دوم رای آوردن دولت مستقر طبیعی است، رای نیاوردنش غیرطبیعی است، ضمن اینکه آقای روحانی کمترین درصد آراء را در میان روسای جمهور هم در دور اول و هم در دور دوم داشته است و این خود معنادار است.
سوم گفتمان خدمت و کار و کرامت شکست نخورد، این ما بودیم که نتوانستیم حرفمان را به همه مردم برسانیم. من علت پیروز نشدن آقای رئیسی را نه بهتر بودن روحانی که مجموعهای از دلایل دیگر از جمله رقیبهراسی رقیب، بداخلاقی بیسابقه آقایان روحانی و جهانگیری و ستادشان و دوقطبی کردن فضا، بکارگیری همه امکانات دولت و دولتیها از یارانه و بودجه گرفته تا اختیارات فیلترینگ و سازمانها و صداوسیما، خریدن فلهای هنرمندان، عدم استفاده مناسب از رسانههای جدید در جبهه انقلاب، خرج کردن بیت امام، حمایت صریح بیگانه از رقیب، تخلفات متعدد انتخاباتی و... میدانم.
تصوری که بسیاری از رایدهندگان به آقای روحانی از آقای رئیسی داشتند، به واقعیت نزدیک نبود. برخی فکر میکردند اگر آقای رئیسی بیاید آزادیهای اجتماعی محدود میشود و کشور دچار جنگ و تحریم میشود در حالی که حقیقت این نبود اما رقیبِ بیکارنامه چارهای جز «ترساندن مردم» و «گرفتن رای با تهدید» نداشت.
تقریباً در اکثر قریب به اتفاق چهار دهه اخیر، قوه مجریه دست اینها بوده و اکثر مشکلات به اینها برمیگردد اما اصولگرایان شدند نماد مشکلات موجود و این هم از عجایب روزگار و البته معجزه رسانه بود. تقوای سیاسی کاندیداهای انقلاب هم مانع این شد که بسیاری از حقایق درباره آن دو نفر بازگو شود.
چهارم حالا ما 15 میلیون و 786 هزار و 449 نفریم. دیگر آقای روحانی نمیتواند به ما بگوید عدهای معدود و بیشناسنامه و کاسب! صدایمان رساست، از میدان امام اصفهان تا مصلای تهران و میدان شهدای مشهد، حالا دولت باید صدای ما را بشنود.
درست است که این قریب 16 میلیون نفر نجیباند و سطل زباله و موتور و پلیس و زن و کودک و بسیجی آتش نمیزنند اما بیدارند و با سازماندهی منطقی و قانونی میتوانند دولت دوازدهم را وادار به کار و خدمت برای مردم کنند، حالا دیگر دولت براحتی نمیتواند لَم بدهد یا ایران را تحقیر کند. اقلیتایم اما یک اقلیت قوی، پرتعداد و اثرگذار.
پنجم آینده امیدوارکننده است، اگر از امروز بیکار ننشینیم و منتظر معجزه نباشیم.
ابراهیم رضایی
می گویند و می نویسند مردم را از ما ترساندند و رویِ این موجِ ترس رای گرفتند؛ مردم نباید می ترسیدند؟!
مردم وقتی دیدند شما یک روز احمدی نژاد را موردِ تایید امام زمان و روزی دیگر بزرگ ترین خطر از صدر اسلام خواندید نباید می ترسیدند از شما؟! مردم می گفتند وقتی با احمدی نژاد چنان کردند با ما چه می کنند!
مردم دیدند یک شبه آدم ها را از اوج عزت به نهایتِ ذلت می کشانید، دیدند و خواندند مثلِ آب خوردن به این و آن ضد انقلاب و منحرف و منافق می گویید. انتظار داشتید طیِ چند روز آن هم در شبِ انتخابات همه یِ آن چه طیِ این سال ها کردید را فراموش کنند؟!
مردم یادشان نرفت که شما به راحتی و با آرامشی هراس آور رفیق تان را، برادرتان را، رییس جمهوری که هشت سال از زن و خانواده و زندگی و آسایش و خواب و خوراکش زد و به تمام معنا برای کشور دوید را رمال و جادوگر و جاسوس و ... خواندید. چرا نباید از شما بترسند؟!
مردم دیدند، مردم خواندند، چه راحت، چه بی عذابِ وجدان به آدم ها منافق و ضد انقلاب می گویید. و ترسیدند. از آدم هایی که اتهام زدن برای شان از آبِ خوردن راحت تر است ترسیدند ...
نمی شود که انسان چهار سال باد بکارد و شبِ انتخابات طوفان درو نکند. نمی شود که سبک زندگی تان، روش تان، منش تان سال ها مدام پیدا کردنِ ردپای انحراف و خطا در زندگیِ مردم باشد و ناگهان طیِ چند روز طرفدار آزادی و حقوق شهروندی شوید و گمان کنید همه هم باور می کنند.
همین حالا دارید چه می نویسید؟! همین حالا قضاوت تان درباره مردم چیست؟! همین حالا درباره احمدی نژاد چه می نویسید؟! مردم می خوانند مردم می بینند. تا انتخاباتِ بعد هم همه یِ این ها یادشان هست. بعد آن روز شما هر چه هم بگویید از ما نترسید ما دنبالِ آزادی و کرامت هستیم، باور نمی کنند.
کرامت را نمی شود در چند روز به باورِ همگانیِ مردم تبدیل کرد، کرامتِ انسان و انگ نزدن، تهمت نزدن، برچسب نزدن، منافق و ضد انقلاب نخواندنِ هر کسی که با شما اختلاف سلیقه دارد باید منش شما باشد، جزیی از زندگی تان باشد ...
هنوز هم دیر نشده، مردم را، مخالفان خود را، آن شخصی که هم عقیده و هم سلیقه تان نیست را دوست داشته باشید؛ امتحان کنید یک هفته به شخصی ضد انقلاب و منحرف نگویید، بعد بکنیدش دو هفته و بعد بیشترش کنید تا بشود جزیی از وجودتان.
واقعا حیف ، از اصول رسانه ی بیطرف خیلی دور شدی