شماره پانزدهم «انتخابات پلاس» را به گزینه اصلی جریان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم اختصاص دادیم.
۱۰ روز قبل بود که روزنامه شرق تیتر اول خود را اینگونه انتخاب کرد: نامزد دقیقه ۹۰ اصلاح طلبان کیست؟ شرق در این مطلب، ۳ گزینه اصلی اصلاحات را همان ۳ گزینه اول نهاد اجماع ساز اصلاحطلبان یعنی ظریف، جهانگیری و تاجزاده معرفی میکند و برای هر کدام از این گزینهها توضیحی مختصر ارائه میدهد. اما بند آخر این مطلب شاید یک افشاگری ناخواسته باشد. در این بخش مطلب میخوانیم: "با ذکر این اوصاف، به نظر میرسد که فضای انتخاباتی در جبهه اصلاحات هنوز روشن نشده است و هیچ بعید نیست که آنها از تمام گزینههای مطرحشده عبور کنند و در روزهای منتهی به انتخاباتی ناگهان پشتسر نامزدی دیگر بایستند؛ ولو نامزدی که حتی اصلاحطلب هم نباشد."
تناقض تحلیلی در گزارش روزنامه شرق
۱۰ روزپس از آن تیتر، این روزنامه، امروز مطلب اول خود را به ثبت نام علی لاریجانی اختصاص داده است. شرق می نویسد: " «شرق» قبلا در گزارش خود به این اشاره کرده بود که او-لاریجانی- وارد یک بازی ازپیشباخته نمیشود. او برای بردن نیاز به اجماع یکی از دو جریان اصلی عرصه سیاست روی خودش دارد. اتفاقی که تا این لحظه نیفتاده ..."
این گزارش از یک سو اطمینان می دهد که لاریجانی بدون اجماع یکی از جناحهای سیاسی وارد میدان نمیشود و از یک سو اجماع اصلاحات روی لاریجانی را در بخش دیگری از این گزارش اینگونه رد میکند: " اصلاحطلبها تا اینجا اعلام کردهاند که دیگر از نامزد نیابتی بهویژه لاریجانی حمایت نخواهند کرد؛ چراکه تجربه آنها از انتخابات ۹۲ و ۹۶ و بازخورد ایده نامزد نیابتی تقریبا شکست خورده است. آنها الان به این نتیجه رسیدهاند که بدنه اجتماعیشان درحالحاضر حتی به یک نامزد اصلاحطلب هم بهسختی ممکن است رأی دهد؛ چه برسد به یک نامزد غیراصلاحطلب."
تحلیل شرق درست است، لاریجانی بدون اجماع وارد انتخابات نمیشود. اما اجماع کدام جناح؟ تکلیف اصولگرایان که مشخص است. اجماع اصولگرایان روی رئیسی در حال تکمیل است. اما اجماع اصلاح طلبان چه؟ شرق نمیتواند خط جریان خودی را لو دهد و مجبور است در همین تناقض درجا بزند.
گزینههای مشقی نهاد اجماع ساز اصلاحات چه میشوند؟
مهمترین گزینه نهاد اجماع ساز اصلاحات شاید محمد جواد ظریف باشد. ظریف به نسبت بقیه گزینههای این جبهه، هم محبوبیت بالاتری دارد و هم در ساختار نظام، پذیرش بیشتری نسبت به او وجود داشت. شاید در صورت انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور آینده کشور او میتوانست حداقل ارتباطات و تعاملات را ایجاد کند. اما سه عامل ظریف را حذف کرد: اول عدم تمایل خود او برای ورود به این رقابت؛ دوم درز اطلاعاتی دفتر حسام الدین آشنا در انتشار فایل صوتی محرمانهای که گمانه زنیها برای رد صلاحیت احتمالی وی را افزایش داد و سوم تردیدها در توانایی اجرایی ظریف برای تصدی چنین سمت مهمی.
گزینه دوم جهانگیری است. جریان اصلاحات به خوبی میداند معاون اول هر دو دولت روحانی به هیچ وجه نمیتواند برچسب وضع موجود را از پیشانی خود پاک کند. جهانگیری در اذهان عمومی کشور قطعا بخش مهمی از علت وضعیت فعلی اقصادی اجتماعی و سیاسی کشور است. اکنون نه در سال ۹۲ هستیم که جهانگیری بتواند همچون روحانی همه تقصیرها را به گردن دولت قبل بیاندازد و نه در سال ۹۶ که بتواند روی چک زماندار برجام حساب باز کند. جهانگیری هم در دو دولت قبلی نقش اصلی داشته است و هم چک برجام برگشت خورده است.
اما گزینه سوم نهاد اجماع ساز بیشتر شبیه یک طنز است. تاجزاده در تمام ۱۶ سال گذشته همچون یک ضدانقلاب تمام عیار ظاهر شده و حتی در مقاطعی به عنوان مخالف نظام جمهوری اسلامی محکوم به زندان هم شده است. چنین گزینهای معلوم است که به هیچ وجه نمیتواند نفر اصلی جریانی باشد که میخواهد درون نظام وارد رقابت سیاسی شود.
این سبک سیاستورزی نهاد اجماع ساز اصلاحطلبان از دو حال خارج نیست: یا این نهاد دچار نقص تحلیلی جدی است که درگیر چنین گزینههای بلاوجهی شده است و یا آنکه به دنبال فریب افکار عمومی برای طراحی و اجرای یک عملیات روانی در روزهای منتهی به انتخابات است.
