به گزارش عصر دنا؛ در عمق استان کهگیلویه و بویراحمد، جایی که درختان بلوط هنوز ایستادهاند و صدای زنبورهای عسل در میان درهها میپیچد، روستای دلیرچ سالهاست که در حصار وعدههای نیمهکاره گرفتار شده است.
مسیر ارتباطی این روستا که با هزاران امید چشم به راه توسعه بسته شده، امروز به نمادی از پروژههای فراموششده و مدیریتهای مقطعی بدل گشته؛ داستانی تکراری از وعدههای پرطمطراق، تخصیصهای ناتمام و مردمانی که هنوز بر خاکی ناهموار گام برمیدارند.
دلیرچ سفلی، یکی از روستاهای شهرستان مارگون که ۱۰۰ کیلومتر با مرکز استان فاصله دارد، در نگاه نخست ممکن است روستایی ساده و کمسروصدا به نظر آید.
اما کافی است کمی دقیقتر شوید:اینجا قطب تولید گردو و عسل منطقه است، با حدود ۱۳۰ خانوار و ۱۴ پارهروستا، از آببید و دلیرچ علیا گرفته تا پوزه بلوط بلند، روستایی که نهتنها با اقتصاد محلی پویا شناخته میشود، بلکه سه شهید، یک آزاده و صدها رزمنده را به کشور تقدیم کرده و جایگاهی فرهنگی و مذهبی دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
اما پرسش سادهای که سالهاست در ذهن اهالی این منطقه میچرخد، این است: چرا با وجود این همه ظرفیت، دلیرچ هنوز جادهای آسفالته ندارد؟
آغاز یک پروژه، پایان یک رنج
سال ۱۴۰۱، نقطه عطفی در تاریخچه مسیر ارتباطی دلیرچ به شمار میرفت.
پروژه آسفالت جاده با وعده تامین اعتبار ۱۸ میلیارد تومان از محل درآمدهای نفتی آغاز شد؛ وعدهای که برای اهالی دلیرچ به معنای پایان سالها رنج از عبور از جادهای پر خطر در فصول سرد و بارانی بود، اما این شادی دیری نپایید.
تنها ۷ کیلومتر از مسیر آسفالت شد و چند دهانه پل ناقص روی مسیر ایجاد شد و بهانه هم همان تکراریترین واژه در ادبیات عمرانی کشور بود: "نبود بودجه".
پیمانکار پروژه را رها کرد، پروژه خاتمه یافت، و مردم ماندند و جادهای که حالا از گذشته هم خطرناکتر شده بود.
پلهای ناقص و نیمهکاره در حال فرسایشاند، تراشههای خاکی کنار جاده تردد را دشوارتر کردهاند، و در فقدان مدیریت مستمر، مسیر دلیرچ حالا بدل به تهدیدی برای سلامت و امنیت مردم شده است.
تحلیل یک وضعیت؛ پروژهای که قربانی سیاست شد
اگر بخواهیم ماجرای دلیرچ را در یک جمله خلاصه کنیم، باید گفت این روستا قربانی سیاستهای ناکارآمد و نگاه مرکزگرایانهای است که پروژهها را نه بر مبنای نیازهای واقعی، بلکه بر اساس ملاحظات اداری و گاه تبلیغاتی تعریف میکند.
در نظامی که بودجههای عمرانی تابع نوسانات نفت، تصمیمات لحظهای و قدرت چانهزنی مسئولان است، مناطق محروم مانند دلیرچ در پایینترین اولویتها قرار میگیرند.
آنگونه که فرامرز تیربند، دهیار دلیرچ، میگوید، از نخستین سفر رئیسجمهور شهید و توجه وی به تجمع مردم با پلاکاردها گرفته تا وعدههای متعدد مدیران استانی و ارسال تیمهای کارشناسی، همهچیز بیشتر شبیه نمایشهایی گذرا بودهاند.
در بهترین حالت، پیگیریهایی برای نامهنگاری با تهران انجام شده، اما هیچگاه پاسخ مستندی بازنگشته است.
