عصر دنا- مسعود چرامین ، مدرس دانشگاه: زندگی در جامعه بدون درنظرگرفتن اجتماع و مناسبات اجتماعی قابلتصور نیست و به همین دلیل انسان عصر حاضر، بدون ارتباط با دیگران قادر به برآوردن نیازهایش نخواهد شد و برای برقراری ارتباطی معقول و با درنظرگرفتن منافع طرفین، نیازمند داشتن اخلاق است.
اخلاقیات در دو زمینه به کار میروند، یکم: تشخیص فردی (خوب از بد) و دوم: روشهای رفتاری که گاه بهعنوان «عرف رفتاری» نهادینه شده در یک گروه فرهنگی، مذهبی، اجتماعی یا فلسفی شناخته میشود. اخلاقیات فردی با اهداف درست یا غلط، انگیزهها یا اعمال تعریف و تشخیص داده میشوند؛ اهدافی که آموخته شدهاند، ایجاد شدهاند یا از طرف اشخاصی که در گروه هستند، توسعه یافتهاند. از دیدگاه زبان عامی و فنی اخلاق به سه معنی به کار میرود
خُلق یعنی: خوی، طبع، سجیه، عادت، و جمع آن اخلاق است.
صفت اخلاقی: عامل انجام یک عمل اخلاقی در شرایط خاص، به طور ناخودآگاه و شرطی مثل بخشندگی و دروغگویی
عمل اخلاقی: آن نوع عمل که بتوان در مورد خوب یا بد بودن آن قضاوت کرد. میتواند آگاهانه یا بیاختیار و عادتی (در اثر یک خلق) باشد. مثل یکبار بخشیدن و دروغ گفتن و …
از سویی باتوجهبه اینکه امروزه اخلاق، گمشده جوامع بشری است
اگر دروغگویی، ریا، تهمت و هزاران کج اخلاقی در جامعه رواج یابد آن جامعه دچار افول اخلاقی میشود و در مقابل اگر صداقت، شفافیت و احترام و …از دغدغههای جامعه باشد، در این صورت اخلاق، امنیت و اعتماد در جامعه به وجود میآید.
اتفاقات و حوادثی که گاهگاهی در فضای حقیقی و مجازی جامعه ظهور و بروز پیدا میکند نشان از وجود بد اخلاقیها و بهنوعی افول و سقوط اخلاق در جامعه دارد که مصداق آن را میتوان در خشونتها، درگیریها، توهین، تهمتها، ریا و دروغ، تجاوز به حریم خصوصی افراد عنوان کرد.
برایناساس جامعهای دروغگو میشود، تظاهر میکند انصاف ندارد تقلب میکند و قانونگریز میشود و این موضوع بسیار مهمی است که متأسفانه اصلاً روی آن کار نشده است.
بداخلاقی در جامعه خصوصاً توهین و اهانت یک بیماری دردناک و خطرناکی است مخصوصاً در جامعهای که پسوند اسلامی دارد چرا که یکی از نشانههای اسلام، اخلاقمدار بودن افراد در جامعه اسلامی است.
یکی از علل و عوامل رشد نابهنجاری و بداخلاقی در جامعه عدم درک صحیح از آثار و پیامدهای آن است. بسیاری از مردم نمیدانند که گفتار و کردار زشت آنان چه تأثیرات وخیمی بر وضعیت نفسانی خودشان و چه تباهی فردی و اجتماعی به جا میگذارد. آگاهی نسبت به آثار و پیامدها یکی از روشهایی است که میتواند در جلوگیری از برخی از نابهنجاریها تأثیر مثبتی داشته باشد. در مطلب پیشرو برخی آثار ناسزاگویی و فحش تبیین شده است.
گزنفون نیز چنین مینویسد:
ایرانیان کهن کودکان را در دادگاه حاضر میکردند تا دادرسی را به چشم ببینند و با اصول داوری و اجرای عدالت و دادگستری آشنا شوند. از رشوهگیری، دزدی و تصرف در مال دیگران خودداری میکردند. از پرخواری و شکمپرستی پرهیز داشتند.
آقای علی سامی پژوهشگر و باستانشناس ارزنده معاصر، در کتاب «هخامنشی» در فصل مربوط به آموزشوپرورش در دوران سلطنت این دودمان چنین سخن میگویند:
در تربیت اجتماعی کوشا بودند که خردسالان را به احترام قوانین جاری، حفظ رسوم و آداب ملی و دینی، عزیز داشتن افتخارات نژادی و قومی و محترم داشتن حقوق دیگران و کار و کوشش و قناعت آشنا سازند و جوانها را در اثر تربیت فردی و پروراندن شخصیت و استعدادهای گوناگون مهیا برای خدمات اجتماعی و زندگی در جامعه و آموختن پیشه و کار نمایند.
دکتر آدلف راب نیز معتقد است:
چیزی که در تاریخ ایران بیش از هر چیز جالبتوجه است و روح معنوی ایرانیان را در زندگی اجتماعی آنان مجسم میسازد، طرز تعلیموتربیت آنها بوده است. این تعلیموتربیت از طفولیت در روح جوانان ایران منشأ احساسات نیکی گردیده، ایشان را در هر کاری به شاهراه راستی و ترقی راهنمایی مینموده است. از ابتدا بهطوری قوای روحانی و جسمانی ایشان را مهیای کار نموده و جامعهٔ صحیح و سالمی را تربیت مینمود که افراد آن در آتیه بهآسانی میتوانستند با خدمات شایان، وظایف خود را به وطن و ملت خود انجام دهند.
