کد خبر: ۲۰۷۹۷
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار:۱۴:۵۸ - ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
ناصر کریمی نژاد
پایگاه خبری تحلیلی عصردنا (Asrdena.ir):

یادداشت دریافتی- ناصر کریمی نژاد:

هرکجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید
روی گور همه ی تفرقه‌ ها گُل بزنید"

در سرزمین غارت شده کهگیلویه بزرگ که به دیار فراموش شدگان میماند، دیگر باران هم نمیبارد دلها از محبت تــــهــی ست و پـــــــر از دلشوره نان است. دست ها خالی و دستارها خیس از عرق های بی حاصل وچه برهوتی شده است این سرزمین اندوهگین که گویی زملک سلیمان فقط نگینی مانده است.!
دیاری که به خشکسالی خـدمت گرفتار آمده وهمچون کویر تشنه ای شکاف زخم های محرومیت آن به گونه ای دهان باز کرده که فریاد استمداد طلبی اش، دیگر نه بر آسمان رحمت، که از چاه یوسف بر عابرانِ همت، بلند است. شاید دل به صدای پای یعقوب های پدر بسته است یا امید به گوش هایی شنوا یا ندامت برادران نابکاری دارد که او را گرفتار چاه کوته نظری وجنگ قدرت وحرص وحسادت نموده اند.

این سرزمینِ مستعدِ توسعه وآبادانی به دلایل قدرت طلبی های منحوس، آنچنان به میدان نبرد تبدیل گردیده است که این حجم از محرومیت و ویرانی به هیروشیمای بعداز جنگ جهانی دوم شباهت دارد. فقدان زیرساخت های مقبول، فقر و بیکاری وطرح های مسکوت، وعده های پوچِ همیشه مغفول، تعصبات و قبیله گرایی های مذموم، بذر تفرقه و بسط شکاف غم انگیز ثلاث و بویراحمد، همه و همگی به عاملیت چهره های تکراریِ سه تفنگدار فرتوت، به قصه پرغصه دلهای غمینِ مردمی متین، بدل گشته است که نام بردن از مشکلات بشکل مصداقی، تکرار بیهوده و یاد آوری ملال آوری است که تنها پاشیدن نمک بر زخم های خون چکانِ سینه هایی ست که مالامال درد اند.
افکار پوسیده این غریقان منجلاب تحجر و افسون شدگان تخت تبختر که با میل به جاودانگی وبیزار از بازنشستگی، شیفته قدرت اند و مُفتَخَر به غاصبی منصب اند، در این دوئل پلیدی که ابداع کردند، آنچه پیوسته حذف گردیده، آنچه غریبانه در این "مثلث شوم برمودا" بلعیده وناپدید شده است، عزت و اعتبار و توسعه و پیشرفت کهگیلویه بزرگ بوده است.

باری بقول سعدی؛
"ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی"
ما گذشتیم اما شما بگریزید وآن القاب و عناوین پر طمطراق عهد قجری را که سالوسان و چاپلوسان اعطاء کرده اند، هرسه ضرغام السلطنه آنانرا به دوری بریزید و با قلیانی کوزه ای و فنجانی قهوه قجری در غروبی دلگیر، صولت الدوله خویشتنِ الهی خود را مهمان بکنید، شاید این واپسینهای عمر با اصلِ خویش مصالحه ای، وبه روزگار وصل خویش مراجعه ای، و در پیشگاه قاضی وجدانتان این معلق بازی های وهن آمیز را به خاطره ای، وا نهادید.
همت بکنید از این توهم "خود مسیح پنداری" دست بردارید که دیگر نه قحط الرجال است که رگ احساس تکلیف تان باد بکند ونه پای به اصطلاح دعوتها و درخواستهای آحاد مردم به میان است و نه این بار پول پاشی های کثیف، ره بجایی خواهد برد و بدانید که قاموس اندیشه، حریم خصوصی افراد است و دیگر کسی گوهر اندیشه وتفکرِ بیداری، جوهر رأی وقلم آگاهی و جوهره خِرَد وفهم انسانی خود را که ناموس وشرافت اوست، به ثمن بخس شماها نخواهد فروخت.
تا اندک احترامی در بین مردم دارید بسان ورزشکارانی که در اوج محبوبیت جهت سپردن میدان به حضور جوانتر ها، بوسه وداع بر چهارگوش مستطیل سبز میزنند، شما نیز بر مرکز دایره سیاه سیاست بوسه خداحافظی بزنید که مردمان این سرزمین قریب به نیم قرن، گاها از سرِ گذشت وامید به تغییر و بعضاً از سر اعتماد وایمان به تقدیر، چه مدارا ها با شماها که نکرده اند و چه فرصت ها را که نسوزانده اید. شما معذور به هیچ عذری نیستید و هر کدام مهلت یک امیرکبیر را داشته اید که سناتورالممالک، خود به تنهایی نیز، هشت امیر کبیر را به فنا داده است.
اینک قبل از اینکه، درِ دیزی را با درپوش نفرت ببندند، خود واژه حیاء را احیاء بکنید و پیش از آنکه دستان لرزانِ لبریز از خشم مردمی به ستوه آمده، صندلی قدرت را از زیر پا هایتان به کناری بزنند وذلیلانه در هوا معلق بشوید، خود نیز محترمانه به حیات بی خاصیت سیاسی تان پایان بدهید. این مردم دیگر عطای شما را به لقایتان بخشیده اند و دیگر گرفتار دام و دور تسلسل باطل شما ها نخواهند گردید و این بار جمله معروف "آزموده را آزمودن خطاست، در میدان عمل به عَلَمِ آگاهی خواهند آویخت."
لحظه ای درنگ واندکی تأمل بکنید شاید این کِشتی وَلَع و سیری ناپذیر شما، لنگری به ساحل اِقناع انداخت، قدری در خلوت خود به تفکر بنشینید وبجای کف و سوت های منفعت طلبان تشویقگر ونابخردان ناتحلیلگر که با بی اعتنایی به هشدارهای ضعـف شناسان، زورق بی زهوار شمارا به دریای متلاطم و طوفانی سوق میدهند، از خرمندان روشن اندیش پرشمار این دیار، ولو شمع نیم سوخته ای را به عاریت بگیرید تا پستوی تاریک اذهانتان را روشن نماید که هم خود را از این مهلکه ناله و نفرین نجات بدهید هم کهگیلویه را رها بکنید.

