراهی در یک بازی آنلاین یا تماشای مشترک یک ویدئو می‌تواند فرصت خوبی برای آموزش «مرز‌های سالم» باشد.

گاهی این کار را می‌کنم. مثلاً یک بازی خوبی دارد به نام «مای کرافت» که در آن سازه‌هایی می‌سازد و فضای شخصی خود را درست می‌کند، مثلاً می‌بینم برای خود استخر ساخته و می‌رود از بالا می‌پرد داخل استخرش، وقتی همراهی‌اش می‌کنم شادی را کاملاً در چهره‌اش می‌بینم.

بله، بخشی از مسئولیت ما در این باره همراهی است. اگر بخواهم سخن خود را در این بخش جمع بندی کنم کودکان و نوجوانان بسیار آسیب‌پذیرتر از ما بزرگسالانند؛ نه به دلیل ضعف شخصی، بلکه به خاطر ساختار مغزی، مرحله رشد روانی و شدت الگوریتم‌های اعتیادآور. وظیفه ما والدین این نیست که این جهان را حذف کنیم، بلکه باید همچون راهنما کنارشان بایستیم تا یاد بگیرند میان  «قند لحظه‌ای» و «سلامت پایدار» انتخاب کنند.

ما معمولاً در ایران دچار عقب ماندگی نسبت به فرهنگ استفاده از فناوری هستیم. اول فناوری می‌آید آثار و حواشی خود را بر جای می‌گذارد و سال‌ها بعد ممکن است ما از خود بپرسیم راستی چطور می‌شود از این وسیله یا فناوری استفاده کرد. چرا ما این قدر نسبت به فرهنگ به کارگیری و توجه به حواشی و ارائه راهکار غافل هستیم؟ مثلاً چرا در رسانه‌های خود از زبان متخصصان به ویژه روان‌شناسان کمتر به طرح مسئله و ارائه راهکار می‌پردازیم؟

در بسیاری از کشورها، فناوری همواره سریع‌تر از فرهنگ استفاده از آن گسترش یافته است. در ایران نیز مشابه این الگو دیده می‌شود: ابتدا یک ابزار یا رسانه جدید وارد جامعه می‌شود، سپس آثار و پیامد‌های آن آشکار می‌شود و سرانجام پس از سال‌ها، متخصصان و رسانه‌ها درباره چگونگی استفاده سالم و ارائه راهکار‌ها بحث می‌کنند (عزیزی و همکاران، ۱۳۹۹). این تأخیر باعث می‌شود جامعه با «فقدان آگاهی عملی» و «واکنش‌های غیرسیستمی» روبه‌رو شود، اما چند عامل اصلی در این عقب‌ماندگی نقش دارند:

۱. سرعت بالای فناوری در مقایسه با آموزش عمومی: فناوری با سرعتی وارد زندگی روزمره می‌شود که سیستم آموزشی و رسانه‌ای ما فرصت کافی برای تحلیل و تنظیم راهکار ندارد.

۲. کمبود فرهنگ‌سازی تخصصی: آموزش و رسانه‌ها کمتر به نقش متخصصان، به ویژه روان‌شناسان و جامعه‌شناسان، در ارائه راهکار‌های عملی می‌پردازند. اغلب محتوا محدود به هشدار‌ها و پیام‌های کوتاه است، نه آموزش عملی و مرحله‌ای (جهانبخش و شادمان، ۱۳۹۸).

