استانی که با کمترین جمعیت بیشترین شهید را تقدیم انقلاب و نظام کرده است و در این بین تعداد زیادی از رزمندگان استان یعنی چیزی معادل با 10 هزار نفر هم به درجه رفیع جانبازی نائل آمدهاند.
به گزارش فارس یکی از این جانبازان سرافراز 8 سال دفاع مقدس کسی نیست جز مهدی صیادی جانباز50 درصدی که سالهای سال است با درد و رنج ناشی از بمباران شیمیایی دشمن دست و پنجه نرم میکند و با سختترین و طاقت فرساترین وضعیت هنوز مثل سالهای ابتدایی حضور در جبهه و جنگ با روحیه انقلابی و ولایتمداری به زندگی سخت و زجرآور ادامه میدهد بزرگترین آرزویش زیارت مولا و مقتدایش مقام معظم رهبری است.
روایت مردی سربلندتر از قله دنا
در همین خصوص به سراغ برخی از مردم شهر سیسخت شهری زیبا و خفته در دامنه کوه همیشه سرافراز دنا رفتیم و از هم محلیهای مهدی صیادی در خصوص وضعیت وی و همچین شخصیت این جانباز جبهه و جنگ سوالاتی پرسیدیم.
عمادی از ریش سفیدان و متنفذین شهر سیسخت در گفتوگو با خبرنگار ما با بیان این که آقا مهدی چشم و چراغ شهر سی سخت است، اظهار کرد: بر خود میبالیم که چنین فرزندی از شهر سی سخت به استواری کوه دنا بعد از گذشت سالها از جبهه و جنگ همچنان در سختترین شرایط روحیه انقلابی خود را حفظ کرده و امروز سربلندتر از دنا و ستبرتر و بلندقامت تر از این کوه افسانهای مهدی صیادی فرزند عزیز شهر سی سخت است.
وی میگوید باید نمره 20 به صبر و استقامت همسر این جانباز انقلاب داد چرا که همه عمر و جوانی خود را به پای آقا مهدی گذاشت و امروز شریک در افتخارات اوست.
به الگوهای واقعی خود بیتفاوتیم
به سراغ جوانان سی سختی که رفتیم آن ها نیز هر چند سن و سال کمی داشتند اما به خوبی مهدی صیادی را میشناختند و با همه وجود او را دوست داشتند.
صیادی جوان کم سن و سال سی سختی معتقد است که مهدی صیادی را آن گونه که باید برای نسل جوان خودمان معرفی نکردهایم و باید چنین افرادی که از جان و سلامتی خود گذاشتند بیشتر مورد توجه قرار گیرند و بیشتر به نسل جان معرفی شوند تا بتوانیم آنان را الگوی خود قرار دهیم.
او معتقد است که وقتی الگوهای مجسمی از صبر و استقامت و خودساختگی در استان و شهر خود داریم چرا باید جوانان به سمت الگوهای غربی بروند و از مسیر زندگی و عزت خارج شوند.
خانم مهرابی که از فرهنگیان شهر سیسخت بوده و مهدی صیادی و خانواده را از نزدیک میشناسد اظهار تاسف میکند که چرا نباید نظام تعلیم و تربیت ما با داشتن چنین الگوهای مجسمی تا که زندهاند از آنها برای ساخت و تزکیه نسل جوان و نوجوان استفاده نکنند.
برای عرض ارادت و همچنین سرکشی از این جانباز والامقام سیسختی به منزل او رفتیم تا از نزدیک حرف دل آقا مهدی و همسر با وفایش را بشنویم.
فرماندهای که از عناوین گریزان بود
خانم صیادی که همچنان با همه سختیها با روحیهای خوب و انقلابی پاسخگوی سوالات ما بود در ابتدا از منش بسیجی وار آقا مهدی سخن گفت و افتخار میکرد که همسر یک جانباز بسیجی است که علیرغم فرمانده گردان بودن در دفاع مقدس اما همچنان خود را بسیجی معرفی میکند.
خانم صیادی میگوید در همان روزهای جبهه و جنگ وقتی از او میپرسدیم که در جبهه چه کاری انجام میدهید و چه مسوولیتی دارید مسؤولیت گردان یا زهرا را از ما پنهان میکرد و در جواب میگفت من تنها یک بسیجی هستم و بس.
