سید علی مصطفوی: بی شک انتخابات ریاست جمهوری عالیترین تجلیگاه دموکراسی و اراده مردم درراستای تعیین سرنوشت خویش است.از این منظر، مرور وبازخوانی انتخابات ریاست جمهوری ونتایج حاصله از آن از اواخر دهه شصت تاکنون را می توان با بهره گیری از تحلیل روندها، آینده محتمل ، ممکن، ومطلوب ارزیابی نمود.از این رهگذر ظهور و نقش آفرینی تکنوکراتها در عرصه سیاست داخلی جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن رویکرد آنان در قبال سیاست خارجی می تواند تا حدودی ما را به آینده محتمل وپیش رو در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم درصورت پیروزی جریان اصلاح طلب ویا طیف آقای قالیباف( به عنوان اصولگرای تکنوکرات) رهنمون سازد.به نظر می رسد که با مروری هرچند مختصر و درحد بضاعت صاحب این قلم بر دولتها وتصمیم سازان تکنوکرات بویژه از اواخر دهه شصت تا پایان دولت آقای روحانی می توان به رویکرد احتمالی دوکاندیدای تکنوکرات از دو جریان سیاسی در حال رقابت در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو یعنی آقایان پزشکیان وقالیباف (در صورت پیروزی ) تاحدود زیادی دست یافت. بازخوانی هرچند کوتاه رویکرد دولتهای تکنوکرات هاشمی رفسنجانی، دولت اصلاحات و نیز دوران ریاست جمهوری آقای روحانی خالی از لطف نیست.
تکنوکراتها یا فن سالاران از اواخر دهه شصت و با شروع دولت هاشمی رفسنجانی با شعار سازندگی در عرصه سیاسی واجرایی فرصت ومجال نقش آفرینی و تاثیر گذاری بیش از پیش یافتند.بی تردید نیاز مبرم و حیاتی کشور به بازسازی پس از جنگ هشت ساله و همچنین ضرورت ترمیم اقتصاد بحران زده پس از جنگ وهمچنین نیاز به حل وفصل مناقشات و ترمیم روابط آسیب دیده در خلال جنگ(بویژه با همسایگان و کشورهای عربی) وفضای بین الملل در آن برهه از تاریخ ایران فضای مطلوب و ایده آل برای نقش آفرین تکنوکراتها را پدید آورد.مهمترین راهبرد دولت تکنوکرات هاشمی رفسنجانی در دهه هفتاد تکیه وتاکید بر زیرساختها و امور زیربنایی به جای رویکردهای مقطعی، ایضایی و پوپولیستی بود. با این حال شتابزدگی در اجرای سیاستهای توسعه محور و نادیده انگاشتن معیشت مردم نتایج نه چندان مطلوبی را در حوزه سرمایه اجتماعی و رضایت افکار عمومی نسبت به دولت هاشمی رفسنجانی و کابینه تکنوکرات او پدید آورد. از نتایج مهلک تکنوکراسی در این دولت آزادسازی قیمت ها بود، که وقتی به دولت اعتراض می شد که طبقه ی فقیر در حال نابود شدن است،اینطور پاسخ داده شد که زیر چرخ توسعه مردم له می شوند،چاره ای نیست، واین توسعه دقیقا توجیهی بود که رضاشاه برای کشف حجاب مطرح می کرد.
پرویز امینی محقق و پژوهشگر علوم سیاسی با اشاره به مصادیق تکنوکراتها در جامعه ایران می گوید: باید منظور ما از تکنوکرات به لحاظ مصداقی نیز مشخص شود؛ در ایران امروز و در بین کسانی که در جمهوری اسلامی مدتها زمام امور را در بخش های از کشور به عهده داشتند، می توان سه نفر را از مصادیق تفکر تکنوکراسی دانست که در واقع تیم تکنوکرات کشور ما را میسازند و یک حلقه مشترک هستند؛ در راس این تفکر هاشمی رفسنجانی و بعد جاسبی با گرایش راست سیاسی و کرباسچی با گرایش چپ سیاسی است.
