سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «سیدحسن نصرالله و یحیی سنوار همزمان در سخنرانی خود به اسرائیل هشدار دادهاند که در صورت اقدامات یکجانبه در مورد مسجدالاقصی، ممکن است اسرائیل با یک جنگ روبرو شود. حتی نصرالله آتشافروزی آینده را یک جنگ منطقهای خواند. حقیقت پیوستن نصرالله به سنوار در این برهه زمانی و تهدید اسرائیل به اینکه اقدامات یکجانبه منجر به جنگ خواهد شد، یک هشدار جدی است.
«زوی هاوزر» عضو سابق کنست، چند هفته قبل گفته بود: احتمالاً این دفعه، مرتبه آخر است که اسرائیل با حماس به صورت تنها روبرو میشود. در آینده اسرائیل در آن واحد در چندین جبهه از جمله جبهه شمال درگیر خواهد شد که این مسئله کار را مشکل خواهد کرد».
این بخش از نوشته «بنکاسپیت»، تحلیلگر امنیتی رژیم صهیونیستی بیانگر آن است که اسرائیل پس از جنگ ۱۲ روزه، دچار بهت مطلق شده و یقین دارد که نمیتواند شرایط آینده را به نفع خود مدیریت نماید. تصویر بن کاسپیت و سپس تحلیل زوی هاوزر به خوبی میگوید، اسرائیل وقوع نوعی جنگ منطقهای علیه خود را پیشبینی میکند. جنگی که از داخل سرزمینهای اشغالی و از محیط منطقهای، حیات این رژیم را تهدید نماید. درخصوص این موضوع نکات زیر اهمیت دارند:
۱- حدود سه سال پیش، سیدحسن نصرالله برای اولین بار فاش کرد حزب الله ممکن است در دفاع از فلسطین و در مقابل حملات اسرائیل به غزه اقداماتی را علیه رژیم صهیونیستی به اجرا بگذارد. این در حالی بود که استراتژی اعلام شده حزبالله تا پیش از آن بر مبنای دفاع از لبنان در برابر تهاجم رژیم صهیونیستی قرار داشت و بر همین اساس هم عمل کرده بود. ورود حزبالله به جنگ با تروریستهای تحتالحمایه علیه دولت سوریه، اولین گام حزبالله در صحنهای فراتر از لبنان و موضوع حمایت از امنیت آن را به تصویر کشید که البته مقامات حزبالله آن را هم در راستای گسترش عمق امنیتی لبنان تحلیل کردند و درست هم بود. سید در زمان پایان دغدغههای امنیتی حزبالله درباره سوریه، پرده دیگری را کنار زد و آن احتمال حمایت نظامی حزبالله از فلسطین و گروههای جهادی آن در برابر تهاجمات رژیم صهیونیستی بود که باعث نگرانی جدی رژیم صهیونیستی گردید. البته حزبالله در جنگ ۱۲ روزه اخیر فلسطینیها علیه اسرائیل وارد درگیری نشد اما از نظر تسلیحاتی در حین جنگ هر کمکی میتوانست به گروههای مقاومت فلسطینی نماید، دریغ نکرد.
۲- طی ماههای گذشته، اسرائیل که نتوانسته است از کابوس حملات حزبالله خارج شود، تلاش کرده تا با گسترش حملات خود به سوریه و کشاندن دامنه آن به «تنف» در شرق و شمال شرقی این کشور، هشدارهایی را به طرف مقابل خود بدهد. جالب این است که در حمله اسرائیل به شرق سوریه ۷ موشک از ۸ موشک آن به وسیله سامانه دفاعی سوریه که در ردیف تسلیحاتی روسی است، منهدم گردیده و تنها یک موشک آن به نقطهای اصابت کرده است. اسرائیل با حملات به سوریه در صدد برآمده است تا خود را قدرتمند نشان دهد، اما واقعیت این است که نیروی هوایی اسرائیل و موشکهای وارداتی آن در طول حدود ۳۶ سال گذشته هیچگاه شکلدهنده به نگرانیها و در نتیجه سیاستهای دفاعی حزبالله نبودهاند. عملیات نظامی اسرائیل در سوریه اتفاقاً به نفع حزبالله میباشد چرا که ارتش و حتی مردم سوریه آن را یک «سپر مطلوب» در برابر حملات به خود ارزیابی میکنند. اما نکته اینجاست که در حدود
۹۰ درصد حملات ارتش اسرائیل، حزبالله یا ایران مورد حمله واقع نشدند بلکه نوعاً این تأسیسات ارتش سوریه بود که به صورت غیرمؤثر مورد تهاجمات هوایی یا موشکی قرار گرفتهاند. البته ارتش اسرائیل همزمان با این تهاجمات، سعی میکرد موضوع حملات را ایران و حزبالله معرفی کند. این در حالی است که اسرائیل در حدود ۲۰۰ حملهای که طی حدود ۱۲ سال اخیر به سوریه داشته، در موارد بسیار معدودی یک محموله متعلق به حزبالله و یا ایران و یا یک شهروند ایرانی و یا لبنانی را مورد هدف قرار داده است. خود این خویشتنداری، بیانگر آن است که اسرائیل از وقوع آنچه بنکاسپیت و زوی هاوزر از آن خبر دادهاند، نگرانی دارد.
