به گزارش عصر دنا، مرضیه هرمز پور افزود:تلاش مسوولان و مردم در زمینه ترویج و حفظ فرهنگ ایثار و شهادت خوب بوده اما آنطور که انتظار می رفت نبوده و انتظار می رود که بهتر شود.
وی اظهار کرد:به نقل از دیگران شنیدم که گفتند شهید زمانی که در جنگ حضور داشتند خیلی کم به مرخصی می آمدند و زمانی که در مرخصی به سر می بردنند فعالیت های اجتماعی ، سرکشی به خانواده های شهداء ، بسیجیان ، رزمندگان انجام می دادند و مشکلات آنها را می پرسیدند و خانواده ای از شهید پرسیدند که شما در جبهه چه کاری انجام می دهید که کمتر به مرخصی می آیید شهید پاسخ دادند ؛ من سرباز کوچکی در خدمت نظام مقدس جمهوری هستم . این در حالی بود که خانواده ها ایشان را نمی شناختند اما بعد متوجه شدند که در جبهه فرمانده هستند.
فرزند سردار شهيد جواد هرمز پور(فرمانده تيپ فاطمه الزهرا(س)) بیان کرد:صحبت همیشه شهید که هر گاه مرا یاد می کنید خدا را ذکر کنید .
خانم هرمز پور ابراز کرد: شهید دارای دو فرزند دختر و پسر است که مهدی دانشجوی متخصص اعصاب و روان و حقیر که دانشجوی کارشناسی ارشد در رشته زیست شناسی هستم.
وی در خصوص زندگي نامه سردار شهيد جواد هرمز پور ( فرمانده تيپ فاطمه الزهرا(س)) ابراز کرد:سخن گفتن در حدود شخصيتي كه ابعاد وجوديش براي دوستان واطرافيان ناشناخته مانده ،بسيار سخت و مشكل مي باشد اما بطور مجمل خلاصه وار به بيان نكاتي چند از سيماي شخصيتي ايشان مي پردازم.پاسدار جواد هرمز پور در سال 1332 در يك خانواده مذهبي به دنيا آمد،و دوران كودكي را نزد پدر و مادر با اخلاقي اسلامي پرورش يافت و دوران تحصيلات ابتدائي را در روستاي كالوس طي كرد، وي در نوجواني در كنار تحصيل تلاشي مضاعف داشت .
فرزند سردار شهيد جواد هرمز پور ( فرمانده تيپ فاطمه الزهرا(س)) یادآور شد:با اوج گيري انقلاب اسلامي در تظاهرات و راهپيمائيها به طور فعالانه شركت مي كرد. شهيد در دوران نوجواني به تهذيب نفس پرداخته و از همان دوران نوجواني فردي پرهيزگار و در دوران جواني زبانزد دوستانش در رعايت تقوا و صداقت گفتار، راستگو بود ،از مجلس غيبت بشدت دوري مي كرد ،خوش خلق بود و هميشه بر لبانش خنده نقش بسته بود.در ارتباط با خانواده بسيار با احترام رفتار مي كرد ،همگان را با احترام صدا مي زد. اين شهيد عزيز در بدو پيروزي انقلاب به ستاد عملياتي در شهر ياسوج به سپاه پيوست و به جمع سپاهيان ملحق شد . علاقه به فراگيري فنون نظامي و دروس عقيدتي به ويژه تفسير قرآن داشت،ايشان عقيده داشت كه حفظ اسلام و نظام جمهوري اسلامي ضروري است ،بنابراین از تلاش بي وقفه در راه مبارزه با ضد انقلاب محلي در محدوده استان دريغ نكرد .
خانم هرمز پور تصریح کرد: ايشان از ابتدا در مناطق غرب كشور در مبارزه با ضد انقلاب حضور و تلاش هاي پر ثمري داشت، سپس به جبهه هاي جنوب و به عنوان فرمانده گردان عملياتي گردان عملياتي فتح المبين، رشادت كامل در اين عمليات جنگيد و تعدادي از نيروهايش شهيد و خود از ناحيه سر و دست و پا به شدت مجروح شد و.در سال 62 به عنوان فرمانده تيپ فاطمه الزهرا از لشكر19 فجر منصوب شد .برادر نبي رودكي فرمانده لشكر فجر مي گفت:سه محور در فرمانده ي بنده بود،خطرناكترين محور و معبر خط پدافندي را به شهيد هرمزپور و بچه هاي كهگيلويه و بويراحمد دادم.روزي كه اين محور را تحويل شهيد هرمزپور دادم ديگر خيالم راحت شد،به شكلي كه براي مدت چندين روز توانس تم با خيالي راحت به مرخصي بروم و از اين بابت ديگر هيچ نگراني نداشتم، چون فردي قوي،با تدبير ،فرماندهي شجاع و توانمند را در سمت فرماندهي تيپ،محور كه برايش احساس خطر شديد مي كردم گمارده بودم. هنگام بازگشت از جبهه هاي غرب و جنوب با روحيه اي سرشار از اخلاص ، وال دين و بستگان را به صبر و استقامت دعوت مي نمود و پس از مدت كوتاهي در مرخصي با مسئوليتي سنگين تر و قلبي راسخ تر به جبهه ها رو ي مي آورد. شهيد هرمزپور ذوقي سرشار قلمي توانا و تقوايي عارفانه داشت.ايثارگري، تواضع، قاطعيت، امانت و زندگي س اده از بارزترين ويژگيها در شخصيت او بود ( اللهم ارزقنا توفيق الشهادة في سبيلك )دعايي بود كه هميشه شهيد در قنوت نماز مي خواند از خداوند طلب شهادت مي نمود .
