با این وجود، یکی از مفصلترین گزارشهای سالهای گذشته درباره ابعاد گسترده قدرت نرم ایران اوایل ماه جاری میلادی (مارس ۲۰۱۷) در مجله «دیدهبان محیط عملیاتی[۱]» وابسته به «دفتر مطالعات نظامی خارجی» ارتش آمریکا به قلم «مایکل روبین[۲]» منتشر شد. روبین، مقام سابق پنتاگون و یکی از ایرانهراسترین کارشناسان نظامی آمریکا، اما در عین حال، از سرشناسترین صاحبنظران درباره ایران در دستگاه اطلاعاتی این کشور است. وی که مدتی بعد از انقلاب اسلامی در کشورمان زندگی کرده است، مرجع بسیاری از اندیشکدهها و نهادهای تحلیلی و اطلاعاتی به خصوص در ارتش آمریکا در موضوعات خاورمیانه و به طور ویژه ایران، محسوب میشود.
آنچه در ادامه میآید، خلاصه مهمترین نکات در گزارش اخیر روبین درباره قدرت نرم ایران، تحت عنوان «استراتژیهای بنیادین قدرت نرم ایران[۳]» است. لازم به ذکر است که گزارش حاضر جهت اطلاع مخاطبان محترم تهیه شده است و محتوای این گزارش به قلم «مایکل روبین» مورد تأیید مشرق نیست.
ستونهای متعدد قدرت نرم ایران: از تاریخ و فرهنگ، تا زبان و مذهب
روبین گزارش خود را با این توضیح آغاز میکند: «رویکرد ایران به قدرت نرم، ماهرانه و متنوع است. اگرچه ممکن است برداشت غربیها از ایران، بیش از هر چیز تحت تأثیر لفاظیهای «مذهبی» جمهوری اسلامی باشد، اما دولتهای مختلف ایران، یکی پس از دیگری، هم قبل از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ و هم بعد از آن، برای گسترش نفوذ و دستیابی به اهدافی فراتر از مرزهای خود، به دنبال سرمایهگذاری روی فرهنگ، مذهب و میراث تاریخی این کشور بودهاند. بنابراین برای درک قدرت نرم ایران، باید سابقه امپراتوری، تحولات مذهبی، زبان و فرهنگ فارسی، و تاریخ این کشور را به رسمیت شناخت.»
این کارشناس آمریکایی سپس با اذعان ماهیت دوگانه «دولت مدرن» و «تمدن دو هزار ساله» ایران، کشورمان را بازیگری «تقریباً ازلی» در خاورمیانه معرفی میکند و با جزئیاتی چشمگیر به توضیح بخشهایی، البته گلچینشده، از تاریخ کشورمان میپردازد. وی در ادامه تصریح میکند که «اگر تاریخ یکی از ستونهای نفوذ ایران و یکی از نقاط اشتراکی باشد که مقامات این کشور، استراتژیهای قدرت نرم را حول آن شکل میدهند، دین ستون دیگر [قدرت نرم ایران] است.»
گزارش مذکور، اشاره میکند که اگرچه ایران اولین حکومت دینسالار شیعه در جهان مدرن را تشکیل داد، اما منحصر دانستن قدرت نفوذ ایران به کشورهای شیعه، اشتباه است، چراکه باید تأثیرات تاریخ ایران پیش از اسلام، حتی روی خودِ اسلام در ایران را هم در نظر گرفت. روبین برای تأکید بر اهمیت فرهنگ به عنوان یکی از ستونهای قدرت نرم ایران، مدعی میشود: «حتی همین امروز هم در جمهوری اسلامی، برجستهترین تعطیلات در ایران، [دارای پایه] اسلامی نیست، بلکه فرهنگی است»
«دیدهبان محیط عملیاتی» توضیح میدهد که روحانیون در ایران، با سنت نوروز (به عنوان یک سنت غیراسلامی) همراه هستند و این نماد هویتی که به پیش از اسلام برمیگردد را به عنوان مکانیسمی پذیرفتهاند که میتوانند از طریق آن با سایر جوامع «پارسی» ارتباط برقرار کنند.» روبین مثالی از این ارتباط را نیز برگزاری مراسم سالانه «جشنِ اصالتاً ایرانیِ نوروز» به صورت گردشی در کشورهای منطقه میداند.