۳. تمرکز رسانه‌ها بر جذابیت و سرگرمی: رسانه‌ها به دلیل نیاز به جذب مخاطب، تمایل دارند خبر‌ها و گزارش‌های کوتاه و جذاب ارائه کنند، نه تحلیل عمیق و ارائه راهکار‌های کاربردی. این باعث می‌شود صدا و تجربه متخصصان کمتر شنیده شود، البته در کشور‌های پیشرفته نیز الگو‌های مشابهی وجود دارد، اما تفاوت در سرعت پاسخ‌دهی و تنظیم سیاست‌هاست، به عنوان مثال در کره جنوبی، دولت، محدودیت‌های زمانی برای استفاده نوجوانان از بازی‌های آنلاین تعریف کرده و کمپین‌های آگاهی‌بخشی توسط روان‌شناسان در رسانه‌ها گسترده است (OECD, ۲۰۱۹). یا مثلاً در نروژ و سوئد رسانه‌ها برنامه‌های آموزش والدین و نوجوانان در حوزه دیجیتال را به صورت دوره‌ای منتشر می‌کنند و متخصصان را در خط مقدم اطلاع‌رسانی قرار می‌دهند، اما وقتی رسانه‌ها نقش آموزش عملی و راهکارسازی را نادیده می‌گیرند، خانواده‌ها و نوجوانان در معرض آسیب‌های روانی، اجتماعی و تحصیلی قرار می‌گیرند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند نبود اطلاع‌رسانی تخصصی باعث افزایش اضطراب والدین و استفاده بیش از حد کودکان از فناوری می‌شود (Kuss & Griffiths, ۲۰۱۷).

به نظر می‌رسد در این باره می‌توان دست کم سه راهکار پیشنهادی را ارائه کرد:

۱. ترویج آموزش رسانه‌ای توسط متخصصان: رسانه‌ها باید با روان‌شناسان و جامعه‌شناسان همکاری کنند تا راهکار‌های عملی، قابل اجرا و مرحله‌ای ارائه شود.

۲. ترویج کمپین‌های ملی و محلی: مانند برنامه‌های کره جنوبی و اسکاندیناوی که محدودیت‌های هوشمند، اطلاع‌رسانی و آموزش ترکیب شده‌اند.

۳. مشارکت خانواده و مدارس: ارائه برنامه‌های ترکیبی آموزشی- سرگرمی که والدین و کودکان را همزمان درگیر و هم مهارت‌ها و هم آگاهی ایجاد کند.

اگر بخواهم سخن خود را در این بخش جمع بندی کنم عقب‌ماندگی فرهنگی نسبت به فناوری نه یک ضعف فردی است و نه صرفاً یک مشکل رسانه‌ای، بلکه محصول تعامل پیچیده‌ای از سرعت بالای فناوری، کمبود آموزش تخصصی و تمرکز رسانه‌ها بر جذابیت و مخاطب است. تنها با همکاری نهاد‌های آموزشی، رسانه‌ها و متخصصان می‌توانیم فاصله بین فناوری و فرهنگ استفاده‌ی سالم را کاهش دهیم.

گاهی پدر و مادر‌ها جایگزین و آلترناتیو ندارند. به ویژه پدر و مادر‌هایی که دست شان برای نام نویسی کودکان در کلاس‌های گران ورزشی و هنری بسته است و به نوعی دچار این عذاب وجدان هستند که دارند به کودکان و نوجوان‌های خود رشوه می‌دهند که آن محرومیت را حس نکنند. آیا خانواده‌ها نوعی بی‌پناهی تحمیل شده را تجربه می‌کنند؟ آیا می‌شود به راهکار‌هایی ترمیمی در این زمینه رسید؟

همین طور است. والدین بسیاری از کودکان و نوجوانان امروز، همزمان با مشاهده اعتیاد دیجیتال فرزندان‌شان، احساس استیصال و بی‌پناهی می‌کنند. همچنان که اشاره کردید از یک سو ناراحت و نگران هستند که فرزندشان بیش از حد با تلفن همراه یا بازی‌های آنلاین وقت می‌گذراند و از تعاملات واقعی و طبیعت دور شده است، از سوی دیگر، اغلب گزینه جایگزینی که بتواند جای خالی گوشی را پر کند، در دسترس ندارند: کلاس‌های گران‌قیمت هنری، ورزشی یا تفریحی، محدود و هزینه‌بر است. این تضاد باعث می‌شود والدین گاهی احساس کنند در حال «رشوه دادن» به فرزند برای جبران محرومیت‌های دیگر هستند.

اصلاً چرا این احساس بی‌پناهی شکل می‌گیرد؟

به طور اختصار و در سه علت می‌توان ریشه‌های این احساس را برشمرد:

۱. کمبود دانش و ابزار عملی: بسیاری از والدین نمی‌دانند چگونه محدودیت‌های هوشمند و مدیریت زمان صفحه‌نمایش را پیاده کنند (Twenge, ۲۰۱۹).

