مشرق: حزبالله بلافاصله پس از وقوع عملیات و شدت گرفتن تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه، بر اساس استراتژی «وحدت ساحات» اقدام نظامی خود علیه اهداف نظامی اسرائیل را آغاز کرد. هدف اصلی حزبالله، برداشتن فشار از مقاومت در غزه بود و البته در این بین تمایل داشت که تشدید تنش در چارچوب قواعد درگیری تدریجی پیش رود و به جنگی همه جانبه و تمام عیار منجر نشود.
مهمترین ملاحظه حزبالله در این خصوص، وضعیت اقتصادی در داخل لبنان و عدم تابآوری فضای داخلی این کشور برای ورود به یک جنگ جدید بود.
با این حال روند تحولات به سمتی پیش رفت که در هفتههای اخیر احتمال تجاوز نظامی گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان مطرح شده و ارتش اسرائیل، وجود طرحهای جنگی برای انجام حمله در سراسر مرزهای شمالی اراضی اشغالی را تأیید کرده است.
در این بین تخمینهای اطلاعاتی آمریکا حکایت از آن دارند که اگر اسرائیل و حماس در نوار غزه به توافق آتشبس دست نیابند، آنگاه احتمال وقوع یک جنگ گسترده بین رژیم صهیونیستی و حزبالله افزایش خواهد یافت.
این برآوردها در شرایطی صورت میگیرد که رژیم صهیونیستی به جز کشتار مردم، به هیچ دستاورد موثری در غزه دست نیافته و نتوانسته اهداف خود را از زمان آغاز جنگ محقق سازد.
با این حال با توجه به استراتژیهای نظامی رژیم صهیونیستی و همچنین برآوردهای احتمالی، نمی توان به کلی سناریوی تشدید جنگ در لبنان را نادیده گرفت.
در چارچوب فوق اگر اسرائیل تصمیم به آغاز جنگ در لبنان بگیرد، سؤالاتی مطرح میشوند که پاسخ به هر یک از آنها حائز اهمیت است:
در حالی که جنگ در غزه همچنان ادامه دارد، چگونه می توان تصور کرد که رژیم صهیونیستی در دو جبهه بجنگد؟
در حالی که رژیم صهیونیستی در مقابله با حماس ناتوان بوده، چگونه میخواهد با حزبالله که از نظر نیروی نظامی و موقعیت های دیگر بسیار قویتر است، وارد یک جنگ فراگیر شود؟
ظرفیت و آمادگی اسرائیل برای تداوم یک فرسایشی در چند جبهه (لبنان، عراق و یمن) چقدر است؟
تشدید درگیری با لبنان تا چه میزان میتواند به بازدارندگی فروپاشیده اسرائیل کمک کند؟