زبان فارسی یکی از ابزارهای فرامرزی قدرت نرم ایران
مایکل روبین، «قومیت» را یکی دیگر از ستونهای قدرت نرم ایران میداند و توضیح میدهد که به تعریف غربی قومیت بر اساس «ژنتیک»، در خاورمیانه قومیت، دستکم از اوایل قرن بیستم، حول محور «زبان» تعریف شده است. بنابراین یک فرد «پارس» کسی که است که به زبان پارسی (یا گویشهای تشکیلدهنده آن مانند فارسی، دری، یا تاجیکی) صحبت میکند.
وی توضیح میدهد که در کنار زبان عربی که زبان مشترک خاورمیانه از مدیترانه گرفته تا سواحل خلیج فارس است، «زبان فارسی همین نقش را در پهنهای ایفا میکند که از کوههای کردستان تا بازارهای آسیای مرکزی و تا شبهقاره هند گسترده شده است.» روبین همچنین تصریح میکند که زبان فارسی، زبان فرهنگ و شعر در بخش عمدهای از غرب، جنوب و مرکز آسیا نیز هست.
نویسنده بعد از ارائه برداشت خود از مفهوم قومیت در خاورمیانه، تصریح میکند که ایران ممکن است برای نفوذ در کشورهای شیعه از نقاط اشتراک مذهبی استفاده کند، اما اگر هدف تأثیرگذاری ایران کشوری غیرشیعه باشد (مثلاً تاجیکستان که مردمش عمدتاً اهل تسنن هستند)، قدرت نرم تهران در آن کشور بر پایه میراث قومیتی (شامل زبان و سایر ویژگیهای فرهنگی) شکل میگیرد.
ایرانشناس اندیشکده شناختهشده «مؤسسه امریکناینترپرایز» بعد از ارائه توضیحات کلی بالا، به شیوه کارشناسان آمریکایی، برداشت مغرضانه خود از مفهوم «صدور انقلاب» در ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران را به مخاطبان خود ارائه میدهد و بر این اساس، ایران را کشوری معرفی میکند که بعد از انقلاب اسلامی، صرفا برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای قانع نیست. وی با این رویکرد، ادامه گزارش خود را به بررسی ابزارهای مختلف نفوذ و اِعمال قدرت نرم ایران اختصاص میدهد.
ابزارهای متعدد در جعبهابزار قدرت نرم ایران
گزارش مجله «دیدهبان محیط عملیاتی» برخی از ابزارهای قدرت نرم ایران را به شرح زیر بر میشمارد و درباره آنها توضیح میدهد:
مدل حزبالله: در حالی که دولت آمریکا ۸ اکتبر سال ۱۹۹۷ رسماً حزبالله را یک گروه تروریستی معرفی کرد، بسیاری از دولتهای اروپایی معتقدند که این برچسب، دقت لازم را ندارد. هرچه باشد، حزبالله صرفاً یک گروه «مقاومت» نیست، بلکه حزبی سیاسی با یک شبکه فعالِ خدمات اجتماعی است. این گروه، سازمانهای خیریه، مدارس، و حتی یک شبکه تلویزیونی ماهوارهای را اداره میکند. پایه مدل حزبالله، «حمایت» از گروههای خاص در یک کشور برای تضمین کنترل بر قدرت و تصمیمگیری در آن کشور است و عراق در دوران بعد از سقوط صدام، نمونه دیگری از نفوذ منطقهای ایران با مدل حزبالله محسوب میشود.