ماجرای عقد خانم صیادی با آقا مهدی خیلی جالب و خاطره انگیز است چرا که خطبه عقد این زوج خوشبخت را کسی نخوانده و به جز شهید والامقامم عبدالله میثمی که از شهدای شاخص انقلاب و نظام است.
خطبه عقد خاطرهانگیز
خانم صیادی میگوید روز عقد دیدم که آقای صیادی با یک روحانی آمدند قرار شد که خطبه عقد ما خوانده شود آن روحانی که چهرهای نورانی داشت و شهادت از سر و رویش میبارید از من پرسید آیا قبول میکنید با کسی ازدواج کنید که ممکن است یا در آینده شهید شود و یا جانباز و آیا تحمل سختیهای زندگی با یک رزمنده را دارید که بی درنگ قبول کردم و گفتم که حاضرم با همه سختیهای آقا مهدی بسازم و با او زندگی کنم که همین گونه هم شد اکنون سالهای سال است که زندگی شیرینی علی رغم همه سختیها با هم داریم.
وی از خشنودی شهید میثمی نسبت به حجاب خود گفت و افزود: آن روزها وضعیت مثل حالا نبود که بدحجابی رواج داشته باشد شهید میثمی به خاطر حجابی که داشتم چندین بار مرا روی همان سفره عقد تحسین کرد.
آقا مهدی هم روی تخت تا نام شهید میثمی را شنید بیدرنگ به گریه افتاد و با همان صدای برآمده از اعماق قلب خود چند بار نام شهید میثمی را بر زبان آورد و گویی خاطرات شیرین خود در روز عقد را با یکی از شهدای شاخص به یاد آورده بود.
خانم صیادی با شکرگزاری به درگاه خداوند که فرزندانش هم در راه دین و اسلام و نظام جمهوری اسلامی قدم برداشتهاند به فرزند پسر خود اشاره میکند که از همان ابتدا گام در راه بسیج و سپاه گذاشت و بسیاری از جوانان سیسختی همگام با او به بسیج پیوستند، بسیج را کارخانه انسان سازی میداند که باید فرزندان خود را بسیجی وار تربیت کنیم.
شعار هم غزه هم لبنان اینجا تفسیر میشود
خانم صیادی میگوید قبل از این که به فکر مشکلات خود و همسرم باشم به فکر مشکلات مردم کشورهای اسلامی هستم که اکنون در بدترین وضعیت روزگار خود را سپری میکنند مردم کشورهای عراق و فلسطین و البته سوریه که باید امت اسلامی فکری به حال آنها کند.
خانم صیادی میگوید ای کاش مهدی وضعیتی داشت که او را بسوی حرم حضرت زینب روانه میکردم تا مدافع حرم شود و امروز بیشترین ناراحتی من از این است که چرا نمیتوانیم به مردم مسلمان و زجر کشیده سوریه و فلسطین کمک کنیم.
تنها آرزوی آقا مهدی قبل از مرگ
خانم صیادی که هم خود خواهر شهید است و هم همسر جانباز با این سوال ما روبهرو میشد که مسوولان استانی تا چه اندازه به چنین خانوادههایی توجه دارند که در جواب میگوید: ما با مسوولان معامله نکردهایم که توقعی از آن ها داشته باشیم اما آنها اگر امروز مسوولیتی دارند، صندلی مدیریتی دارند به واسطه همین جانبازان و ایثارگران و جانفشانی آنهاست که متاسفانه به وظیفه خود در قبال آنها آن چنان که باید عمل نکردهاند.
از خانم صیادی میپرسیم که با همه این مشکلات آیا دچار یاس و نامیدی هم شدهاید که میگوید تا هنگامی که رهبری را داریم هیچ گاه ناامید نمیشویم اما صدای ما را به ایشان برسانید بگویید که ما تنها دنبال زیارت شما هستیم و آقا مهدی تنها آرزویی که قبل از مرگ دارد، دیدن روی ایشان است و از مسوولان دل خور و ناراحت هستیم که چرا چنین فرصتی را برای ما فراهم نمیکنند.
در همین حین آقا مهدی وقتی نام مقام معظم رهبری را شنید بیدرنگ اشک از چشمانش سرازیر شد و با صدایی که سخت قابل شنیدن است از تنها آرزوی خود قبل از مرگ می گوید که برای یک بار هم که شده آقا را زیارت کند و غیر این هیچ آرزوی دیگری ندارد.