اینک تحلیلگران نظامی این سؤال را مطرح میکنند که آیا این حزبالله است که با اقدامات بازدارنده، حرکت اسرائیل را متوقف کرده است و یا اسرائیل است که با حمله به سوریه، پروژه اخراج حزبالله را به سرانجام رسانده است. مصاف رژیم صهیونیستی با حزبالله لبنان و یا با گروههای فلسطینی حتی اگر با پیروزی طرف اسرائیلی توأم شود، برای تلآویو یک شکست است چه رسد به اینکه «ارتش دهم» و «نیروی هوایی چهارم» (ادعای پیشین مقامات اسرائیلی) پس از ۱۲ روز درگیری و متحمل شدن هزاران موشک شلیکشده با شکست از جنگ خارج شود که این دیگر شکستی خوارکننده است.
۳- اسرائیل در حالی نگران جنگ بعدی مقاومت علیه خود است که آمریکا افغانستان را ترک کرده و زمزمه خروج آن از عراق و سوریه هم به گوش اسرائیلیها رسیده است. البته در محاسبات حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله و... ارتش آمریکا هیچگاه جایگاهی نداشته اما از آنجا که ارتش و نیز قدرت سیاسی آمریکا در معادلات اسرائیل جایگاه ویژهای داشته و یکی از چهار پایه اصلی موجودیتی آن به حساب میآمده است، این خروج سبب ضعف شدید اسرائیل شده و دائماً بر دامنه آن هم افزوده میگردد. خروج آمریکا به این معناست که اصولاً معادله قدرت نظامی خارجی جای خود را به عناصر دیگر منطقهای از جمله قدرت نظامی بومی میدهد. در این میان حزبالله، حماس و... علیرغم آنکه هر کدام یک ارتش مجهز و رزمدیدهاند و میدان را در اختیار دارند و میتوانند با چابکی تمام در هر صحنهای ورود کنند، آنچنان بار مالی بر دوش ندارند تا با پیچیدهشدن شرایط مالی کشورشان قادر به تأمین مالی خود نباشند.
اسرائیل در این مرحله نگران است که با پا پس کشیدن آمریکا از عراق، حزبالله، انصارالله، حماس، جهاد، حشدالشعبی، عصائب عراق و... دست به ماشه شوند و او در این گرداب تنها بماند. اسرائیل به خوبی میداند که روابط با برخی کشورهای عربی کمکی امنیتی به آن نمیکند چرا که نه مصر، نه اردن، نه بحرین، نه امارات و نه سودان حاضر نیستند و نمیتوانند حتی یک گلوله به سمت نیروهای مقاومت شلیک کنند و اسرائیل حتی روی یک سرباز آنان نمیتواند حساب باز کند. اما این در حالی است که حماس و جهاد اسلامی فلسطین میتوانند روی سلاح و سرباز حزبالله حساب باز نمایند و این کمک در یک قدمی آنان است.
شاید حزبالله به لحظهای برسد که آن لحظه مشترک عملیاتی حماس و حزبالله باشد. خود این یک پیروزی بزرگ برای جبهه مقاومت است و در صورت وقوع، غریو شادی بیش از سیصد میلیون سنی و شیعه منطقه به آسمان برمیخیزد. اسرائیل میداند این دیگر لحظه خداحافظی است و پس از آن برای او حیاتی باقی نمیماند. بله همانطور که بن کاسپیت نوشت، این یک هشدار جدی برای اسرائیل است. پس بهتر است با حملات کور و بینتیجه به سوریه، این زمان را جلو نیندازد.