فاصله حرف تا عمل؛ وقتی وعدهها به واقعیت نمیرسند
در طول سالهای گذشته، مسئولان بسیاری از جاده دلیرچ بازدید کردهاند. از علیمحمد روستا، معاون عمرانی استاندار سابق کهگیلویه و بویراحمد که صریحاً اعلام کرد "این پروژه به دلیل عدم تامین اعتبار، سالها نیمهتمام مانده"، گرفته تا مسئولان فعلی که با بیان جملاتی نظیر "اولویت ما تکمیل جاده تا قبل از بارندگیهاست" کوشیدهاند امید را در دل مردم زنده نگه دارند.
با این حال، پرسش بنیادین پابرجاست: این اولویتها چرا هیچگاه به عمل تبدیل نمیشوند؟ چرا با وجود تاکیدهای مکرر بر اهمیت زیرساختها در رشد اقتصادی و توسعه روستا، تخصیص واقعی اعتبارات انجام نمیگیرد؟
شاید بتوان گفت که دلیرچ نمادی عینی از فاصله عمیق میان سیاستگذاریهای کلان و واقعیتهای میدانی در ایران است.
چشمانتظاری، میان خاک و خاطره
از سامانه ۱۱۱ گرفته تا متوقف کردن خودرو استاندار در سفرهای استانی، مردم دلیرچ همه راهها را آزمودهاند. آخرین امید آنان به استاندار فعلی استان، یدالله رحمانی، گره خورده که در سفر اخیر خود به منطقه، قول پیگیری و حل این معضل را داده است.
تیربند دهیار روستا، با لحنی آمیخته به امید و تردید میگوید: "امیدواریم طلسم چندینساله شکسته شود و مسیر زیارت قبور شهدا که حتی برای عبور پیاده هم مناسب نیست، به سرانجامی برسد."
اما وعدههایی از این دست پیش از این هم شنیده شده است. از وعده محمد بهرامی، نماینده مردم بویراحمد، دنا و مارگون، که حتی به دعوتنامههای دهیاری پاسخ نداد، گرفته تا تفاهمنامههایی که در حرف به امضای سازمان راهداری و مسئولان کشوری رسید اما در عمل، جاده دلیرچ را ترک نکرد.
چرخه معیوبی که ادامه دارد
جاده دلیرچ امروز فراتر از یک مسیر ارتباطی ناکامل است. این جاده به نماد ساختار معیوب و فرسودهای تبدیل شده که توسعه را نه بهعنوان ضرورتی انسانی، بلکه به چشم پروژهای قابل معامله مینگرد. تا زمانی که مسئولان نگاه خود را از سطح شعارها به واقعیتهای میدانی تغییر ندهند، پروژههایی مانند دلیرچ تنها خاک خواهند خورد.
در نبود زیرساخت، فعالیتهای اقتصادی از زنبورداری تا باغداری در همان گامهای ابتدایی متوقف میشوند. مهاجرت، کاهش جمعیت و بیانگیزگی در میان نسل جوان، تبعات طبیعی این بیتوجهیهاست. مسئولان امروز نهفقط در برابر یک پروژه، بلکه در برابر آینده روستایی با ظرفیتهای انسانی و اقتصادی بالقوه مسئولند.
و سوال کلیدی اینجاست: آیا طلسم آسفالت دلیرچ بالاخره شکسته خواهد شد؟ یا این مسیر خاکی، همچنان در انتظار وعدهای دیگر خواهد ماند؟
امیدوارم که مردم شریف شهید پرور و ولایتمدار دلیرچ سفلی به حقوق و نیاز های اولیه از جمله جاده آسفالت و آب آشامیدنی دسترسی پیدا کنند ،
این روستا چندین جانباز و آزاده و بیشتر از صد نفر فرهنگی دارد که در جهت تعالی اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در رکاب ولایت از هیچ تلاشی دریغ نکرده اند و انشالله ادامه دارد.
از مجموعه عصر دنا بابت رساندن صدای مردم و خانواده معظم شهدا و ایثارگران کمال تقدیر را داریم
تا چنین ادملی داخل روستایلن هیچ خدماترسانی نیابو
این بیسواد رفته سرکلاس نهضت
شهرهای گرفتار در وعدههای عملی نشده و پروژههای نیمهتمام...