اگرچه حافظه افکار عمومی ضعیف است اماعمر چندانی از آن اقوال وعهدها نگذشته است. عهدها و سوگندهای هر سه تنفنگدار، در خاطر حزین مردم بسی پر رنگ و بسی پر ننگ، ماندگار است. دیگر حربه تجاهل العارف ره بجایی نخواهد برد لذا بخود بیائیدو بجای پیری و معرکه گیریهای مضحک، هم بجهت جبران عدم وفای بعهد وپیامدهای آن، هم از حیث روزگار پر مظالمی که بر این مردم، چه تلخ گذشت، به نحوی از انحاء در پی جبران برآئید، بیایید پیر اندیشه و سیاست باشید و رهنمون و مشاوری برای نخبه ها وجوان ترها، برای همان *"هزاران بادهٔ ناخورده ای که در رگ تاگ است"*.
بنابر این نه تنها حجتی برای حضور مکرر شماها نیست، که چه برهان های مبرهنی که بر علیه شما به صف ایستاده اند. بدانید که دیگر، عرصه انتخابات مجلس، جولانگه شماها نیست و تنها عِرض خود میبریدو زحمت ما میدارید.
چرا که سرزمین کهگیلویه بزرگ را که شما با تفرقه افکنی وگسترش تعصب، آنرا به سرنوشت افغانستان گرفتار کرده اید واز رهگذر همین تفکر شوم، بسان فلسطین، اشغال اش نموده اید، دیگر تصمیم خود را گرفته و *«ناقوس بیداری بر گنبد آن نواخته شده است»*

مردمان این دیار گرچه رنج بسیار کشیده اند اما مظلوم نیستند، بستوه آمده اند اما نستوه هستندو اینک فلسطینِ کهگیلویه بزرگ دست به یک انتفاضه عمومی از نوع اندیشه و خیزش وجنبشی از جنس بیداری زده است تا دست چپاولگران و رانتخواران و رأی خواران وکهنه گرایان را قلع وقمع بکند و به مدد هم اندیشی و تدبیرو همگرایی و وحدتِ مبتنی بر آگاهی و احداث شاهراه روشن تفکر از تنگه تاریک تعصب عبور کرده و برچهره تزویر ونفاق و هژمونی کثیف "تفرقه بینداز و حکومت کن" خاک مَذِلَت خواهد پاشید وموج های سهمگین تعصب وقبیله گرایی را که شما براه انداخته اید، از آنها، سونامی اتحاد وآگاهی و دوستی و برادری خواهیم ساخت تا شما بُت های نیم بند و پاچه خواران تمام بند اطرافتان را به بخش تاریکخانه تاریخ، رهنمون نمائیم و با استعانت از آیه شریفه *«إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»* این دور با انتخاباتی بدور از تعصب که جوهره جهل است وانتخابی شایسته که عُصاره فهم است، در شکاف زخم های سرزمین مان، بذرهای عشق وامید ونهال وحدت وخدمت خواهیم کاشت.
*هرکجــــا مرز….... ببخشید که تکرار آمـد*
*فرض بر این که- کشیدند، دوتا پُـل بزنید*

*نـه بگویید، به بت های سیاسی نــه، نــــه!*
*روی گـــور همه تفرقه ها گُـــــــــــل بزنید*
.

ارسال به دوستان
گزارش خطا
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۵
دکتر رضایی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۷
احسنت
خدا
|
United States of America
|
۱۵:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۷
مردم کهگیلویه همین هم زیادشون هست-چند مدت دیگه طوری موحد موحد میکنن انگار همه چی گل و بلبل هست
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۸
متن خوبی بود اما اینجا را اصلاح کن . این شعر از شهریار هست نه از سعدی...

باری بقول سعدی؛
"ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی"
پاسخ ها
کریمی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۳۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۳۰
درود بر شما دوست گرامی و سپاس از لطف تون
بله؛
اون تک مصرع از شهریار است و یک رباعی سعدی دارد که مطلع آن رباعی این است که؛

بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت

بخاطر عدم تمرکز حواس وهمچنین مشابهت هایی که این دو تک مصرع دارن او اشتباه صورت گرفت
سپاسگذارم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۳۵ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۰
امیدوار که چه عرض کنم...
نا امیدیم و ناچار به تغییر تفکر این مردمی که برای کلاس گزاشتن به بچه اشون میگن فارسی حرف بزن.
با این سطح از تفکر روبرو هستیم. باید با زبان بچه 2 ساله باهاشون صحبت کنیم
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
*عصر دنا ، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
*طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
*چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
*اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.