به گزارش عصر دنا؛ یادداشت دریافتی - حمیدرضا حسینی- جبهه فرهنگی استان کهگیلویه و بویراحمد از زمان شکلگیری خود با شعار صیانت از ارزشها، ارتقاء فرهنگ عمومی و مقابله با تهاجم فرهنگی، امید داشت به محور همافزایی نیروهای انقلابی و فعالان فرهنگی تبدیل شود. با این حال، مرور عملکرد سالهای اخیر نشان میدهد که فاصلهای معنادار میان اهداف اعلامی و واقعیتهای میدانی وجود دارد.
بخش عمده فعالیتهای جبهه، به برگزاری مراسمهای مذهبی و آیینی مانند پیادهروی اربعین و برنامههای مناسبتی محدود شده است. هرچند این اقدامات بخشی از هویت فرهنگی استان را بازتاب میدهد، اما غلبه این رویکرد باعث شده حوزههای مهمی چون فرهنگ شهروندی، آموزش مهارتهای اجتماعی و ارتقاء سواد عمومی کمتر دیده شود.
از سوی دیگر، پیوند جبهه با بدنه نخبگانی و دانشگاهی استان بسیار کمرنگ است. ظرفیت بالای دانشگاهها، پژوهشگران و هنرمندان محلی یا نادیده گرفته شده یا به شکلی محدود و غیرسیستماتیک به کار گرفته شده است. این شکاف مانع شکلگیری یک گفتمان فرهنگی جامع و علمی شده و فرصتهای ارزشمندی را از بین برده است.
در برخی مقاطع، فعالیتهای جبهه رنگ و بوی سیاسی و جناحی به خود گرفته که در بافت عشیرهای و حساس استان، میتواند به قطبیسازی اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی منجر شود. فرهنگ زمانی اثرگذار است که فراتر از مرزبندیهای سیاسی و قبیلهای حرکت کند و همه اقشار را در بر بگیرد.
یکی دیگر از چالشهای جدی، عدم استفاده بهینه از ظرفیت هیئتها و مجموعههای فرهنگی مردمی است. این هیئتها و گروهها که در محلات، مساجد و روستاها فعالاند، میتوانند بازوی اجرایی و شبکه ارتباطی قدرتمندی برای انتقال پیامهای فرهنگی و اجتماعی باشند. با این حال، جبهه فرهنگی استان یا ارتباط مؤثری با آنها برقرار نکرده یا صرفاً در ایام خاص از ظرفیتشان استفاده کرده است. این رویکرد مقطعی، مانع از شکلگیری یک جریان فرهنگی پایدار و ریشهدار شده است.
همچنین، مدیریت چندینساله یک فرد در رأس جبهه فرهنگی استان به یکی از موضوعات بحثبرانگیز تبدیل شده است. هرچند ثبات مدیریتی میتواند به انسجام برنامهها کمک کند، اما تداوم طولانیمدت یک نفر در رأس، خطر رکود، کاهش خلاقیت، شکلگیری حلقههای بسته و محدود شدن گردش نخبگان را به همراه دارد. این وضعیت باعث شده بسیاری از فعالان فرهنگی احساس کنند امکان مشارکت واقعی در تصمیمسازیها را ندارند و ایدههای تازه کمتر مجال بروز پیدا میکنند.
ضعف در شفافیت و ارزیابی عملکرد نیز از دیگر چالشهاست. گزارشهای منتشرشده بیشتر جنبه تبلیغاتی دارند و کمتر شاهد ارائه آمار دقیق، شاخصهای ارزیابی یا تحلیل نقاط قوت و ضعف هستیم. نبود این شفافیت، امکان نقد سازنده و اصلاح مسیر را محدود میکند.
در مجموع، اگر جبهه فرهنگی استان کهگیلویه و بویراحمد بخواهد به نهادی اثرگذار و مرجع در حوزه فرهنگ تبدیل شود، باید از نگاه مناسبتمحور عبور کرده و به سمت برنامهریزی راهبردی، تعامل واقعی با نخبگان، بهرهگیری مستمر از ظرفیت هیئتها و مجموعههای فرهنگی مردمی، ایجاد گردش مدیریتی و شفافیت عملکرد حرکت کند. فرهنگ، نه فقط در مراسم و شعار، بلکه در سبک زندگی، آموزش، گفتوگو و تولید فکر شکل میگیرد.