عصر دنا- آرش نیک خو: متاسفانه در روزهایی که زاگرس، دوستداران طبیعت استان، فعالان و تمامی هم استانیها در سوگ البرز زارعی عزیز جوان فداکار و علاقمند به استان و ایران نشستند، جناب محمدی تبار، مدیر مدیریت بحران استان اقدام به انتشار بیانیهای سراسر پوپولیست و "فرار رو به جلو" کردند.
اینکه صرفا عکس گرفتن با جوانی رشید و طبیعت دوست یک افتخار به حساب میآید، ولی از یک مسئول فقط میتواند یک حرکت پوپولیستی، شعارگونه، توخالی و "سوار بر احساسات مردم" تلقی گردد. اینکه به هرشکل و با اطلاعات غلط بتوان افکار عمومی را فریب داد، شاید در کوتاه مدت بتوان ماهی گرفت، ولی نمیتوان ماهیگیری یاد گرفت.
جناب محمدی تبار عزیز، بنده رشته تخصصی ام مرتبط با حیات وحش نیست، ولی با اندک مطالعهای که در این زمینه داشته ام، گوزن یالدار یا کل یالدار متعلق به افریقا میباشد که احتمالا شما با گوزن شاخدار اشتباه گرفته اید. بهرحال در هیچ رسانه و صفحه اجتماعی گوزن یالدار و شاخدار به جای گوزن و بزکوهی خائیز منتشر نشده است. اینکه معدود تصاویری به اشتباه و به دلیل حساسیت منطقه حفاظت شده خائیز در برخی رسانهها از جمله عصردنا منتشر شده، دلیلی بر ندیدن فاجعه خائیز و بی مدیریتی مدیریت بحران در حوادث اخیر نخواهد بود. براساس تصاویر هوایی معتبر و گفته کارشناسان حدود ۴۰۰۰ هکتار از ۱۰۰۰۰ هکتار خائیز از بین رفت. براساس ارزیابیهای دقیق تصاویر هوایی و گفته کارشناسان برجسته بیش از ۷۲۰ هکتار از طبیعت زیبای پیچاب، تنگ دیل، کوه خومی و گناوه لری در گچساران و باشت از بین رفت. میدانی چرا از بین رفت؟ بدلیل نبود امکانات آن هم در جایی که شانتاژ رسانهای دوستان شما در بحث اعتبارنامه مانع از اطلاع رسانی دقیق و عدم اعزام نیرو به این مناطق شد. در جایی که رسانههای شما گچساران را بهشت شداد قلمداد میکنند، ولی خبری از چند ابزار اولیه مث دمنده، آبپاش سیار و آتش کوب نبود!
اگر البرز زارعی عزیز در آتش سوخت، بدلیل اینکه جور همکاران و بی مدیریتی نیروهای دست نشانده و مرید جنابعالی را کشید! نشون به اون نشون که گفتید: بذارید خودش خاموش میشه! البرز زارعی سوخت، ولی در آتش بی تدبیری و بی امکاناتی...
جناب محمدی تبار اگر پوششهای سریع، صریح و دقیق رسانههایی همچون عصردنا در موضوع آتش سوزیها نبود، با پنهان کاری دوستان شما باید شاهد کویر لوت دیگری در استان بودیم! جناب محمدی تبار، همه فعالان محیط زیست و رسانههای دلسوزی که از شخص شما انتقاد کردند، موقع تشییع جنازه هم بودند! آنهایی که از شما انتقاد کردند، البرز را به نامی جهانی و ماندگار تبدیل کردند...
جناب محمدی تبار، ما بودیم که ضجههای مادر البرز را علاوه بر اینکه شنیدیم، دیدیم و به تصویر کشیدیم! به تصویر کشیدیم تا جهانیان بدانند در گوشهای از جنوب غربی ایران، البرز زارعی بی کس و کار نیست، تا جهانیان بدانند و ببینند در آتش بی امکاناتی سوخت!
جناب محمدی تبار، حداقل ۹۰ درصد از کسانی که در استان فعالیتهای محیط زیستی دارند، همچون البرز زارعی روی پای خودشان ایستاده اند و وابسته به جایی نیستند و نبودند و هیچ دکان کاسبی از محیط زیست استان باز نکردند بلکه از هزینههای زندگی، پول توجیبی و وقتشان زده اند تا بلکه در روزگار سیاه، قومیت گرا، تملق گویی و سیاست زده استان راه نجاتی برای باقیمانده منابع طبیعی استان پیدا کنند!
کاسبیها را کسانی کردند که در اوج نیاز به مدیریت فاجعه آتش سوزیها و نیاز به هلی کوپتر آبپاش و هلی بورن نیروها، با امضای قرارداد با شرکت هلی کوپتری برای عملیات نیروها در مناطق صعب العبور آتش سوزی، مخالفت کردند و گفتند "این هدررفت هزینه است" و بالاخره مجبور شدند علی رغم میل باطنی امضاء کنند؟!
جناب آقای محمدی تبار،
۱- البرز سوخت چراکه دلسوز استان بود و چون مثل تو، نگفت: “آتش رو ولش کنید، خودش خاموش میشه!”
۲- شما به پستی می نازید، که نه تجربه ای از آن دارید، نه صلاحییت آن را دارید و تخصص شماست. شما چگونه مدیری هستید، که وقتی جولان بر شما تنگ می شود، خود را به بیماری می زنید و البرزها باید جور شما را بکشند.