به اشعار بزرگان ادبیات ایران که نگاه کنیم که آنها گزیدهای از فرهنگ گذشتگان ما بودهاند همواره در مقابل بدی، خوبیها را پیشنهاد دادهاند و این یعنی یادآوری ارزش های رفتاری و رسیدن به شاخههای اخلاق که به ارتباطات انسان منتهی میشود.
گذشته، دین و ذات ما ایرانیها بر اخلاق تأکید دارند چه اتفاقهای رخ داد که جامعه امروز ایران دچار این بداخلاقیها شده است؟
سعدی
گر تو خواهی که دلت در دو جهان شاد شود
همهکس از سخنت خرم و دلشاد شود
خاطرت یکسره از رنج و غم آزاد شود
باادب باش که سرمشق جوانان ادب است
فردوسی
باادب باش که تکلیف جوانان ادب است
فرق مابین بنیآدم و حیوان ادب است
مولانا
گر فراق بنده از بد بندگیست
چون تو با بد، بد کنی پس فرق چیست؟
حافظ
درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد
نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بیشمار آرد
یکی از ضروریترین و حیاتیترین چیزها و شاید مسئله که جامعه ما به آن نیاز دارد، توجه و پایبندی بیشتر به اخلاق است.اخلاق مسئلهای است کاملاً وابسته به باورها و رفتارهای بشری. اخلاق زمانی کمرنگ میشود یا بهمرورزمان رعایتکردن آن مهم تلقی نمیشود که افراد یک جامعه رفتهرفته نسبت به باورهایی که داشتهاند بیاعتنا شوند. گاهی ممکن است کسی بخواهد با دورزدن اصول و قواعد رفتاری مسیر کوتاهتری برای رسیدن به اهدافش انتخاب کند این عمل بهمرور در جامعه رواج پیدا میکند و باقی افراد که باورهای محکمی ندارند یا زمانی که میبینند عرصه بر آنها سخت شده است از آن تبعیت میکند. بهعنوانمثال دروغگویی برای راهافتادن کار رخدادی است در امروز در جامعه رواج زیادی یافته است و بهانه و توجیهی که برای آن مطرح میشود این است که همه برای اینکه کارشان راه بیفتد دروغ میگویند. البته این عادت دروغگویی در یک حیطه باقی نمیماند و باعث میشود فرد در سادهترین مسائل که حتی نیازی به توجیه دروغگویی ندارد، دروغ بگویند. از خود افراد جامعه اگر سؤال شود، دراینرابطه میگویند، شرایط اقتصادی جامعه بد است، فضای مجازی و مدرنیته باعث میشود جامعه رو به انحراف برود. انسانیت در میان افراد کمتر بشود و هرکس به فکر خودش باشد. تمام این عوامل باعث میشود تا آدمها رو به سویی روند که زندگی را برای آنها آسانتر، جذابتر و بینقصتر کند. اما این مباحث توجیههای غیرقابلقبولی هستند. لذتها، منافع، خواستها و دیگر مواردی که باعث میشود تا افراد دست به خلقیات منفی بزنند یا اخلاق را کمتر رعایت کنند، تنها در اندک زمانی با آنها همراه خواهد بود و برای داشتن بیشتر آن باید بیشتر از پیش اخلاقیات را زیر پا بگذارند. این روند روح بشر را تشنهتر و خستهتر از قبل میکند تا جایی که در ورطه عادت و بیاخلاقی فرومیرود. آقای پوپر انسان را بدون مسئولیت اخلاقی، حتی یکصدم انسان (در معنای حقیقی) نیز نمیداند. درست است که شرایط اخلاقی جامعه روزبهروز در حال بدتر شدن است، مدرنیته، شرایط اقتصادی، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، جامعه سرمایهداری غیره، بستر بیشتری را برای گسترش این اوضاع فراهم میآورد، اما باید توجه داشت که تمام این شرایط بدون دخالت انسانها که بخواهند آن را تأیید کنند، یا بگویند حالا که شرایط اینگونه است پس ما هم به همان سیاق عمل میکنیم، بهتنهایی گسترش نمییابد؛ پس این افراد هستند که با تأیید و تکرار آنها، با داشتن باورهایی که استحکام کافی ندارد، باعث میشوند شرایط اخلاقی جامعه روزبهروز بیشتر شود.
گاه لازم است که از روشهای خاصی استفاده شود تا دیگران به زشتی اعمال خودآگاه و واقف شوند و خلقوخوی خود را تغییر دهند؛ یعنی برخی از مردم سزاوار آن هستند که مورد شماتت و سرزنش قرار گیرند تا رفتار زشت خودشان را ترک کنند. وقتی انسان میداند که فردی گرفتار ترس و یا بخل و کذب و مانند آن است باید او را با سرزنش از این خوی و خلق بد دور کرد. اما باید توجه داشت که در اینجا نیز باید رعایت عدالت کرد و در هنگام شماتت، دیگران را وارد نکرد و موجبات آزار و اذیت آنان نشد.