قرارگاه خاتمالانبیا و ایرانخودرو: پس از آنکه دولت ایران هزینههای نظامیاش را کاهش داد، قرارگاه خاتمالانبیا، بازوی مهندسی و پیمانکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، وارد حوزه غیرنظامی شد. سپاه پاسداران از قرارگاه خاتمالانبیا به منظور گسترش نفوذ و جای پای خود در خارج از مرزهای ایران استفاده میکند. به عنوان مثال، ایران یکی از فعالترین کشورهای سازنده سد در جهان است. از آنجایی که هر شرکتی که در چنین ساختوسازهای سنگینی در ایران کار میکند، به قرارگاه خاتمالانبیا وابسته است، اینگونه فعالیتهای تهران، محبوبیت جمهوری اسلامی را در کشورهایی افزایش میدهد که دولت این کشور به توسعه آنها کمک کرده است. به عنوان مثال، در حالی که جنگ داخلی در سوریه وارد چهارمین سال خود شد، ایران که به دنبال حضور نیروهایش نه تنها در سوریه، بلکه همچنین در شمال لبنان بود، قراردادی را برای ساخت یک سد در شمال لبنان منعقد کرد. صنعت خودروسازی ایران[۴] هم همین وضعیت[۵] را دارد. افتتاح کارخانههای ایرانخودرو در آذربایجان، ونزوئلا، سنگال و بلاروس، سپاه پاسداران را قادر میکند تا در این کشورها اشتغالزایی نماید و در نتیجه ابعاد حمایتی خود در این کشورها را افزایش دهد.
انقلاب فرهنگی و آموزش نسل بعد: هدف [آیتالله] خمینی از انقلاب اسلامی تنها ایجاد تحول در ایران نبود، بلکه متحول کردن کل منطقه بود. وی همچنین انقلاب را تنها عاملی برای تغییر نظام سیاسی نمیدید، بلکه هدف آن را ایجاد تحول اساسی در جامعه میدانست. او بر همین اساس، تحول مدارس و دانشگاهها را در اولویت قرار داد و به دنبال تغییر جامعه از طریق آموزش و پرورش بود و به همین منظور [آیتالله] خمینی یک «کمیته انقلاب فرهنگی» تشکیل داد. دولت ایران طی سالهای اخیر هم تلاش کرده تا انقلاب فرهنگی خود را تقویت و به کشورهای دیگر صادر کند.
حوزههای علمیه، دانشگاه «خاتمالنبیین» و دانشگاه آزاد اسلامی: چنانکه گفته شد، آموزش و پرورش نیز یکی از بخشهای مهم قدرت نرم ایران است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران رقابتهای قرآنی برگزار و از «سازمان تبلیغات اسلامی» حمایت میکند که جزوات سیاسی و مذهبی، و آثار هنری دینی را منتشر مینماید. ایران حوزههای علمیه خود را با هدف ترویج اسلام شیعی و فلسفه سیاسی خودش به روی طلبههای خارجی باز کرده است و در این حوزه نسبتاً موفق هم بوده است. به عنوان مثال، اساتید دانشگاه «خاتمالنبیین» در افغانستان، در ایران آموزش میبینند، برنامه درسی این دانشگاه را مقامات ایرانی تنظیم میکنند، و ناشران مورد تأیید ایران هم کتابهای آموزشی آن را منتشر مینمایند. در سال ۲۰۱۰، بودجه همین دانشگاه تحت حمایت ایران، به تنهایی بیشتر از کل بودجه آموزش عالی دولت افغانستان بود. همچنین جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر برای گسترش بینالمللی شبکه دانشگاه آزاد اسلامی نیز تلاش کرده است. این دانشگاه اکنون شعبهای در افغانستان دارد و دانشکدههایی هم در ارمنستان، دبی [در امارات] و لبنان را افتتاح کرده است.
نمایشگاه بینالمللی کتاب و انتشاراتها: ناشران ایرانی هم که بسیاری از آنها تحت حمایت یا کنترل وزارتخانههای این کشور هستند، نقش فعالی در قدرت نرم ایران بازی میکنند. در همین راستا، نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، که به زودی برای سیامین سال برگزار میشود، هر سال میزبان صدها ناشر از سراسر جهان است. اگرچه بسیاری از کتابهای ایرانی بیضرر هستند، اما برخی دیگر ترویجکننده توطئههای سیاسی و یهودستیزی هستند و نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، برای همین کتابهاست که در نمایشگاههایی در سراسر جهان، از پکن گرفته تا فرانکفورت و مسکو، تبلیغ میکند.