۲. فشار اجتماعی: وقتی همه خانواده‌ها گوشی در اختیار کودک می‌گذارند، والدینی که تلاش می‌کنند محدودیت ایجاد کنند، تحت فشار اجتماعی قرار می‌گیرند.

۳. عدم پشتیبانی سیستماتیک: مدارس و رسانه‌ها هنوز نقش فعال و راهنمایی‌کننده کافی ندارند و والدین اغلب تنها هستند.

پیامد‌های روانی این تنها ماندن چیست؟

این بی‌پناهی می‌تواند اضطراب و احساس گناه والدین را افزایش دهد و باعث شود واکنش‌های هیجانی یا افراطی، مثل ممنوعیت کامل یا تنبیه شدید، شکل بگیرد. چنین واکنش‌هایی اغلب اثر معکوس دارد و کودک را بیشتر به فضای دیجیتال وابسته می‌کند

(Radesky et al. , ۲۰۱۶). اما تحقیقات و تجربه میدانی نشان می‌دهد راهکار‌های ترمیمی و حمایتی شامل چند محور هستند:

۱. تنظیم مرز‌های تدریجی و شفاف: نه ممنوعیت کامل و نه آزادی بی‌حد، بلکه ایجاد قوانین روشن، قابل پیش‌بینی و قابل مذاکره با کودک.

۲. ایجاد فعالیت جایگزین جذاب: بازی‌های گروهی، فعالیت‌های هنری، ورزش و تعاملات طبیعی و خارج از فضای مجازی، به جای «جایگزین‌های گران» نیز قابل طراحی است.

۳. همراهی والدین در فعالیت دیجیتال: به جای منع کردن، مشارکت و گفت‌و‌گو درباره محتوا و بازی‌ها، کنترل و آموزش مهارت‌های خودتنظیمی را افزایش می‌دهد. (Radesky et al. , ۲۰۱۵)

۴. آموزش مهارت‌های مدیریت زمان صفحه نمایش: ارائه ابزار‌های عملی به والدین برای تنظیم زمان استفاده، اعلان هشدار و تعیین محدودیت.

تجربیات کشور‌های دیگر چه در سطح خانواده‌ها، چه در سطح قوانین و چه سیستم‌های آموزشی در این زمینه چگونه است؟ گاهی در خبر‌ها می‌خوانم که حتی در کشور‌های برخوردار هم دسترسی کودکان به تلفن‌های هوشمند و ابزار‌های ارتباطی مجازی سختگیرانه است، در صورتی که در کشور ما ـ دست کم در حد مشاهداتم ـ سن دسترسی به تلفن همراه و ابزار‌های ارتباطی گاهی به زیر پنج سال رسیده و حتی گاه خانواده‌ها به خود می‌بالند که کودک دو سه ساله آنها مهارت بیشتری نسبت به آنها در استفاده از ابزار‌های تلفن همراه دارد. تجربه‌های بین‌المللی در این زمینه چه می‌گوید؟

در ایالات متحده و کانادا، برنامه‌های والدگری دیجیتال شامل جلسات آموزشی، گروه‌های حمایت والدین و برنامه‌های مدارس، موفقیت خوبی در کاهش زمان صرف‌شده کودکان و کاهش احساس بی‌پناهی والدین داشته است (Livingstone & Blum- Ross, ۲۰۲۰). در اروپا نیز کمپین‌های آموزش مهارت‌های دیجیتال در مدارس و رسانه‌ها به والدین و کودکان، باعث شده است والدین احساس تسلط بیشتری بر استفاده از فناوری از سوی فرزندان‌شان داشته باشند. در بسیاری از کشور‌های پیشرفته، محدودیت و مدیریت استفاده کودکان و نوجوانان از تلفن همراه و ابزار‌های دیجیتال جزو سیاست‌های آموزشی و خانوادگی است. حتی با وجود دسترسی گسترده به فناوری، سن شروع استفاده از گوشی و شبکه‌های اجتماعی کنترل می‌شود و والدین و مدارس نقشی فعال در هدایت تجربه دیجیتال دارند (OECD, ۲۰۱۹). مثلاً در فرانسه قانونی وضع شده است که استفاده از گوشی موبایل در مدارس ابتدایی ممنوع است و فقط در دوره متوسطه با کنترل والدین مجاز است. این اقدام به کاهش وابستگی دیجیتال و افزایش تعامل واقعی کودکان کمک کرده است یا در کره جنوبی همچنان که اشاره شد برنامه‌های دولتی محدودیت‌های زمانی برای بازی‌های آنلاین نوجوانان تعریف کرده‌اند و والدین از اپلیکیشن‌های کنترل والدین برای تنظیم ساعات استفاده بهره می‌برند. مدارس و رسانه‌ها نیز آموزش مهارت‌های دیجیتال را جزو برنامه رسمی قرار داده‌اند یا مثلاً در نروژ و سوئد علاوه بر محدودیت سنی برای دسترسی به تلفن همراه، آموزش والدگری دیجیتال در مدارس و رسانه‌ها ارائه می‌شود و کودکان در سنین پایین به جای گوشی، در فعالیت‌های گروهی، بازی و تعامل اجتماعی مشارکت می‌کنند.

