عصر دنا- یادداشت دریافتی: در فضای سیاسی و اجرایی استان کهگیلویه و بویراحمد، حضور یک استاندار مقتدر، مستقل و متعهد به منافع عمومی، ضرورتی انکارناپذیر است؛ اما آنچه این روزها بر فضای مدیریتی استان سایه انداخته، تصویری است معکوس از این انتظار. در شرایطی که مردم استان از دولت انتظار دارند که استاندار را در مقام نماینده عالی خود در استان منصوب کند، شواهد و قرائن میدانی نشان میدهد که استاندار فعلی، نه نماینده دولت، که عملاً نماینده یک نماینده مجلس است؛ و عجیبتر آنکه خود این نماینده نه در حاشیه که در مرکز تصمیمسازی کشور نشسته و ریاست یکی از مهمترین کمیسیونهای مجلس، یعنی کمیسیون برنامه و بودجه را برعهده دارد.
اگر روزی نقدها بر نفوذ تاجگردون در سطح استان به واسطه روابط غیررسمی و ریشههای قومی بود، امروز این نفوذ رسمی و نهادینه شده و از درون استانداری به بیرون اعمال میشود. تاجگردون، در مقام رئیس کمیسیون برنامه و بودجه، قدرت قابلتوجهی در توزیع منابع، چانهزنی با وزارتخانهها و جهتدهی به پروژههای عمرانی کشور دارد. این قدرت، اگر در مسیر توسعه منصفانه و ملی به کار گرفته شود، بیشک میتواند مفید باشد؛ اما آنچه در کهگیلویه و بویراحمد در حال وقوع است، تبدیل این ظرفیت به ابزاری برای تسلط بر مناسبات اجرایی استان است، بهگونهای که استاندار بهجای آنکه استقلال اجرایی داشته باشد، به مجری تصمیمات و ارادههای نمایندهای بدل شده که عملاً خود را در جایگاه عالیتری از وی تعریف میکند.
این وابستگی آشکار، نهتنها استقلال مدیریتی استاندار را زیر سؤال برده، بلکه اصل تفکیک قوا، شفافیت در تخصیص منابع، و انصاف در توزیع فرصتها را نیز مخدوش کرده است. تصمیمات اجرایی، از انتصاب مدیران گرفته تا اولویتبندی پروژهها، در بسیاری موارد نه بر پایه مطالعات فنی و عدالت منطقهای، بلکه بر اساس خواست و سلیقه نماینده اعمال میشود؛ و استاندار، بهجای آنکه نماینده دولت در خط مقدم اجرای برنامههای ملی باشد، در عمل به بازوی اجرایی یک جناح خاص و حلقه محدودی از منافع منطقهای تبدیل شده است.
از سوی دیگر، این وضعیت پیامدهای خطرناکتری نیز بههمراه دارد. نخست، بیاعتمادی عمومی و فرسایش سرمایه اجتماعی. مردم استان که در انتخابات، دولت را برگزیدهاند و چشمانتظار اصلاح ساختارهای ناکارآمد گذشته بودهاند، اکنون با تداوم همان الگوهای تمرکز قدرت و تبعیض مواجهاند. دوم، حذف نخبگان مستقل از فرآیند مدیریت. هنگامی که اصل در انتخاب مدیران، وابستگی سیاسی یا نزدیکی به حلقه قدرت نماینده باشد، جایی برای شایستگان مستقل باقی نمیماند. و سوم، شکلگیری نوعی ملوکالطوایفی نوین، که در آن هر حوزه انتخابیه عملاً تحت سلطه نماینده خود اداره میشود و نقش استاندار به یک هماهنگکننده روابط قدرت تنزل مییابد.
اگر قرار است دولت مردمی، همانگونه که شعار میدهد، عدالت را در سراسر کشور برقرار سازد، باید از خود استانها آغاز کند. استان کهگیلویه و بویراحمد شایسته مدیریتی مستقل، توسعهگرا، و برآمده از متن مردم است؛ نه استانداری که به چشم نماینده یک نماینده نگریسته شود. حضور تاجگردون در رأس کمیسیون برنامه و بودجه به خودی خود موضوعی قانونی و مبتنی بر رأی مردم حوزه انتخابیهاش است، اما گسترش این نفوذ به حدی که استاندار را به کارگزار غیررسمی خود بدل کند، انحرافی آشکار از مسیر حکمرانی صالح است.
در نهایت، آنچه در حال وقوع است، بازتعریفی خطرناک از ساختار سیاسی استانی است: جایگاهی که باید محل اجرای سیاستهای کلان کشور و بستری برای مشارکت عمومی باشد، اکنون بدل به محلی برای اعمال قدرت نمایندهای شده است که نه به واسطه قانون، بلکه به پشتوانه شبکه قدرتش، در رأس تصمیمگیریهای اجرایی ایستاده است. و این همان چیزی است که افکار عمومی، با طنز تلخ اما دقیق، آن را «نماینده نماینده» مینامند؛ اصطلاحی که بیش از هر تحلیل دیگری، گویای وضعیت امروز استان است.