نیروی انتظامی و عملیاتهای آموزش و امداد: جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر از طریق گسترش برنامههای آموزشی در خارج از کشور، نفوذ بینالمللی خود را گستردهتر کرده است. به عنوان مثال، نقش نیروی انتظامی این کشور شامل طیفی از وظایف سنتی نیروی پلیس و وظایف نیروی شبهنظامی بسیج میشود و به گفته سردار «حسین اشتری» فرمانده نیروی انتظامی ایران، مقامات این کشور به دنبال گسترش عملیاتهای این نیرو در خارج از کشور هستند. اگر نیروی انتظامی ایران آغاز به انجام عملیاتهای آموزشی در خارج از این کشور کند، اساساً کشورهای دیگر را به انعکاسی از ایران تبدیل خواهد کرد. به عنوان مثال، آموزش نیروهای پلیس در لبنان توسط ایرانیها (در حالی که رسیدن «میشل عونِ» طرفدار حزبالله به ریاستجمهوری در این کشور، نفوذِ در حال رشد ایران در لبنان را تأیید کرده)، ساختار و آمادهسازی ایدئولوژیک پلیس لبنان را به طور دائم به گونهای تغییر خواهد داد تا راه برای نفوذ ایران و مربیان این کشور تا مدتهای طولانی پس از رفتن عون هم باز باقی بماند. همین اتفاق میتواند در عراق و یمن هم رخ دهد و به ایران کمک کند تا کنترل و نفوذ خود را در منطقه اطراف خود مستحکم نماید.
سازمان بسیج مستضعفین: به نظر میرسد جمهوری اسلامی آماده است تا استراتژی مشابه استراتژی اتخاذشده درباره نیروی انتظامی را درباره سازمان «بسیج مستضعفین» هم پیاده کند. سال ۱۹۸۱، مجلس ایران رسماً این سازمان را به سپاه پاسداران ملحق کرد. نیروی بسیج در ایران امروز از هر زمان دیگری بیشتر حضور دارد؛ از برگزاری فعالیتهای فوقبرنامه و اردوهای تابستانی در دبیرستان گرفته تا فعالیتهای مختلف در دانشگاهها، و از واحدهای مختص زنان گرفته تا محیطهای شغلی و حتی در میان جمعیت رو به کاهش عشایر در ایران. جمهوری اسلامی رفتهرفته بیشتر به دنبال صادر کردن مدل بسیج به کشورهای دیگر هم هست، نه به عنوان ابزاری برای اِعمال کنترل مستقیم، بلکه برای تبدیل جوامع دیگر به انعکاسی از جامعه خود ایران. سال ۲۰۱۴، سرلشکر «حسین همدانی» که تا پیش از کشته شدن [شهادت] در سال ۲۰۱۵ در حلب سوریه، نظارت بر عملیاتهای نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه را به عهده داشت، گفته بود که «بسیج، پس از لبنان و سوریه، در حال حاضر در عراق در حال تشکیل شدن است... مقامات عراقی دارند به این نتیجه میرسند که باید از نیروهای مردمی محلی کمک بگیرند.» این اظهارات نشان میدهد که مقامات ایرانی، نیروهای بسیج مردمی عراق موسوم به «حشد الشعبی» را پایه تشکیل یک نیروی بسیج جدید در عراق میدانند.
شبکههای «پرستیوی» و «العالم»: برای ترویج پیام ایران، رسانه اهمیتی به اندازه آموزش و پرورش دارد. ناظران ایران در آمریکا و اروپا با «پرستیوی» آشنا هستند؛ شبکه ماهوارهای انگلیسیزبانی که با بودجه ایران، در همه جای فضای مجازی هم حضور دارد و اغلب موضع رسمی جمهوری اسلامی را منعکس میکند. همچنین، همزمان با آغاز جنگ عراق در سال ۲۰۰۳، مقامات ایران به سرعت شبکهای عربیزبان تحت عنوان «العالم» را راهاندازی کردند که توانست شبکههای مشابه آمریکایی را ناکام بگذارد. نتیجه، این بود که وقتی جنگ عراق آغاز شد، دولت ایران توانست عملاً انحصار رسانهای درباره آن را به دست بگیرد و شائبه «اشغالگری آمریکا» در عراق را به وجود بیاورد. کلید موفقیت ایران، یک استراتژی جامع رسانهای مبتنی بر روشهای غیرمتمرکزتر نسبت به رقبای دیگر است. پیش از آغاز «عملیات آزادسازی عراق» [جنگ عراق]، العالم گوشیهای همراه و دوربینهای فیلمبرداری در اختیار جوانان عراقی قرار داد و به آنها قول داد بابت فیلمهایی که العالم بتواند از آنها استفاده کند، به آنها پول خواهد داد. نتیجتاً به ندرت پیش میآمد که یک بمباران، تظاهرات یا حادثه دیگر رخ بدهد که برای نیروهای آمریکایی آبروریزی محسوب شود، اما العالم آن را پوشش ندهد.
