به گزارش عصر دنا، در روزهایی که تب جنگ نظامی میان ایران و رژیم صهیونیستی در رسانهها بالا گرفته و تحلیلگران از «گشوده شدن جبههای تازه» سخن میگویند، یک جنگ دیگر، اگرچه بیصدا اما بهمراتب گستردهتر در جریان است: جنگ رسانهای. نبردی که سلاح آن نه موشک، که روایت است؛ نه خاکریز دارد، نه آتشبس، بلکه عرصهاش ذهن و روان مردم است و هدف نهاییاش، تغییر ادراک عمومی نسبت به واقعیت.
روایتسازی؛ ابزار راهبردی اسرائیل و متحدانش
با آغاز دور تازهای از درگیریهای میان ایران و رژیم غاصب اسرائیل، رسانههای غربی و منطقهای بهسرعت وارد میدان شدند. در نخستین ساعات پس از حملات دو طرف، پلتفرمهایی چون بیبیسی، سیانان، العربیه و ایراناینترنشنال، روایتهایی متضاد از واقعیتهای میدانی منتشر کردند. گاه تمرکز این روایتها بر قدرتنمایی اسرائیل بود و گاه با برجستهکردن «شکستناپذیری سامانه گنبد آهنین»، تلاش میشد تا تصویر قدرت دفاعی اسرائیل تقویت شود.
این در حالی است که رسانه های مستقل از «دقت حملات ایران»، «غافلگیری رژیم صهیونیستی» و «ناتوانی گنبد آهنین» منتشر کردند. این تقابل روایتی، جنگی دیگر را رقم زد که به مراتب پیچیدهتر از جنگ میدانی است؛ چرا که افکار عمومی، بهویژه در عصر شبکههای اجتماعی، بیش از آنکه متأثر از واقعیتهای عینی باشد، درگیر تصویرسازی رسانهای از آن واقعیتهاست.
مردم، بازیگران اصلی جنگ نرم
اگرچه در نبردهای نظامی، فرماندهان و نظامیان در خط مقدم قرار دارند، اما در جنگ رسانهای، مردم نقش اول را بازی میکنند. ادراک عمومی از آنچه در میدان میگذرد، چگونگی واکنش به اخبار، انتخاب منابع خبری و مشارکت در بازنشر محتوا، همه و همه عواملیاند که میتوانند سرنوشت جنگ رسانهای را تغییر دهند.
در واقع، جنگ رسانهای در سطحی عمیقتر، نوعی تلاش نظاممند برای مهندسی افکار عمومی است. از طریق بزرگنمایی یا کتمان واقعیت، انتشار اخبار جعلی، بهرهگیری از تصاویر هدفمند، برجستهسازی برخی رویدادها و سانسور سایر موارد، رسانهها تلاش میکنند مردم را به سمتی سوق دهند که مطلوب سیاستگذاران پشت پرده آنهاست.
تجربههای گذشته؛ از سوریه تا اوکراین
در جنگ سوریه، آنچه از ابتدا در رسانهها شکل گرفت، دوگانهای سیاه و سفید بود: یک دولت سرکوبگر در برابر مردمی آزادیخواه. فارغ از واقعیتهای پیچیده میدان، رسانهها تصویر سادهشدهای ساختند که سالها در ذهن مخاطبان جا گرفت. در جنگ اوکراین نیز رسانهها نقشی کلیدی در شکلدهی افکار عمومی جهانی علیه روسیه ایفا کردند. تحلیلگران رسانهای معتقدند بخشی از موفقیت اوکراین در جلب حمایت غرب، نتیجه همین نبرد روایتهاست.
ایران نیز در سالهای اخیر، بارها هدف عملیات روانی و رسانهای قرار گرفته است. از اعتراضات داخلی تا حملات سایبری و ترور دانشمندان هستهای، همواره رسانههای مخالف تلاش کردهاند روایتهای خاصی را بر افکار عمومی تحمیل کنند. در هر نوبت، واکنش مردم نقش تعیینکنندهای در موفقیت یا شکست این عملیاتها داشته است.
مردم چگونه میتوانند در جنگ روایتها پیروز شوند؟
نخستین و شاید مهمترین گام برای پیروزی در جنگ رسانهای، افزایش سواد رسانهای است. در دورانی که اطلاعات در کسری از ثانیه در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، تمایز میان واقعیت و دروغ، خبر و تحلیل، و روایت و واقعیت، امری حیاتی است.
مردم باید بدانند که هر خبری، لزوماً بازتابدهنده حقیقت نیست. پشت هر تصویر و هر تیتر خبری، اهداف خاصی نهفته است. تشخیص این اهداف، نیازمند نگاهی تحلیلی و پرسشگرانه است.
دومین گام، انتخاب منابع خبری معتبر و متنوع است. وابستگی صرف به یک رسانه خاص – چه داخلی و چه خارجی – منجر به شکلگیری دیدگاهی محدود و تکبعدی میشود. مخاطب هوشمند، تلاش میکند با مقایسه روایتهای گوناگون، به درکی نزدیکتر به حقیقت برسد.
در نهایت، آنچه مردم را به بازیگرانی فعال در جنگ رسانهای بدل میسازد، کنترل بر رفتار خود در فضای مجازی است. بازنشر اخبار بدون راستیآزمایی، ابراز احساسات هیجانی نسبت به اخبار نادرست، و مشارکت در پویشهای ساختگی، همگی مصادیق شکست در این نبرد هستند.