وی خاطرنشان کرد:شهید هرمز پور اهل نماز شب بود. در نماز خانه هاي مقرهاي سپاه و همچنين در سنگرهاي جبهه هاي جنوب بارها در حال نماز شب و راز و نياز ديده شده بود.امر به معروف را سرلوحه كار خود قرار داده بود در اين كار به نحوي برخورد ميكرد كه هرگز شنونده و مخاطب خلاف گفته ايشان را انجام نمي داد زيرا با ادب و احترام و ظرافت خاصي برخورد مي كرد،بويژه با كسانيكه نوارهاي مبتذل گوش ميدادند. بعد از انقلاب تابع محض امام و ولايت بود در كار و افكار ايشان ذوب شده بود در سخنان خود بارها صحبت از امام مي كرد.
وصيت نامه شهید
با درود بي كران به رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني و با سلام به تمامي شهيدان اسلام و راه حق از احد، خندق ، خيبر گرفته تا بستان ، دزفول ، شوش و آبادان رسيده و با سلام به تمامي شهدايي كه به دست منافقين در داخل كشور به شهادت رسيده اند از جمله شهيد مظلوم و بزرگوار آيت الله بهشتي و شهيدان باهنر ، رجايي ، قدوسي ، مدني و دستغيب و همه شهدايي كه با خون خود نوشته اند استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي و با سلام به تمامي رزمندگان اسلام كه از همه چيز خود ، از جان و مال ، زن و فرزند ، پول و خانه دست كشيدند و آمده اند جهاد كنند در راه خداوند تبارك و تعالي .
همان طور كه آيه قرآن مي فرمايد : «الَّذينَ آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم» ايمان آورده ايد و هجرت كرده ايد و جهاد كرده ايد در راه خدا با جان و مال هاي خود . شماها رستگاران عالميد .
و با سلام به ملت قهرمان ، مسلمان و خروشيده ايران كه با خون و مال خود انقلاب اسلامي را ياري نموده و از سيل توطئه هاي دشمنان دور نگاه داشته ، سخن خود را آغاز مي كنم . سلام بر پدر عزيزم و مادر بسيار مهربانم كه مرا خوب تربيت كردند و در راه اسلام به خدا هديه نمودند و به صاحب اصلي ام كه همانا خداوند تبارك و تعالي مي باشد به سلامتي پس دادند ، چون همه ماها امانتي هستيم نزد خدا كه هر وقت خداوند خواست امانتش را پس مي گيرد . آري ما به سوي خداوند باز خواهيم گشت زيرا كه عاشق خدائيم و از خدائيم و خداي خود را شناخته و به يگانگي و عادلي او شهادت داده ايم .
خداوند مي فرمايد : آن كس كه مرا طلب كند مي شناسد ، و آنكس كه مرا شناخت ، دوستم مي دارد ، و آنكس كه دوستم داشت ، به من عشق مي ورزد ، آنكس كه به من عشق ورزيد ، دوستش مي دارم ، و آنكس كه دوستش داشتم ، مي كشمش و آنكس را كه كشتم ، خودم خون بهايش مي باشم .