ظریف به چه کسی رای میدهد؟
بحبوحه امضای سند همکاری مشترک ایران و چین بود که محمد جواد ظریف جلسهای با برخی مسوولان رسانههای داخلی برگزار کرد. عمده زمان این جلسه به بررسی ابعاد این سند همکاری گذشت اما در بخشی از این جلسه، ظریف پس از آنکه در مورد انتخاب لاریجانی به عنوان مسوول پرونده چین حرف میزند، میگوید: " آقای لاریجانی مسوول پرونده چین است. من لاریجانی را قبول دارم. بعضی ها را هم قبول ندارم. وقتی یک موقع بگویم کاندیدای من برای ریاست جمهوری کیست همه تعجب میکنند!"
این سخنان ظریف بعدها در گفت و گوی او در کلاب هاوس هم تا حدودی تکرار شد. از این جمله ظریف دو برداشت می توان داشت: اول آنکه گزینه جریان اصلاحات از مدتها پیش قطعی شده است و دوم آنکه این انتخاب کمی از گزینههای قابل حدس به دور است. این همان برداشتی است که میتوان آن را همسو با تحلیل روزنامه شرق دانست.
مواضع حجاریان در مورد دولت بعدی
سعید حجاریان یقین دارد که دولت بعدی از جنس اصلاحات نیست. حجاریان در سال ۹۷ طی مصاحبهای میگوید: "دیگر محال است بگذارند اصلاحطلبان دولت را بگیرند. باید کمکم عادت کنیم به امثال دولت اعتدال." خب با چنین اندیشهای بعید است اصلاحات به دنبال گزینههای کاملا خودی برود. بنابراین ناگزیر باید از میان نامزدهای خاکستری نامزد نهایی اصلاحات را مشخص کرد.
چرا لاریجانی گزینه خوبی برای اصلاحات است؟
اولین مزیت لاریجانی برای جریان اصلاحطلب آن است که وی ارتباطات خوبی با نخبگان سیاسی کشور دارد. لاریجانی میتواند خلأ ارتباط با ساختارهای نظام را بصورت مؤثر برای اصلاحات جبران کند.
دوم آنکه لاریجانی تعامل مناسبی هم با دولت مورد حمایت اصلاحات داشته است. شاید اگر نبود حمایتهای بیدریغ لاریجانی از روحانی، بسیاری از امور دولت تدبیروامید، مخصوصا در مجلس نهم به یک سد جدی برخورد میکرد و احتمالا بسیاری از برنامههای اصلی روحانی در همان مجلس دچار یک تحول جدی می شد.
سوم، لاریجانی تعصبی روی اصولگرا بودنش ندارد. لاریجانی در انتخابات مجلس مجلس دهم، در صدر لیست امید از شهرستان قم وارد مجلس شد.
چهارم آنکه لاریجانی در زمین بازی اصلی اصلاحطلبان یعنی مسئله سیاست خارجی مزیت نسبی دارد. لاریجانی هم در دوره دبیری شورای عالی امنیت ملی وارد چرخه مذاکرات شده بود و هم در آخرین مأموریت خود توانست سند راهبردی ایران و چین را به سرانجام برساند.
جیب خالی و پز عالی اصلاحات
جریان اصلاحات یک ژست ثابت دارد و آن اینکه ادعا میکند گزینههای اصلی ما امکان حضور در انتخابات را ندارند و توسط شورای نگهبان رد صلاحیت میشوند. اما این ادعا چقدر واقعی است؟ بیایید فرض کنیم اصلا شورای نگهبانی وجود ندارد. گزینههای اصلی این جریان چه کسانی خواهند بود؟ خاتمی؟ جهانگیری؟ عارف؟ یا وزرای دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی؟
تکلیف خاتمی که روشن است. به دلیل حمایتهایش از دولت روحانی، محبوبیتش به شدت افت کرده است. در آخرین نظرسنجیها حمایت خاتمی از هر گزینه انتخاباتی باعث افت حداقل ۶ درصد از محبوبیت آن فرد خواهد شد. اغلب باقی گزینههای این جریان هم در دولت روحانی مسوولیت گرفتند و عملا به عنوان نمادی از وضع موجود و ناکارآمدی فعلی تلقی تبدیل شدند و البته خودشان هم میدانند که اقبالی به آنها وجود ندارد.
در مجموع بر خلاف این ژست مظلوم نمایی که یکی از ترفندهای همیشگی و ثابت جریان اصلاحات است این جریان نه گزینه ای درخور و در سطح ریاست جمهوری دارد، نه اقبال مناسبی میان مردم و نه بدنه ای که بتواند روی آن حساب باز کند.
کنار کشیدن گزینههای خودی به نفع لاریجانی مشکل اصلی اصلاحات
اکنون یکی از مشکلات اصلی اصلاحات این است که با گزینههای در میدان اصلاحات که عموما اقبالی هم به آنها وجود ندارد چگونه رایزنی شود که به نفع علی لاریجانی کنار بروند؟ شاید در این چارچوب بتوان بیانیه عارف را قابل درک دانست. آنجا که عارف میگوید ورود من به انتخابات میتوانست شرایط را پیچیدهتر کند از همین جهت است. ورود عارف به انتخابات اصلاحات را با تعدد نامزد مواجه میکرد و بدنهای که اکنون بسیار نحیف شده است نمیتوانست دوباره خود را بازیابی کرده و از گزینه اورجینال اصلاحاتی یعنی عارف عبور کرده و پشت گزینه اصلیشان یعنی لاریجانی اجماع کند.