با اجازه خانم صیادی و با توجه به شرایط حاد و ویژه آقا مهدی به کنار بالینش رفتیم و از خاطراتش در جنگ و جبهه پرسیدیم که قبل از هر نامی، اسم شهید چمران و حاج احمد متوسلیان را بر زبان آورد گویا همرزم آنها در آبادان و در غرب کشور بوده است.
حکایت آن سید خوش فرم و آراسته
از رشادتها و دلاورمردی حاج احمد که سخن میگفت از او به عنوان سرو بلندقامتی یاد میکرد که تاکنون به چشم خود چنین مرد شجاعی را ندیده است و البته از شهید چمران به عنوان یک انسان کامل یاد میکند.
از روزهایی میگوید که سیدی خوش تیپ و خوش اندام و خوش لباس به عنوان نماینده امام در جنگ به آنها سری میزد روزگاری که 17 سال بیشتر نداشت، میگفتند آقای خامنهای است لباس نظامی آراسته بر تن داشت و به ما قوت قلب میبخشید و از آن به بعد تا حالا هیچ توفیقی نبوده که آقا را ببیند.
مهدی صیادی آن گونه که خود تعریف میکند در عملیات والفجر مقدماتی مجروح شده است و از خاطرات روزهایی میگوید که همراه سایر رزمندهها در تیپ 17 علی ابن ابیطالب حضور داشته است.
به عملیات رمضان اشاره میکند و همچنین فرمان امام راحل مبنی بر این که راه قدس از کربلا میگذرد و از دلاورمردی حاج قاسم در کربلای 4 میگوید که تا آخر در کنار نیروهایش ماند و هرگز آنها را تنها نگذاشت.
مهدی، اصلیترین دغدغه و مهمترین نگرانی خود را عمل نکردن به دستورات رهبری به خصوص در زمینه اقتصادی میداند و میگوید اگر فرمان رهبری را در اول هر سال اجرایی میکردند وضعیت کشور مثل حالا نبود و اگر به دستورات ایشان عمل میکردیم اصلا به نفت نیازی نداشتیم.
وقتی کل اسلام مقابل کفار عالم قرار گرفت
وی به روزهای سخت خود در دفاع مقدس اشاره میکند و میگوید در 28 عملیات شرکت کردم، سخت ترین آنها کربلای 5 بود، وقتی کل اسلام مقابل همه کفار عالم قرار گرفت در آن روزها همه جای جبههها را دور زدم از لشکر 19 فجر تا لشکر 25 کربلا و سپس که در تیپ مستقل استان خودمان حضور داشتم.
مهدی به مردان مورد علاقه خود و الگوهای خودش در زندگی اشاره میکند و میگوید به سردار علی فضلی و حاج قاسم عشق میورزم و حاج احمد متوسلیان را با قامت رعنایش هرگز از یاد نمیبرم با شهید میثمی خاطرهها دارم و شهید ردانیپور را الگوی خود میدانم.
خانم صیادی هم در ادامه به سختیهای زندگی اشاره میکند که اکنون همسرش وضعیتی به مراتب بدتر از گذشته دارد و دچار زخم بستر شده است کار به جایی رسیده که تخت مورد نیاز او را فامیل و بستگان تامین کردهاند با این حال از کسی توقع و انتظاری ندارد و راضی به رضای خداست.
او بدترین وضعیت را مربوط به مسائل فرهنگی و از همه بدتر در بدحجابی میداند که روز به روز این وضعیت بد و بدتر میشود و مسوولان برای رهایی از آن تدبیر و چاره اندیشی ندارند.
وقتی شنیدن سختیهای آقا مهدی امانمان را برید
بیان سختیهای زندگی مهدی صیادی از زبان همسرش به قدری ناراحت کننده و عذاب آور بود که تحمل شنیدن آن را نداشتیم به خصوص وقتی که این جانباز با بدترین وضعیت مجبور است با اتوبوس راهی تهران شود.
به
گزارش فارس؛ مهدی صیادی و همسرش همچون کوهی استوار در جوار دنای همیشه
سرافراز کماکان با آبرو و عزت به زندگی سخت و طاقت فرسا اما شیرین و با عزت
ادامه میدهند اما روی سخن با مسوولانی
است که هنوز چنین گوهرهای گرانبهایی را درک نکرده و به فکر رفع مشکلات
آنها نیستند و از همه زجرآورتر این که نتوانستهایم از مهدی صیادیها به
عنوان الگوی صبر و استقامت و دلاورمردی و شهامت برای آینده فرزندان خود به
درستی استفاده کنیم./ فارس