شبکه «سحر»: بر خلاف دولتهایی که یک یا دو شبکه رسمی برای پخش برنامه در خارج از کشورشان دارند، ایران شبکههای متعدد رسمی و نیمهرسمی را خارج از مرزهای خود مدیریت میکند. در حالی که رسانههای آمریکایی، چه دولتی و چه خصوصی، اگر یک یا دو خبرنگار در هر کشوری داشته باشد، خیلی خوششانس بوده است، استراتژی رسانهای ایران عملاً به این کشور اجازه میدهد تا صدها خبرنگار محلی غیررسمی اما به شدت مؤثر را داشته باشد. در نتیجه، به عنوان مثال، شیعیان در بحرین تقریباً منحصراً به رادیوهای ایرانی عربیزبان گوش میدهند و شبکههای ماهوارهای ایرانی مانند «سحر» و العالم را تماشا میکنند.
شبکههای «اهلبیت» و «تمدن»: شبکه تلویزیونی و رادیویی «اهلبیت» اگرچه متعلق به جمهوری اسلامی نیست، اما با حمایت ایران در سراسر جنوب عراق برنامههای مذهبی پخش میکند. همچنین شبکه «تمدن» مستقر در کابُل نیز برنامههای تلویزیونی مطابق با دیدگاه ملی ایران را در سراسر افغانستان روی آنتن میبرد. همخوانی این شبکهها با منافع ایران، به هیچ عنوان اتفاقی نیست؛ پس از سقوط طالبان در افغانستان، «حسن کاظمی» از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران و بعدها سفیر ایران در عراق، اقداماتی نظاممند را با هدف ایجاد مجموعهای از شبکههای رادیویی و تلویزیونی آغاز کرد. مقامات ایرانی همچنین از رسانههای غیرایرانی هم برای اهداف خود کمک میگیرند. به عنوان مثال، سفارت ایران سال ۲۰۱۲ در کابُل مراسم افطاری را برای خبرنگاران روزنامهها و شبکههای تلویزیونی مطرح در افغانستان برگزار کرد تا پروژهای مبنی بر ایجاد یک «اتحادیه خبرنگاران» را پیش ببرد. این اقدامات ایران هزینههای تبلیغاتی ایران را هم به شدت کاهش میدهد. این در حالی است که ایران هر سال ۱۰۰ میلیون دلار برای رسانههای افغانستانی هزینه کرده است.
موزه ساختمان سفارت آمریکا: یکی دیگر از حوزههایی که قدرت نرم ایران در آن رقیبی ندارد، ساختن موزه برای ترویج جهانبینی این کشور است. پس از پایان بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا در ایران، مقامات ایرانی سفارتخانه سابق را تبدیل به موزهای برای نشان دادن هم بهاصطلاح پیروزیهای ایران مقابل آمریکا و هم ظلمهای آمریکا علیه ایران کرد. آنچه به نمایش گذاشته شده شامل بخشهایی از هلیکوپتر آمریکایی سقوطکرده طی مأموریت سال ۱۹۸۰ برای نجات گروگانها، تجهیزات بهاصطلاح جاسوسی کشفشده از سفارتخانه، و البته نسخههایی از تلگرافهای سفارت میشود؛ تلگرافهایی که بعد از ریشریش شدن توسط کارمندان سفارت، به دست تسخیرکنندگان سفارت و قالیبافهای ایرانی بازسازی شدهاند. در کنار این موارد، ماکتهایی درباره هدف قرار گرفتن ایرباس مسافربری ایران توسط موشک شلیکشده از ناو «یواساس وینسنس» نیز به نمایش گذاشته شده است.
