اشعار محلی کهگیلویه و بویراحمد به شیوه کهن و با قافیه، ردیف و آهنگ به گویش لری سروده شده اند، این بخش از ادبیات شفاهی یادگار شاعران و سرایندگان گمنامی هستند که شاید از نام و نشان آنان اطلاعی هم در دست نباشد اما جلوه گاه مجموعه ای از باورها، افکار، انگیزه ها، افکار و حالات روحی مردمان این خطه است.
اشعار و ترانه های لری کهگیلویه و بویراحمد بیشینه ای بس غنی به بلندای تاریخ این سرزمین دارند که بخش قابل توجهی از آن همچنان کاربرد دارند.
اگر بگوییم مردمان خوش ذوق قوم لر در کهگیلویه و بویراحمد شعر را زندگی می کردند سخنی به گزاف نگفته ایم زیرا فرزندان آنان از دوران نوزادی با نوای لالایی مادران آرام می گیرند و در تمام لحظات زندگی غم، شادی، وقت شورانگیز هجر و جدایی، هنگامه کار و تا پس از مرگ شعرها و ترانه ها با مردمان کهگیلویه و بویراحمد همراهی می کنند.
ترانه های این استان بیانگر احساسات اصیلی هستند که بر محور موضوع هایی چون عشق، طبیعت،شکار،مرثیه، کوچ، کار، بازیاری،طنز و باورهای دینی پایه گذاری شده،اشعار این گوشه از کشور بیشتر زاییده باورها و احساسات مردم کم سواد هستند.
لالایی
لالایی نخستین ترانه زندگی نوزادان است که از زبان مادران لر همچون نقاط کشور با لحنی سرشار از احساسات خوانده می شود البته اشعار لالایی قوم لر برگرفته از زندگی و محیط روستایی و عشایری بوده است.
لالالالا گل قالی بوات رهته و جاش خالی، لالالالا گل سینه مامان باید بلی بچینه،برگردان: لالالالا گل قالی بابات رفته و جایش خالی است لالالالا گل سینه( گل زینت بخش سینه) مامان باید بلوط بچیند.
شروه
سوزناک ترین اشعار لری را می توان در شروه ها مشاهده کرد این نوع شعر که در زمان دلتنگی یا در آیین های ختم سروده می شود در فضایی اندوهناک از سوی زنان و مردان لر خوانده می شود،اشعار شروه که سرایش آن از زمان های دور تاکنون مرسوم است به صورت دو بیت، گاهی چند مصراع ، نیم مصراع و گاهی هم تمام مضمون شروه با ایجاز در یک بیت سرایش می شود.
آن چیزی که در اشعار شروه به وضوح قابل درک است حماسی بودن و توصیف های ساده و متناسب با زندگی مردمان روزگاران قدیم است و از آنجا که اقوام لر در گذشته نزدیک مناطق جنگل های زاگرس زندگی می کردند درختان جنگلی، کوه ها و انواع گونه های حیات وحش بخش قابل توجهی از این اشعار را نشان می دهد.
بز وَ پازن گفته بی کَهره ی مونَه نَیدی؟دیدمش کول صیاد، پّری ورچَریدی. برگردان فارسی،بز از پازن پرسید بزغاله ام را ندیدی،پازن گفت: دیدمش بر دوش صیاد، درحالیکه تو در پرتگاهی مشغول چرا بود.
بز وَ پازن گفته بی خویی دیدمه دوش کُر صیاد سوره ای پزه و خینم ایزنه جوش به معنای بز به پازن گفت دیشب خوابی دیده ام که پسر شکارچی شوره می پزد. و خونم بجوش آمده است.
پازنون و کَنکَنه، بزل زَن وَ اوراز جونُم وَی لاری بلند، هر دَم ایده آواز برگردان فارسی پازن ها در حال کَند و کاوند، بزها از ارتفاعات بالا رفته اند بنازم این تفنگ لاری بلند را که هر لحظه آواز سر می دهد.
زهر مارم بو، نون گندم و ماس یار مو و گرمسیر نشتا ای کشه داس برگردان: نان گندم و ماست زهرمار من بشود درحالیکه یارم در گرمای گرمسیر با داس مشغول درو است.
