امیرحسین صفدری

برچسب ها - امیرحسین صفدری
ساعت حدود‌ 10 صبح بود. نزدیک دکه روزنامه‌فروشی روبه‌روی دادگاه خانواده پسری جوان در حال سیگارکشیدن بود.ناگهان با دختری جوان که ‌پالتویی بنفش‌رنگ به تن داشت و ‌چتری آبی نیز در دستش بود، مواجه شد و سریعا سیگارش را خاموش کرد و سراسیمه به دنبال دختر جوان رفت و از دور صدا زد‌: مژگان جان! مژگان جان...! عزیزم صبر کن، به خدا داری اشتباه می‌کنی، من خیانت نکردم. من تو را خیلی دوست دارم، لطفا زندگی‌مان را خراب نکن. من ‌اشتباه کردم، خواهش می‌کنم منو ببخش... .
کد خبر: ۲۸۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۵

پر بحث ترین