به گزارش عصر دنا، مراسم تشییع پیکر حاج فتح الله رضویان پدر شهید بهروز رضویان از شهدای والامقام شهرستان کهگیلویه امروز یکشنبه ۲۴ فروردین از ساعت ۱۶ و ۳۰ دقیقه در قطعه صالحین شهر سوق برگزار میشود.
مختصری از زندگینامه شهید رضویان:
در سپیده دم نوزده فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه، درخشش ستارهای از سلاله حسین (ع) بر دهکده مظلومی جلوه گر نمود و از دامان مادری پاک چهره منوری پا به عرصه وجود گذاشت.
شهید سید بهروز رضویان در یک خانواده مذهبی فقیر و اصیل و نجیب و باتقوا در سوق از توابع شهرستان کهگیلویه دیده به جهان گشود و وجنات و استعداد خاصی از ابتدای کودکی در او مشهود بود.
شهید سال ۱۳۵۶ با همت و پشت کار پدر بی بضاعت و کشاورزش وارد دبستان شهید باهنر سوق گردید. سادگی زیست و لباس وی ووقارت رفتار و فصاحت بیان وی در هنگام روبرویی با دوستان حماسهای بس شورانگیز دارد.
دوران ابتدایی تحصیلی شهید گرچه با مشقت و تهیدستی همراه بود، اما همیشه شاگردی ممتاز و نمونه بود.
شهید رضویان تحصیل را تا سال سوم راهنمایی در مدرسه راهنمایی شهید نواب صفوی سوق ادامه داد.
شهید رضویان از ابتدای کودکی بسیار تیزهوش و لذا در طول مدت تحصیل شاگردی فعال و کوشا به شمار میآمد.
در زمان انقلاب و حتی پیش از آن با حضور مستمر در مساجد و جلسات مذهبی و نیز فعالیت در انجمنهای اسلامی دانش آموزان و شرکت در اردوهای تابستانی جهاد سازندگی و امور تربیتی شهرستان و تشکیل کتابخانههای سیار و توزیع کتب مذهبی به همکلاسان و همرزمان خود فعالیت چشمگیری داشت.
شهید بهروز رضویان از آغاز سال ۱۳۶۴ تا قبل از رفتن خویش به جبهههای جنگ برای رفتن به جبهه بی قرار بود.
چندین بار به بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دهدشت مراجعه و بعلت کمی سن از او ممانعت میشد.
برای چندمین بار به ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی شهرستان مراجعه و مجدداً مأیوس به خانه برمی گشت.
بهروز تنها راه چاره را در این دید که متوسل به آشنایان و اقوام سر اندرکار در ارگانها و ستادهای جنگ جهت اعزام او به جبهههای جنگ شود.
چهره شهادت طلبی بهروز نمایانگر ارمغانی بزرگ و شهادتی علی اکبر گونه بود.
فعالیت و بی قراری او در منزل، در کلاس درس، شهر و روستا بی نتیجه نبود و هیچ چیزی بر اراده مستحکم او اثر نداشت.
بالاخره شهید عزم را جزم و پس از دورهای کوتاه مدت از طریق هلال احمر شهرستان دهدشت عازم جبهههای نور علیه ظلمت میشود.
رشادت و شهامت این نوجوان خردسال در بین همرزمان و دوستان همسنگرش یک حماسه روحانی بود و اینکه حتی از آمدن به مرخصی و دیدار با خانواده اش ممانعت میکرد و چنین میگفت که: دیگر شهر و دیار من جبهه است و دنیای من چیزی دیگر تا اینکه بالاخره در سپیده دم جمعه سیزدهم تیرماه مصادف با بیست و ششم شوال هزار و چهارصد و دو هجری قمری به وسیله اصابت ترکش خمپاره مستقیم مزدوران عراقی همزمان با عملیات ظفرمندانه کربلای یک در جزیره مجنون از ناحیه سر و شکم و پا به طرز مظلومانهای به درجه رفیع شهادت نائل آمد و شربت شهادت نوشید و با قلبی بی قرار از ایمان محمدی به سوی معبودش شتافت.