مرد در جواب همسرش که از او دور است و به خاطر این هجران از یار غمگین است و می گوید:زهرمارم بو، نون گندم نو یار مو و سرحی نشتا ایزنه دو،برگردان: درحالی که یارم در سردسیر به ناشتا دوغ درست میکند نان گندم نو زهر مار من بشود.
مقام
قهس یا با گویش لری مقوم آوازهای شادی بخشی است که با مضامینی مثل اوصاف طبیعت، هجران و احساسات عاشقانه کاربرد دارد و هنگام شادی و دلخوشی خوانده می شود.
پازن و تحت ای رّوِه، صیاد ایکَنه جون،خین و شُونِش ای دَرا چی نیابِ قیلون به معنای پازن زخمی بر سینه ی کوه روان است، خون از شانه اش همچون نیاب قلیون فواره می زند و صیاد در تعقیب شکار با جان و دل تلاش میکند.
میر شکال رُه و شکال شو وابی نیومه یا تازی شّه خَه پلنگ، یا شَو وَش دراومه برگردان فارسی شکارچی به شکار رفته، شب شد و بازنیامد. یا پلنگ سگ تازی اش را دریده، یا در سیاهی شب گرفتار شده است.
بازیاری
در ادبیات بومی کهگیلویه و بویراحمد شعری که در فضای مزرعه،خرمن و درو سروده شده باشد شعر بازیاری نام دارد و به کسانی که هنگام کوچ مردم از گرمسیر به سردسیر دور از خانه و در قشلاق کارهای برداشت گندم و جو را انجام میدادند برزگر گفته می شود.
بازیاری به معنای شعری است که محور آن بازیار ( دروگر) باشد بازیار در فرهنگ کهگیلویه و بویراحمد به کسی گفته می شود که گندم و جو درو می کند. ادبیات بازیاری در قالب متیل (قصه) و شعر نمود پیدا کرده است.
اشعاری با مضمون کار در هنگامه نشاکاری، برنجکوبی،بلوط کوبی، برزگری بخش قابل توجهی ازشعرهای محلی قوم لر مردم کهگیلویه و بویراحمد را تشکیل می دهد که افزون بر افزایش سرعت کار باعث لذت بخش شدن کار می شود البته این اشعار با رواج کشاورزی سنتی کمرنگ شده است.
نشاکاری
هنگامه نشاء برنج به صورت سنتی که البته در تعداد معدودی از شالیزارها انجام میشو روستائیان برای اینکه رقابتی بین گروه ایجاد شده و نیز نوعی انرژی مثبت به آنان داده شود این شعرها را می خواندند.
یالی یوسه، بگو یوسه، یالی یوسه،کار تولک، دلم ایدکه، هی قربکه،برگردان: کار نشاء کاری است دلم نگران است. صدای قورباغه بلند است دلم نگران است. آوای قورباغه به گوش می رسد.
هی قضاته، وردا پاته، سوز کن جات، هی بلات، بلات جونم،برگردان: فدایت شوم پایت را بردار( زودتر کار کن). با کاشتن بذر برنج زیر پایت را سبز کن. فدایت شوم. بلایت به جانم.
برنج کوبی
این آیین هنگامه کوبیدن برنج در زمان هایی که خبر از آسیاب نبود به صورت دسته جمعی از سوی زنانی که برای غذای عروسی برنج را آماده می کردند زمزمه می شد اشعار برنجکوبی وقتی که شلتوک ها را در ظرفی به نام سرکو یا سیرکو (معادل فارسی هاون) می ریختند دو زن اطراف سرکوب مینشستند و با دسته سرکو که چوبی بود بر روی شلتوک ها می کوبیدند تا برنج ها از پوست جدا شوند.
هنگامی که یکی از زن ها دسته را به درون سرکو می کوبید زن دیگر که رو به رویش بود دسته سرکوی خود را بالا می برد و وقتی زن رو به روی دسته سرکو را بالا می آورد این زن دسته را به درون سرکو می کوبید و برعکس این عمل را زنان چنان منظم و با دقت انجام میدادند که هیچ گاه دسته ها با هم برخورد نمی کرد این کار را همه زنان گروه انجام میدادند.