و در ایران؟

در ایران، طبق مشاهدات میدانی، دسترسی کودکان به گوشی و فضای دیجیتال اغلب بدون محدودیت سنی جدی است و خانواده‌ها حتی به مهارت بالای کودکان در استفاده از ابزار‌ها افتخار می‌کنند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند حدود ۶۰ درصد نوجوانان دبیرستانی نشانه‌های استفاده مشکل‌ساز از اینترنت دارند، از جمله افت تحصیلی، خستگی مزمن و کاهش تعامل با خانواده (سعیدی و همکاران، ۱۳۹۹). این وضعیت نشان می‌دهد بدون سیاستگذاری و آموزش والدگری دیجیتال، کودکان و نوجوانان در معرض آسیب‌های روانی، اجتماعی و تحصیلی قرار دارند.

و اگر همچنان ما این رویه را ادامه بدهیم به ویژه محدودیت‌هایی در این باره نباشد، پیامد‌ها چه خواهد بود؟

مصرف طولانی‌مدت و بدون مرز ابزار‌های دیجیتال باعث وابستگی ذهنی و رفتاری می‌شود. از طرف دیگر کاهش تعامل اجتماعی واقعی اتفاق خواهد افتاد، چون کودکان زمان کمتری را با والدین، دوستان و طبیعت می‌گذرانند و در نهایت به آسیب تحصیلی و روانی منجر خواهد شد، همچنان که افزایش اضطراب، افسردگی و کاهش کیفیت خواب از پیامد‌های شایع گزارش شده است(Keles et al. , ۲۰۲۰).

در پایان راهکار‌های مؤثر را در چه می‌دانید؟

چهار راهکار را می‌توان پیشنهاد داد:

۱- محدودیت سنی و زمانی: تعیین سن مناسب برای اولین دسترسی به گوشی و محدودیت ساعات استفاده.

۲- آموزش والدگری دیجیتال: خانواده‌ها به ابزار‌های عملی برای مدیریت زمان صفحه‌نمایش و انتخاب محتوای مناسب مجهز شوند.

۳- فعالیت جایگزین: ارائه برنامه‌های جذاب غیردیجیتال در مدرسه و خانه که نیاز کودکان به سرگرمی و تعامل را تأمین کند.

۴- قوانین و سیاست‌های ملی: ترکیب محدودیت‌ها و آموزش در سطح ملی، مشابه مدل‌های کره جنوبی و فرانسه، برای ایجاد چارچوب حمایتگر مؤثر است.

تجربه جهانی نشان می‌دهد دسترسی کودکان به ابزار‌های دیجیتال بدون محدودیت، حتی در کشور‌های پیشرفته، با آسیب‌های متعدد همراه است. محدودیت سنی و زمانی، آموزش والدگری دیجیتال و ارائه فعالیت‌های جایگزین، کلید کاهش آسیب‌ها و تقویت تعامل واقعی کودکان است. ایران نیز می‌تواند با الگوبرداری از این تجربه‌ها و آموزش والدگری دیجیتال، شرایط سالم‌تری برای کودکان فراهم کند.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
ارسال نظر
*عصر دنا ، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
*طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
*چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
*اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.