آري پدرم ، مادرم ،برادرانم ،خواهرانم ،همسرم و فرزند عزيزم مهدي جان ، اقوام ، خويشان ، دوستان ، همرزمان ، و شما اي ادامه دهندگان راهم سلامم را بپذيريد ، اگر خدا كرد من شهيد شدم ناراحت نشويد . هر وقت مرا به ياد مي آوريد خدا را ذكر كنيد . براي شهداي اسلام فاتحه بخوانيد . خودتان را به اسلام هرچه نزديكتر كنيد . رهبر انقلاب را دعا كنيد . علماي بزرگ را دعا كنيد . روحانيون را پشتيبان باشيد . ولايت فقيه را ولايت پيغمبر اكرم (ص) بدانيد . دعا كنيد تا خداوند فرج آقا امام زمان (عج) را نزديكتر بگرداند و تا انقلاب مهدي امام خميني را براي ما نگهدارد . آري براي نااميدي هرچه بيشتر منافقين وقتي پيكر گناهكارم را به دوش گرفته و به گورستان مي بريد دستهايم را از تابوت بيرون بياوريد تا همه بدانند چيزي با خود نبرده ام . چشمهايم را باز بگذاريد تا بدانند كوركورانه كشته نشده ام . بر سينه ام يخ بگذاريد تا به جاي مادرم برايم گريه كنند . لبهايم را نپوشانيد تا شاهد سرودن تكبيرم باشند . شكمم را با كارد كوچك و ارزان قيمت آشپزخانه ام چاك نموده و قلب غمگين و پر آرزويم كه آرزويش لطف به بچه هاي وامانده از مادر و اخلاص يتيم هاي كوچولوي ديارمان بوده بيرون آوريد تا لحظه اي خون سياه درونش نمايانگر واقعيات گفتارم باشد و سرانجام كفش پر وصله ام را روي قبرم بگذاريد تا عابرين روستاهايمان شاهد باشند كه مستضعفين ياران امام بوده اند و اگر مقدور بود قاب عكسي بي زرق و برق درون مقداري مشما گذاشته و كنار كفشهايم بگذاريد ، چشم هاي به حدقه رفته و گونه هاي سختي كشيده ام شاهدي ديگر باشد. براي آنهايي كه كنار قبرم نشسته اند حتي يك ذره تعريف و تمجيد ننمائيد تا به جسم رنجورم بيشتر نگاه نمايند و محروميت هايم را بيشتر حس نمايند . بچه هاي يتيم و دخترهاي بي مادر را يواش و ملايم از مرگم خبر نمائيد تا قلبشان اندوهگين نگردد به كنار جوي آب و چشمه سارهاي ديارمان برويد و به آنها بگوئيد زماني كه درون آب قشنگ و زلالتان اداي غسل مي نمودم ، بر تميز بودنم گواهي دهند .
حاشيه ديوار گلي خانه مان را كه هر بامداد پيران مومن وبچه هاي معصوم براي كنار آفتاب انتخاب مي نمودند و جاي من گنهكار در ميانشان سنگيني مي نمود ، اكنون جاي مظلوم و مومني باشد تا شايد يادشان افتم و به خدايشان طلب آمرزش نمايم . و به طبيعت قشنگ روستايمان و پرندگان به شاخه هاي خشك و تر شده درختان بگوئيد شايد زماني براي شما ظالمي بودم ، مرا ببخشيد . همه و همه پير و جوان ، سالم و بيمار برايم به درگاه خداوند طلب عفو نمائيد ، اين بود قسمت ناچيزي از واقعيت هاي درونم به مومنين و بازماندگان تا اينكه حداقل نام و نشانم با بمب و خمپاره هاي ظالمان نابود نگردد .
من كوچكتر از آنم كه بتوانم براي ملت پيام بفرستم ، امام ملت شهيد پرور و مردم بويراحمد همان طوري كه اماممان فرمودند كه ملت در صحنه هستند و در صحنه بودن خود را نشان داديد . اين چند كلمه را بپذيريد ، ما انقلاب نكرديم براي شكم . منظورم اين است كه اگر كمبودي باشد از نظر اقتصادي تحمل كنيد . دولت را تضعيف نكنيد . تضعيف دولت ، تضعيف امام است . تضعيف امام ، تضعيف اسلام است . نگذاريد كه دشمنان داخلي و خارجي بين شما نفوذ كنند . روز به روز وحدت خودتان را حفظ كنيد كه ما پيروزيم .به معلمان مسلمان و متعهد همان طوري كه امام فرمودند ، مدرسه سنگر است ، سنگر ها را حفظ كنيد . شما معلمان عزيز اميد كشور هستيد . سرنوشت اين بچه هاي معصوم به دست شماست . اميدوارم كه خداوند اين توان را به شما معلمان عزيز بدهد . كه اين بچه ها را در جهت اسلام تربيت كنيد و تربيت شماست كه كشور را از وابستگي فرهنگي نجات مي دهد .
وصيت ديگرم به اداره هاي دولتي اين است كه مردم را اذيت نكنيد و خود را خدمتگزار به اين اسلام و مردم بدانيد . از كشاورزان و دامداران عزيز مي خواهم كه در كار خود جديت بيشتري به خرج بدهند و توليد را به هر قيمت افزايش بدهند تا از وابستگي اقتصادي نجات پيدا كنند . از بازاريان عزيز مي خواهم كه آن مردم دور افتاده و بيچاره را در حقشان انفاق كنند ، گرانفروشي نكنند . چون ما بايد حيات اخروي داشته باشيم نه دنيوي . در آخر از همه ملت مي خواهم كه پشتيباني خودتان را به امام امت خميني كبير و روحانيون متعهد و ديگر نهادهاي انقلاب اسلامي را حفظ كنيد و در صحنه بودنتان را عملاً نشان دهيد و بچه هايتان را باز نداريد تا اسلام هر وقت احتياج به جوان داشت ، بسيج شويد و دمار از روزگار ظالمان و كفار و منافقين دربياوريد در ضمن از سپاه مي خواهم كه پسرم مهدي را زير چتر فرهنگي خود بگيرند تا در آينده ادامه دهنده راه پدرش باشد ، خداوند پشت و پناه همه شما باشد .