زمانی که در دانشگاه یاسوج بودیم، یادم هست تنشی بوجود آمد و درگیری رخ داد، شما که اصلا در دعوا نبودید، خودتان را به مردگی زدید و در بیمارستان بستری شدید، آیا اینبار هم همان تمارض قدیمی و شخصیتی شما نبود؟ اینبار، تمارض شما، به قیمت از دست رفتن انسانی تمام شد. چگونه پاسخگو خواهید بود؟
۳- همه ی کوههای استان در آتش بی برنامگی، بی عملی، انفعال و نالایقی شما سوخته اند. برنامه ی عملی شما برای مدیریت بحرانها چه بوده است؟ چگونه پاسخگوی این خسران و صدمه ی عجیب و عظیم به منابع طبیعی خواهید بود.
نه هر که سر بتراشد، قلندری داند!
۴- آیا بهتر نیست، محترمانه استعفا دهید و به همان تخصص دامپروری خودتان بپردازید؟ شما کجا و مدیریت بحران کجا، وقتی که خودتان بحرانی در بحران شده اید؟
۵- وقتی نوشته ات را خواندم که گفته بودی، اسم بلواری را به نام البرز بکنید، از جهالت، پر رویی و بی پروایی شما افسوس خوردم. حالا که استعفا ندادید، حداقل معذرت خواهی می کردید! عجبا که لایق این موضع شما، همان حرف به جای آن دلسوز بود که: “دمش را باید گرفت و بیرونش انداخت!”
۶- باور دارم که نوبت بی لیاقتی و سیاسی کاری به سر می رسد. حافظ شیرازی بیتی دارد که برای نا امید شده ها، از بهبود اوضاع باید آنرا ذکر کنم، ورنه برای به اسراف دهنده گان منابع یک ملت، چه جای از ادب نوشتن است:
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت،
عجب که رنگ گلی ماند و بوی نسترنی
به صبر کوش که حق رها نکند،
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
۷- این نوشته را برای چند سایت استان فرستادم، کسی منتشر نکرد. اگر عصر دنا حتی در بخش پانوشتها منتشر کند خوب! اگر نه، افسوس بر روزنامه نگارانی، که هوای شما را دارند و قلم را که زمانی توتم ما بود، ذلیل پست و مقامی می کند، که شما صلاحیتش را ندارید و موجب شده اید که جوانی همچون البرز، جانش را از دست دهد.
ارسال نظر
*عصر دنا ، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم. *طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكنيهاي قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید. *چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید. *اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
جناب آقای محمدی تبار،
۱- البرز سوخت چراکه دلسوز استان بود و چون مثل تو، نگفت: “آتش رو ولش کنید، خودش خاموش میشه!”
۲- شما به پستی می نازید، که نه تجربه ای از آن دارید، نه صلاحییت آن را دارید و تخصص شماست. شما چگونه مدیری هستید، که وقتی جولان بر شما تنگ می شود، خود را به بیماری می زنید و البرزها باید جور شما را بکشند.
زمانی که در دانشگاه یاسوج بودیم، یادم هست تنشی بوجود آمد و درگیری رخ داد، شما که اصلا در دعوا نبودید، خودتان را به مردگی زدید و در بیمارستان بستری شدید، آیا اینبار هم همان تمارض قدیمی و شخصیتی شما نبود؟ اینبار، تمارض شما، به قیمت از دست رفتن انسانی تمام شد. چگونه پاسخگو خواهید بود؟
۳- همه ی کوههای استان در آتش بی برنامگی، بی عملی، انفعال و نالایقی شما سوخته اند. برنامه ی عملی شما برای مدیریت بحرانها چه بوده است؟ چگونه پاسخگوی این خسران و صدمه ی عجیب و عظیم به منابع طبیعی خواهید بود.
نه هر که سر بتراشد، قلندری داند!
۴- آیا بهتر نیست، محترمانه استعفا دهید و به همان تخصص دامپروری خودتان بپردازید؟ شما کجا و مدیریت بحران کجا، وقتی که خودتان بحرانی در بحران شده اید؟
۵- وقتی نوشته ات را خواندم که گفته بودی، اسم بلواری را به نام البرز بکنید، از جهالت، پر رویی و بی پروایی شما افسوس خوردم. حالا که استعفا ندادید، حداقل معذرت خواهی می کردید! عجبا که لایق این موضع شما، همان حرف به جای آن دلسوز بود که: “دمش را باید گرفت و بیرونش انداخت!”
۶- باور دارم که نوبت بی لیاقتی و سیاسی کاری به سر می رسد. حافظ شیرازی بیتی دارد که برای نا امید شده ها، از بهبود اوضاع باید آنرا ذکر کنم، ورنه برای به اسراف دهنده گان منابع یک ملت، چه جای از ادب نوشتن است:
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت،
عجب که رنگ گلی ماند و بوی نسترنی
به صبر کوش که حق رها نکند،
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
۷- این نوشته را برای چند سایت استان فرستادم، کسی منتشر نکرد. اگر عصر دنا حتی در بخش پانوشتها منتشر کند خوب! اگر نه، افسوس بر روزنامه نگارانی، که هوای شما را دارند و قلم را که زمانی توتم ما بود، ذلیل پست و مقامی می کند، که شما صلاحیتش را ندارید و موجب شده اید که جوانی همچون البرز، جانش را از دست دهد.