عصر دنا- خدیجه ثنائیان زاده در یادداشتی با عنوان تحلیل بینالمللی جنگ ایران و اسرائیل؛ از بازدارندگی منطقهای تا بازآرایی نظم جهانی به بررسی این موضوع می پردازد:
۱. ماهیت جنگ: از تقابل نظامی به تقابل نظمسازانه
در چارچوب تحلیلهای بینالمللی، جنگ اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، فراتر از یک نبرد نظامی محدود تلقی میشود. این مواجهه، تبلور یک نزاع ژئوپلیتیکی _ گفتمانی عمیق بود که در سه سطح عمده قابل تحلیل است:
الف) سطح هویتی و تمدنی
این تقابل، برخورد میان دو پروژه ریشهدار بود:
پروژه مقاومت و استقلال منطقهای به رهبری جمهوری اسلامی ایران
پروژه سلطهطلبی غربی–صهیونیستی با مرکزیت تلآویو و پشتوانه آمریکا
مقام معظم رهبری همواره بر این نکته تأکید داشتهاند که منشأ تهدیدات، هویت مستقل ایران است، نه رفتار آن. این جنگ، تصدیقی بر صحت این تحلیل بود.
ب) سطح ژئوپلیتیکی و بازدارنده
جمهوری اسلامی ایران، در پاسخ به تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی، برای نخستین بار، در چارچوبی محدود و هوشمندانه وارد اقدام مستقیم شد؛ اقدامی که نه از سر واکنش احساسی، بلکه از سر راهبرد بازدارندگی فعال و انتقال پیامهای دقیق نظامی و سیاسی بود.
این سطح از تقابل، نتیجه سالها انباشت راهبردی قدرت دفاعی، دیپلماسی مقاومت و مدیریت بحران تحت هدایت مستقیم مقام معظم رهبری است.
ج) سطح تکنولوژیک و ساختار قدرت
ایران در این نبرد نشان داد که در حوزه تلفیق ابزارهای قدرت سخت و نرم، جنگ سایبری، عملیات پهپادی، و دیپلماسی منطقهای به مرحلهای از بلوغ رسیده که میتواند قواعد بازی را در سطح بینالمللی به چالش بکشد.
۲. بازتابهای بینالمللی جنگ: از تضعیف هژمونی غرب تا تثبیت ایران بهعنوان بازیگر نظمساز
الف) در سطح قدرتهای جهانی
غرب ناچار شد با احتیاط و تأخیر واکنش نشان دهد؛ چرا که پاسخ ایران همزمان مشروع، محاسبهشده و محدود بود.
قدرتهای شرقی مانند روسیه و چین، ضمن عدم حمایت از تلآویو، خواستار توازن و گفتگو شدند، که نشانهای از تغییر رفتار ژئوپلیتیکی بازیگران جهانی در قبال ایران است.
نظام بینالملل با یک واقعیت جدید مواجه شد: ایران دیگر نه یک "تهدید بالقوه"، بلکه یک "واقعیت ژئوپلیتیکی تثبیتشده" است.
ب) در سطح افکار عمومی جهانی
دوگانگی رفتاری غرب نسبت به جنگ اوکراین و جنگ ایران–اسرائیل برای جهانیان آشکار شد.
حمایتهای غیرمشروط غرب از اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل، اعتبار حقوقی و اخلاقی آنها را بهشدت تضعیف کرد.
۳. دستاوردهای استراتژیک برای ایران: پیروزی منطق، مدیریت و حکمت
این جنگ از منظر راهبردی، نقاط عطف مهمی برای جمهوری اسلامی ایران در پی داشت:
1. احیای بازدارندگی فعال و عبور از مرحله هشدار صرف به اقدام کنترلشده
2. مشروعیتیابی گفتمان دفاعی ایران در سطح بینالمللی
3. تبدیل حمله دشمن به یک فرصت برای نمایش قدرت بومی و مشروعیت داخلی
4. تثبیت مجدد اعتماد عمومی داخلی به توان دفاعی و حکمت رهبری در مدیریت بحران
۴. پیامدهای بلندمدت پیروزی ایران: تغییر موازنه منطقهای و فرامنطقهای
الف) در سطح منطقهای
فروپاشی "هژمونی هوایی و روانی اسرائیل" و شکست مفهوم گنبد آهنین در برابر حملات هدفمند
بازتعریف موقعیت ایران در معادلات امنیتی خلیج فارس، شامات، دریای سرخ و آسیای مرکزی
افزایش وابستگی گروههای مقاومت به ایران بهعنوان قدرت پشتیبان باثبات
ب) در سطح جهانی
ایران بهعنوان قدرتی "قابل گفتوگو، اما نه قابل تحمیل" در جهان شناخته شد
غرب ناچار به بازنگری در سیاستهای مهار حداکثری شد
بلوک شرق، در ایران یک شریک بالقوه برای ایجاد توازن در نظم جهانی دید.
در نتیجه میتوان گفت این جنگ نه صرفاً یک درگیری تاکتیکی، بلکه نقطه عطفی در تغییر جایگاه ژئوپلیتیکی ایران در سطح منطقهای و جهانی بود؛
و در قلب این پیروزی، هدایت حکیمانه و آیندهنگرانه مقام معظم رهبری قرار دارد؛ رهبری که با نگاه کلان به ساخت قدرت، ایران را از حاشیه تهدید، به مرکز اقتدار، بازدارندگی و مشروعیت بینالمللی رساند؛ جمهوری اسلامی ایران، دیگر صرفاً کشوری مقاوم نیست؛ بلکه یک کنشگر نظمساز در دوران پساهژمونی غرب است.