دولت اصلاحات؛
در این دولت به معنای واقعی کلمه تمام مولفه های ذکر شده اجرا می شد، . این بار هیچ اسمی از اهداف دینی آورده نمی شد و به وضوح مفاهیم غربی مانند فرا ارزش آزادی،جامعه ی مدنی،پایان ایدئولوژی و... مطرح شد،و اتفاقا تکنوکراسی حالا با این اهداف می سازد،لیکن باز هم مشکل تفاوت بافت جامعه ی مذهبی با فضای تعریف شده در دوران اصلاحات بود.این مدل بدین صورت پیاده می شد که فن سالاران(تکنوکرات ها) به خوبی مدل های غربی را در ایران (که اتفاقا با علمی که آموخته بودند برابری می کرد)پیاده می کردند.
البته نمی توان از نظر دور داشت که اجرای سیاست هدفمندی یارانه ها توسط دولت دهم با ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد نیز شاید بارزترین وتنها نقطه عطف رویکرد بروکراتیک دولت در این دوران بوده است.
در این دوره ،مضاف براین ،حضور چهره هایی که بازماندگان دولت موسوم به سازندگی بودند در صدر هیئت دولت و حتی در مقام معاون اولی ریاست جمهور در دولت دهم نماهایی از این رویه بود.که حتی با انتقاد تلویحی برخی چهره های حامی ایشان و حتی وزرای آقای احمدی نژاد از ایشان نسبت به این رویکرد ، نظیر باقری لنکرانی وزیر بهداشت دولت وقت همراه بود.
به جرات می توان گفت دولت آقای روحانی نقطه عطف بازگشت تکنوکراتها به صحنه سیاسی و مدیریتی ایران و دوران طلایی حضور، نقش آفرینی وتصمیم سازی آنان به شمار می رود.بانگاهی به کابینه روحانی ،دولت سازندگی به سهولت هرچه تمام تر در ذهن تداعی می گردد.بازگشت طیف موسوم به کارگزاران سازندگی به قدرت سیاسی در این دوره را می توان بازگشت دولت هاشمی رفسنجانی دانست.چهره های تکنوکراتی نظیر جهانگیری، نعمت زاده ، شریعتمداری ،آخوندی و... گواهی براین مدعاست.
رویکرد کابینه های اول و دوم روحانی در عرصه اقتصاد وتعاملات جهانی و نیز اصلاحات اقتصادی با پیشرانه نگاه تکنوکراتیک را حافظه کوتاه مدت افکار عمومی جامعه ایرانی نیک به خاطر دارد.در عرصه دیپلماسی رویکرد مسامحه و مدارای بی قید وشرط با کشورهای غربی و کمرنگ شدن تعاملات با همسایگان و در عرصه اقتصاد داخلی اصلاح قیمت حامل های انرژی، افزایش مالیاتها ، بازگشت به برخی سیاستهای توسعه محور دولت سازندگی مانند سد سازی وچند نرخی شدن ارز و...شاهدی براین مدعاست.
جریان وابسته به قالیباف: محمد باقر قاليباف سالها پیش در يكي از همايش هاي شهرداري تهران در برج ميلاد برگزارگردید با تاكيد هميشگي خود بر تعابيري مانند "عقلانيت" و "اعتدال"، "تكنوكرات" بودن خود را پذيرفته و می گوید: " ما نباید اقتصاد مقاومتی را یک تئوری علمی بدانیم ، بلکه اقتصاد مقاومتی ، یک رویکرد و یک باور است و موضوعات آن از جنس کمی نیست که به آن کمی نگاه شود و کیفی است که باید نگاه خاص خود را داشته باشد و از ابزار تکنوکراسی و بروکراسی برای پیاده سازی آن استفاده کنیم ، البته ممکن است که بگویند قالیباف ، انسان تکنوکراتی است که باید بگوییم تکنوکرات بودن چیز بدی نیست و به معنای استفاده درست از ابزار خوب و مدرن است که برای پیاده سازی یک آرمان و یک عقل متصل به وحی الهی استفاده می شود و اگر نخواهیم از آن استفاده کنیم باید به عقلمان شک کنیم."
