بهار،به درازنایِ ابدیت،خیمه فراخوانِ تری وتازگی و طراواتش بر پهن دشت طبیعت، همچنان برافراشته شده است و خوان گسترده اش،میزبانِ همیشگیِ دل ها بوده و پیوسته"دَد و مور و ملخ، جنبده و خزنده و پرنده" سهام دار این خوانِ سبز و رنگیِ خدادادی اند.
طبیعت،همچو مادری پرمُهر بوده که تشنه مهر و مهربانی است و با دوشیزگان و نورسته هایِش،مهربانی کنیم...
بر این خوانِ سبز و معطرِ خدادادیِ روح و جان خویشتن را مصفی بخشیم و خیام گونه دَم را غنیمت شمرده و با دیدنِ گل سرخ بهاری، گُل اندیشه خویش را پرورش دهیم و کوره تفکر خویش را شعله ور کنیم و در فلسفه هستی و زیبایی بکرِ طبیعت بیاندیشیم وحافظ وار با محو در بهار و طبیعت، طرحی نو در اندازیم و سقف معمای هستی را بشکافیم و بهار را به رستاخیزِ مُقدر،پیوند زنیم و از گلگشت سرسبز طبیعت و آب ساری و جاری جویباران و چشمه سارانش،سفره دل خویشتن را حظ و بهره بخشیم.
بهار،خوانِ رنگانگِ خوشبویِ ریاحین و اُقحوان کوهی است که دِماغ ما را با عطر و عنبرِ خوشبویِ خدادادی مست می دارد، بهار،هم بَزاز است و هم عَطار، بزازی که سِتبرق سبزش،گستره ای بی کران از رُستنی هایِ سرخ،زرد،لاجوردی و بنفش است و عطاری که بویِ خوشِ کلبه اش از چویل، جاشیر، دَرَمه و دینشت،پرندگانِ سار،بلبل،کبگ و تیهو را مستِ پرواز و بال زدن کردن است و هر صاحب دلی را به شادی و بازی بر سفره خویش دعوت کرده است،سبزی بهار،فراخوانِ دلهاست،فراخوانی بر خوانِ رنگارنگِ معطر بهاری و بر این خوانِ مقدس که نمک پروده ی بهار شده ایم،نمکِ دار و نمک بانِ مهربانی باشیم و شکرِ تری و طراوت و رنگ و عِطرِ خوانِ خدادادی را بر زبان رانیم....
*"شکر نعمت، نعمتت افزون کند"*
دست تطاول و جورِ ما بر طبیعت دراز مباد و نگاه زیبایِ خودمان را خیره در آلاله های دشتی و واژگون های سیاوشان کرده و معمایِ رازِ گل سرخِ سهراب را از پهن دشت بهاری سراغ گیریم و با موسیقیِ چهچه سار بلبل و چشمه ساران روان، دلِ مضطربِ خویش را تسکین و تسلی دهیم....
*"به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی"*
*"به گلزار آیی که از بلبل غزل خواندن بیاموزی"*
زمین،مامی است آرام و متین، نو رستگانِ شیر خورده بهاری را که در مهدِ سینه خویشتن با آب بهاری پرورده است و رگ و ریشه در جان و سینه اش دارند، مجروح نکنیم که با آه سوزناکِ مامِ زمین،حریف نیستیم و قهرش می سوزاند و نیست مان ارزانی می دارد.
*"کفر نعمت از کفت بیرون کند.."*
*با" بیلکون" و دشنه و کاردک به جان طبیعت و خوانِ رنگیِ بهار، زخمی نزنیم و نگهبان و نگه جانِ طبیعت باشیم و در این فراخوانِ بهاری،همیاری مهربان و همگامی موافق و هم خوانی مُنصف و چشم و دل نگه دار باشیم.*
سید کاظم فاضل
بیستم فروردینگاه
فرخ شبِ بهاری ۱۴۰۴