تا بریم، های بو؛ سر که دنا، های بو؛ سر چشمه میشی.یا وبو، های بو؛ دل دوسی مون، های بو؛ یا قوم و خویشی،برگردان فارسی: بیا تا بریم بالای کوه در کنار چشمه میشی یا به بهانه دوستی، یا به بهانه خویش و قومی مان، کلمه «های بو» به معنی «بله باشد» است.
بلوط کوبی
هنگام بلوط کوبی زن یا دختر جوان و خوش آواز شروع به شعر خوانی می کرد و دیگران با دسته و سیل (سنگ مشتی سرین و زیرین) بلوط میکوبیدند و در جواب اشعارش می گفتند: هایه هایه هایه هایه.
اشعار دامپروری
دامپروران هنگام دوشیدن گاو و گوسفند شعری مخصوص میخواندند آنان اعتقاد داشتند که این اشعار از نظر روانی در روحیه گاو اثر میگذاشت و شیر بیشتری می دهد.
پی پی پی گام اومه گای جونیم شای اومه،برگردان: قدم به قدم گاوم آمد، گاو عزیزم شاد آمد.
دوغ زنی
مادر ایلیاتی صبح زود برای درست کردن دوغ بیدار می شوند و برای اینکه ماست تبدیل به دوغ شود، ابتدا ماست را داخل مشک می ریزد و مشک را به سه پایه ای که در زبان محلی ملار نام دارد چنان به عقب و جلو می برد تا چربی یا کره از دوغ جدا شود. او صدای مشک خود را با صدای گنجشکها هم نوا می کند و می گوید:
هی دو هی دو، بنگشتکم سر چو بنگ ایزنه سر چو،برگردان: ای دوغ ای دوغ! گنجشکم بلند شد و روی چوب ها نشسته است و بر روی چوب ها صدا می کند.
هی دو هی دو، بنگشتکم سر برد... بنگ ایزنه کره زرد،برگردان: ای دوغ ای دوغ! گنجشکم روی سنگ نشسته است صدا می زند کره زرد.
چرای گوسفندان
از آنجا که در مناطق عشایری شغل بیشتر مردم دامداری است و پرورش دام نقش تعیینکنندهای در معیشت آنان دارد، لذا برای اینکه بهترین و فربه ترین گوسفندان را داشته باشند از ذوق و استعداد خودشان برای رسیدن به هدف استفاده می کنند.
زنان عشایری هنگامی که بره های خود را به چرا می برند برای اینکه از نظر روانی نوعی تمرکز به بره ها بدهند و همچنین برای خود سرگرمی ایجاد کنند، با بره هایشان حرف می زنند درد دل می کنند آنان را به حرکت و پویایی دعوت می کنند به آنان نوید میدهند که علف فراوان است و تنها به «یا علی نیاز» است، و شروع به خواندن شعر می کنند:
هی بره وری مال ره کوگ و سر چال ره،برگردان: آهای بره بلند شو که ایل حرکت کرده و کبک ها همه از آشیانه رفته اند.
در اشعار سرایندگان زنان ایلی وزن و فن شعر رعایت نمی شود از آنجا که عشایر دام خود را دولت یعنی خوشبختی و تمام زندگی شان می دانستند با آنها حرف میزدند و درد دل میکردند و آنها را به تکاپو وا می داشتند این سخنان در قالب شعر بود.
اشعار برزگری
مهمترین مضامین ترانه های برزگری در این منطقه عشق به یار، سختی های کار برزگری، تشویق برزگران به کار، شکوه از یار، دوری از دیار، دوری از خانواده، آرزو و امید است،ترانه های شفاهی و داستان های عامه، سادگی، ظرافت و بی پیرایگی خاصی دارند با توجه به نوع شغل (دامداری، کشاورزی، قالیبافی و...) در این منطقه ترانه های گوناگون با درونمایه های متفاوت بوجود آمده است.
شماری از این ترانه ها از زبان زنان و برخی از زبان مردان سروده شده است از آنجایی که این ترانه ها صفا و صمیمیت ویژهای دارد و داستان زندگی را با همان صفا و صمیمیت بازگو می کند می توان ادعا کرد بیانگر سیمای حقیقی مردم استان است.