موزه «ملیتا»: ایران و نیروهای نیابتی این کشور، ساخت موزه در کشورهای دیگر را هم در دستورکار قرار دادهاند. به عنوان مثال، موزه بزرگ «ملیتا» در لبنان توسط حزبالله ساخته شده و علاوه بر نمایش تجهیزات توقیفشده از ارتش اسرائیل، تونلهایی را به نمایش میگذارد که عوامل حزبالله از آنها استفاده میکردند. این موزه روایت مدنظر حزبالله را تعریف میکند و البته تصاویر آیتالله خمینی و آیتالله خامنهای در کنار رزمندگان حزبالله هم حمایت ایران را به بازدیدکنندگان یادآوری میکند.
موزه «امام حسین»: موزه «امام حسین» در عراق نقاط اشتراک بسیاری با موزههای پس از انقلاب اسلامی در ایران دارد. بازدیدکنندگان این موزه هنگام ورود به ساختمان، از روی اسامی دشمنان [امام] حسین در دوران معاصر عبور میکنند. درون موزه، عدم اشاره به نقش آمریکاییها و در عین حال، نمایش فرشهای ابریشمی اهدایی از سوی ایران که تمام دیوار را پوشاندهاند و تاریخ تشیع را به تصویر میکشند، به بازدیدکنندگان القا میکند که ایران در حال حفاظت از عراق است، در حالی است آمریکا در خوشبینانهترین حالت، اهمیتی برای عدالت مذهبی در این کشور قائل نیست.
موزه «جهاد»: آنچه درباره موزههای «ملیتا» و «امام حسین» گفته شد، درباره موزه «جهاد» در افغانستان نیز صادق است. این موزه، در بهترین حالت [اگر آمریکاییها را سیاهنمایی نکند]، کمکهای آمریکا به افغانستان را کماهمیت جلوه میدهد و ایران را قادر میسازد تا نقش و نفوذ خود در این کشور را تقویت کند. آموزش و پرورش در اینجا هم اهمیت دارد؛ بنابراین گروههای مختلفی که از مدارس افغانستان به این موزه میآیند و همچنین مردم محلی که از آن بازدید میکنند، تنها یک روایت از تاریخ را مشاهده مینمایند؛ روایتی که یا ضدآمریکایی است و یا نقش آمریکا در مبارزات آزادیبخش و حفظ آزادی مذهبی در افغانستان را نادیده میگیرد.
هرگز قدرت نرم ایرانیها را دست کم نگیرید
روبین در بخش نتیجه انتهای گزارش خود بار دیگر رویکرد مقامات ایران به قدرت نرم را «چندبُعدی» میداند و استراتژیهای متعددی را برای آنها متصور است. وی مدعی است که ایران در کشورهایی مانند بحرین و عراق، از روش «همبستگی فرقهای» و ارائه روایت «ما در برابر آنها» استفاده میکند، اما در کشورهای ضعیفتر از «مدل حزبالله» برای نفوذ در درون دستگاه حکومتی و تغییر معادلات و تصمیمگیریها به سود خود بهره میبرد.
نویسنده گزارش، سپس بهزعم خود توضیح میدهد که هر جا ایران نتواند یک پیشزمینه مشترک فرهنگی یا اسلامی پیدا کند، احتمالاً از پول، رسانه و سازمانهای خیریه برای رسیدن به اهداف خود استفاده خواهد کرد. وی معتقد است که استفاده تلفیقی از این ابزارها، امکان نفوذ همزمان میان مردم و مسئولین در کشورهای هدف ایران را فراهم میسازد و عملاً رقبای جمهوری اسلامی را از میدان به در میکند. روبین نهایتاً تمام ابزارهای فوق را مربوط به زمانی میداند که هنوز «رضایت ایران به استفاده از قدرت سخت و تروریسم» را وارد معادلات نکردهایم.
مایکل روبین بالأخره با اذعان به اینکه «ایران یک بازیگر جدی و ماهر در صحنه جهانی است»، توضیح میدهد: «دست کم گرفتن ایران، یعنی بازی کردن در زمین تهران و فلج کردن خود در مبارزه با این کشور بر سر نفوذ» منطقهای و جهانی. وی همچنین هشدار میدهد: «مقابله با قدرت سخت ایران کافی نیست؛ استراتژیهای قدرت نرم جمهوری اسلامی، پیچیده و عمیق هستند و متأسفانه اغلب پاسخی به آنها داده نمیشود.»