عصر دنا- سید وحید افشین: در بسیاری از مناطق ایران، فرآیند انتصاب مدیران همچنان بیش از آنکه مبتنی بر شایستگی، تخصص و تجربه باشد، تحت تأثیر ملاحظات سیاسی، طایفهای و روابط پنهان قدرت قرار دارد. استان کهگیلویه و بویراحمد، با ساختار اجتماعی پیچیده و بافت قومی خاص خود، بیش از سایر مناطق مستعد بروز این الگوست؛ الگویی که در آن، نقش نمایندگان مجلس، چهرههای بانفوذ محلی و بسترهای سنتی، بر انتصابات اداری سایه میاندازد و «مدیران سفارشی» را جایگزین «مدیران شایسته» میکند.
این گزارش تلاش میکند تا با رصد و شناسایی سی ویژگی رایج در مدیران سفارشی در استان، تصویری واقعگرایانه از پیامدهای این نوع مدیریت ارائه دهد؛ پیامدهایی که نهتنها مانع توسعه متوازن استان شدهاند، بلکه در درازمدت منجر به تضعیف سرمایه اجتماعی، نهادهای اجرایی و اعتماد عمومی شدهاند.
سی ویژگی مدیران سفارشی در کهگیلویه و بویراحمد
اولویت دادن به رضایت سفارشدهنده به جای رضایت مردم و قانون.
عدم برخورداری از شایستگیهای تخصصی لازم برای تصدی پُست مربوطه.
اتکای کامل به حمایت سیاسی و طایفهای، نه عملکرد حرفهای.
ترس از اتخاذ تصمیمات مستقل، به دلیل بیم از قطع حمایتهای پشتپرده.
گرایش به استخدام نیروهای همطایفهای یا منتسب به جریان حامی.
بیتفاوتی نسبت به ارزیابی عملکرد و شاخصهای بهرهوری.
افزایش جلسات بیخروجی برای حفظ ظاهر فعال بودن.
پرهیز از شفافیت و انتشار اطلاعات، بهویژه در حوزه مالی و استخدامی.
گرایش به خاموشسازی منتقدان با وعده، تهدید یا تطمیع.
تبدیل سازمان تحت مدیریت به «قلعهای برای تأمین منافع سیاسی حامیان».
نداشتن افق برنامهریزی بلندمدت و محدود ماندن در روزمرگی.
ضعف شدید در مهارتهای مدیریتی، بهویژه برنامهریزی، رهبری و تحلیل داده.
تمایل به تصویب پروژههای نمایشی و غیرضروری برای کسب اعتبار رسانهای.
تغییر سریع مواضع سیاسی با تغییر دولت یا نماینده سفارشدهنده.
گرایش به سفرهای مکرر اما بیثمر برای پوشاندن کمکاریها.
استفاده از رسانههای متملق برای پوشش نقاط ضعف.
دوری از نیروهای متخصص و منتقد برای جلوگیری از چالش مدیریتی.
اولویتدهی به تشریفات اداری و مناسبات محفلی به جای مسائل واقعی مردم.
وابستگی شدید به دستگاههای نظارتی سفارشی برای تضمین امنیت جایگاه.
افزایش تنش در بدنه سازمان از طریق مدیریت سلیقهای و غیرفنی.
استفاده ابزاری از واژگان ارزشی مانند «جهادی»، «اصولگرا»،«اصلاحطلب» «انقلابی» و «خدمتگزار».
واگذاری پروژهها و قراردادها به افراد نزدیک به جریانهای سفارشدهنده.
تلاش برای دریافت پستهای بالاتر نه از مسیر کارآمدی، بلکه از طریق روابط.
عدم حضور مؤثر در بحرانها یا ناتوانی در مدیریت شرایط بحرانی.
ناتوانی در جذب سرمایهگذاری و اعتبار ملی به دلیل نداشتن شبکه حرفهای.
نگاه کوتاهمدت و انتخاب تصمیمهای موقتی برای حفظ ظاهر.
ایجاد «ارتش موافقان سفارشی» با توزیع امتیازات کوچک و محدود.
وابستگی ذهنی و ساختاری به نماینده یا مقام ذینفوذ، حتی در جلسات رسمی.
بیتوجهی به ظرفیتهای بومی، نخبگان و دانشگاهیان استان.
خروج با کارنامهای خنثی، بیاثر و با رضایت حامیان؛ اما نارضایتی جامعه.
مدیریت سفارشی، در ذات خود، پدیدهای موقت، واکنشی و غیرپاسخگوست. این سبک از انتصاب و اداره، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت رضایت برخی چهرههای ذینفوذ را تأمین کند، اما در بلندمدت بنیانهای توسعه را فرسوده، ساختار سازمانی را ناکارآمد و بدنه جامعه را نسبت به عدالت و کارآمدی نظام اجرایی، بدبین میکند.
کهگیلویه و بویراحمد، با برخورداری از نیروی انسانی جوان، منابع طبیعی غنی و موقعیت ژئوپلیتیکی خاص، نیازمند نسلی از مدیران متعهد، متخصص و مستقل است که منافع عمومی را بر روابط محفلی و شخصی ترجیح دهند. عبور از چرخه معیوب مدیریت سفارشی، نهتنها ضرورت توسعه استانی، بلکه شرط لازم برای ارتقای حکمرانی ملی است.
ای ویژگیلیه سی خبرگزاریل هم بنویس خان....
یطوری گپ ایزنی انگار کل کشور گل و بلبله جز کلگیلویه و بویراحمد