عشق به یار
اصلی ترین مضامین ترانه های برزگری عشق به یار است که عاشق یا برزگر و معشوق (همسر، نامزد) در این ترانه ها مشخص هستند بنابراین عشق مطرح شده در این ترانه ها کاملا زمینی است نه آسمانی. یکی از مهمترین ویژگیهای ترانههای برزگری این است که در بیشتر موارد یک بیت آن از زبان مرد و یک بیت از زبان زن بیان می شود. اگرچه همه این ترانه ها را مردان با لحن غمناک می خوانند.
زنی که در سردسیر به سر میبرد به شوهرش می گوید:
چنانچه مشهور است عاشق در گرمسیر مشغول بازیاری است و در غم دوری معشوق سردسیر نشین که در سرما دوغ میزند نان نو را بر خود حرام کرده است. دوری زن و شوهر یا دو عاشق یا دو نامزد و دو نفری که به هم عشق میورزند و به هم بستگی دارند سبب پیدایش این گونه از اشعار عاشقانه شد. این گونه از ترانه ها را در حقیقت میتوان یکی از عالی ترین مصادیق عاشقانه ها در فرهنگ ایرانی نامید.
کوچ ایل
عشایر استان کهگیلویه و بویراحمد پاییز و زمستان را در مناطق گرمسیری و بهار و تابستان و در مناطق سردسیر می گذرانند بنابراین برزگران مجبورند برای کار درو خانه را ترک کنند و موسم بهار و تابستان که مناطق ییلاقی آب و هوایی خنک دارد در مناطق قشلاقی بماند و به کار درو در زیر گرمای طاقتفرسا بپردازند هنگام کوچ ایل برزگر روزگار خوشی ندارد و تنها ماندن در هوای گرم قشلاق و دوری از اهل و عیال برای او بسیار ملال آور است.
ماللی بار مکنین بهلیت صبح کنیم بار یارکه خو رهتمه خم کنم خورداربرگردان: ای آبادی ها زود کوچ نکنید بگذارید فردا کوچ کنیم تا آنگاه دلدار در خواب رفته را بیدار کنم. اجازه دهید محبوبم با آرامش بخوابد.
کارشناسان استان اعتقاد دارند که یکی از جلوه های اصلی فرهنگ مردم قوم لر در کهگیلویه و بویراحمد اشعار هستند ؛ ترانه هایی که از دل انگیزترین و پراحساس ترین گونه های ادبیات شفاهی به شمار رفته و با زیبا ترین عواطف انسانی و به میان کشیدن بهترین مضامین زندگی، انعکاسی از روحیات و احساس توده مردم هستند.
آنان تاکید می کنند که سرودن شعر به گویش و لهجه محلی و یا تولید هرگونه آثار با این ویژگی ر اقدامی مهم در حفظ خردهفرهنگها است و نسلهای آینده میتوانند با مطالعه چنین آثاری پیوندشان را با گذشته حفظ کرده و هویت خود را به درستی بشناسند.
گزیده اشعار محلی شاعران اقوام لر در کهگیلویه و بویراحمد در قالب کتاب «چتر اَفتو» چاپ و منتشر شده که این کتاب به همت «سید ماشاءالله افسر» شاعر و داستان نویس مطرح استان گردآوری و با حمایت حوزه هنری استان نیز به چاپ رسید.
کهگیلویه و بویراحمد را به دیار آریوبرزن سردار نامی ایران در دوره هخامنشی میشناسند،این استان بخشی از تمدن عیلام بوده و در دوره بعد از اسلام و همچنین بعد از ورود آریاییها جزیی از خاک تمامی حکومتهای ایران بود.
کهگیلویه و بویراحمد در دورههای تاریخی مختلف با نامهایی بلاد شاپور، جبال گیلویه و کهگیلویه شناخته شده است.
این استان با ۷۲۶هزار نفر جمعیت در جنوب غربی ایران قرار دارد و این استان بیش از ۱۶ هزار کیلومتر مربع مساحت دارد.
فرزانه شریفی/ ایرنا