عصر دنا- استاندار کهگیلویه و بویراحمد، در حالی که از همه سو با سیل انتقادات نسبت به ناکارآمدی مدیریتی خود روبهروست، همچنان با سماجتی نامعقول بر برچسب «اصلاحطلب بودن» مدیران خود تأکید میورزد؛ گویی که تعلق خاطر به یک جریان سیاسی، بهتنهایی مجوزی برای نادیده گرفتن بیکفایتی و بیعملی در حوزههای اجرایی و مدیریتی استان است. این تأکید مکرر و بیمحابا بر هویت اصلاحطلبانه نهتنها گرهای از مشکلات ساختاری، اقتصادی و اجتماعی کهگیلویه و بویراحمد نمیگشاید، بلکه چهرهای سطحی، شعاری و فاقد تحلیل عمیق از وضعیت موجود را به نمایش میگذارد؛ وضعیتی که در آن، دردهای مردم زیر سایه بازیهای سیاسی مدفون میشود و استاندار بهجای پاسخگویی به مطالبات عمومی، در پناه جناحبندیهای سیاسی سنگر میگیرد.
در این میان، مسئله اصلی آن است که استاندار بهجای آنکه در پی ارتقاء شاخصهای توسعه، کاهش فقر، بهبود زیرساختها، ایجاد اشتغال پایدار و گشودن افقهای امید برای نسل جوان استان باشد، خود را در قامت یک سخنگو یا تبلیغاتچی حزبی فروکاسته و عملاً وظیفه خطیر و سنگین اداره یک استان محروم را به ابزاری برای اثبات وفاداری جناحی تقلیل داده است. بدتر آنکه، این تمرکز بیمارگونه بر گرایشهای سیاسی مدیران، عملاً نوعی انسداد در مسیر شایستهسالاری ایجاد کرده و اجازه نمیدهد نیروهای کارآمد، متخصص و دردآشنا فارغ از تعلقات سیاسی، مجال نقشآفرینی پیدا کنند. استانداری که باید سکاندار وحدت، توسعه و پاسخگویی باشد، عملاً به محور تفرقه، انفعال و بیتفاوتی نسبت به مطالبات مردم تبدیل شده و هرگونه نقدی را با برچسبزنی و اتهامافکنی به منتقدان پاسخ میدهد.
آنچه امروز در کهگیلویه و بویراحمد میبینیم، صرفاً یک نمونه از مصیبت بزرگتری است که در آن، وفاداری جناحی جای کفایت اجرایی را گرفته و تمسک به هویت سیاسی، بهانهای برای پنهانکردن ضعفها و ناکامیها شده است. تأکید وسواسگونه استاندار بر اصلاحطلب بودن مدیران نه از سر باور به اصلاحات واقعی، بلکه بیشتر تلاشی است برای محافظت از حلقههای بسته قدرت و تضمین استمرار مدیریتی ناکارآمد که هیچ نسبتی با مطالبات واقعی مردم ندارد. در شرایطی که استان با انبوهی از چالشهای توسعهنیافته، نرخ بالای بیکاری، محرومیتهای مزمن و بحران در بخشهایی همچون سلامت، آموزش، زیرساخت و خدمات عمومی دستوپنجه نرم میکند، اصرار بر برچسبهای سیاسی، نهتنها عبث و پوچ، بلکه توهینی آشکار به شعور مردم و اولویتهای آنان است.
در نهایت، اگر استاندار به جای تکیه بر عناوین سیاسی و پناهگرفتن در پستوهای جناحی، اندکی جرأت و صداقت به خرج دهد و به کارنامه خود و تیم مدیریتیاش در آینه واقعیت بنگرد، خواهد دید که نه اصلاحطلبی و نه هیچ برچسب دیگری، نمیتواند ضعف در عمل، ناتوانی در تصمیمگیری و فاصله از مطالبات مردمی را پنهان کند. وقت آن رسیده است که حنای این بازیهای سیاسی برای مردم رنگی نداشته باشد و مدیران، صرفنظر از ادعای سیاسی، بر اساس عملکردشان سنجیده شوند؛ نه با تکیه بر ژستهای اصلاحطلبانهای که بیش از آنکه نشانی از اصلاحگری باشد، بیشتر نقابی برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی است.