این اظهارات از ایشان نشانه بارز سیاستمداری در قالب اصولگرای تکنوکرات است که به نوعی این دیدگاه و رویکرد را صرفا از انحصار کارگزاران و اصلاحات خارج کرده و برند جدیدی از تکنوکراتها در ساحت سیاست و زمامداری ایران به دست می دهد که گاها با انتقاداتی از سوی اصولگرایان سنتی نسبت به آقای قالیباف همراه بوده است.
به هرروی، با عنایت به آنچه پیشتر بیان گردید می توان به پیش یابی وگمانه زنی نسبت به رویه و رویکرد احتمالی هرکدام از دو تکنوکرات حاضر درمیدان رقابت انتخابات ریاست جمهوری یعنی مسعود پزشکیان و محمد باقر قالیباف در صورت پیروزی دست یافت و فهم نسبی نسبت به کابینه احتمالی آنان دور از ذهن نخواهد بود.بی تردید پیروزی احتمالی مسعودپزشکیان و بازگشت اصلاحطلبان به عرصه قدرت سیاسی ترکیب وتلفیقی از نقش آفرینی کارگزاران سازندگی و دولت اصلاحات سید محمد خاتمی با رویکردی تکنوکراتیک وبعضا مفرط در عرصه اقتصادی و سیاست خارجی خواهد بود.همچنین درعرصه سیاست خارجی بازگشت سیاست نگاه به غرب در رویکرد سیاست خارجی در صورت پیروزی اصلاحطلبان دور از ذهن نیست.
از سوی دیگر درصورت پیروزی محمد باقر قالیباف ، جولان تکنوکراتهای میانه رو که در سالهای اخیر عمدتا هلدینگها و کارتلهای اقتصادی را در سیطره خود داشته اند می تواند دولت وکابینه احتمالی آقای قالیباف را به اتخاذ رویکرد تکنوکراتیک در عرصه های اقتصادی و آوردگاههای سیاست خارجی منتهی سازد.
سخن آخر آنکه بهترین راه برای انتخاب آگاهانه وفهم درست افکار عمومی و ایجاد شفافیت برای مردم می تواند معرفی وارائه کابینه احتمالی هرکدام از نامزدها پیش از رای گیری و در خلال فرایند تبلیغات و فعالیتهای انتخاباتی باشد.زیرا چنانچه قرار بر حضور دوباره وچند باره چهره های تکراری و بعضا فاقد برنامه و ایده نوین و عزم واراده تحول خواهی در کابینه احتمالی آنان باشد بی شک مردم دست به انتخاب وتصمیمی دیگرگونه خواهند زد.بی پرده باید گفت ؛ احیا ، بازیابی وتقویت مولفه سرمایه اجتماعی در ایران بدون گردش نخبگان اتفاق نخواهد افتاد و رییس جمهور آینده باید به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور این مهم را با شجاعت وقاطعیت دنبال نماید.زیرا که مجال آزمون خطا و تکرارسیاستهای شکست خورده درلوای چهره ها وکابینه های تکراری و شعار محور پایان یافته است وجامعه ایرانی در مسیرنوزایی و تحرک میان نسلی به سرعت درحال گذار است ودر این شرایط ، ظهور ونقش آفرینی دولتی چابک ،نواندیش و همخوان وهماهنگ با تحولات شتابنده در عرصه بین الملل و درعرصه داخلی پاسخگوی نیازهای نسل آگاه و مطالبه گر و تحول خواه امروزی ضروری و حیاتی خواهد بود.
تاچه پیش آید.
آنچه به اختصار ارائه گردید صرفا بازخوانی مختصری از تکنوکراسی درسپهر سیاسی ایران در سه دهه اخیر در حد بضاعت نگارنده بود، .بی شک واکاوی وتحلیل دقیق و عمیق این مقوله مجال و مقالی بسیط می طلبد.
موفق باشید.