ستار هدایت خواه کاندیدای انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه تهران در گفت گو با برنامه سه نقطه پیرامون موضوعات مختلف از جمله انتخابات، موضوعات سیاسی و دیگر مقوله ها مطالبی را بیان کرد.
متن این گفت و گو در زیر آمده است:
مصاحبه کننده: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام داریم خدمت یکایک شما بینندگان عزیز و ارجمند برنامه گفتگو محور سه نقطه. از اینکه برنامه سه نقطه را برای دیدن انتخاب کردید بسیار ممنونیم. در این برنامه خدمت جناب آقای دکتر هدایتخواه خواهیم بود نماینده مردم استان در مجلس شورای اسلامی در دو دوره و کاندیدای انتخابات مجلس در این دوره البته از حوزه ی تهران. آقای دکتر خیلی خوش آمدید به برنامه سه نقطه امیدواریم بتوانیم بحث بسیار خوبی را با شما در این برنامه داشته باشیم اگر سلام علیکی دارید بفرمایید.
هدایت خواه: بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم خدمت شما و همکارانتان و همینطور بینندگان عزیز این برنامه سلام عرض میکنم. تشکر میکنم از این فرصتی که فراهم کردید انشاءالله امیدواریم که گفتوگویی باشد که برای بینندگان مفید باشد.
مصاحبه کننده: آقای دکتر قبل از اینکه وارد سوالات بشویم این نکته را عرض کنم خدمتتون که سوالاتی که مطرح میکنیم مورد تایید یا رد ما نیست و سوالات جمع آوری شده از منتقدین و حتی موافقین شما و امیدواریم که در خصوص برخی از مواردی که انشالله طرح میکنیم شفافسازی از طرف شما صورت بگیرد. به عنوان اولین سوال یک نکتهای که معمولاً منتقدین شما مطرح میکنند این است که آقای هدایتخواه نسبت به مسائل کشوری موضعگیریهای بسیار صریحی دارند اما نسبت به مسائل استانی و مسئولین استانی در این سالها در رسانه کار خاص و یا صحبت خاصی انجام نشده به نوعی آقای هدایتخواه نیروی حاکمیت معرفی میشوند تا نیرویی مردم و استان، آیا این را شما قبول دارید؟
هدایت خواه: اگر موضعگیری نسبت به مسائل کلی کشور به معنای اینکه نیروی مردم محسوب نشود باید ببینیم آیا این مواضعی که نسبت به مسائل کلی کشور بوده در راستای مصالح مردم بوده یا نبوده؟ که اعتقاد بنده این بوده که همواره در همه دولتها آنچه را که مصلحت مردم بوده بنده مبنا قرار دادم این یک نکته. پس اینکه چون مواضعم در مسائل استانی خیلی گاهی مواقع صریح یا ابراز نشده حالا مواضع من که صریح و روشن هست ابراز نشده استنتاج غلطی است که تصور کنیم که در راستای اهداف مردم نبوده، ما معتقدیم که حتی مسئولین استانی سیاستهایی را اعمال میکنند که در سطح ملی برایشان طراحی شده، و اگر کسی بخواهد به صورت دقیق و ریشه ای با مسائل برخورد کند باید نگاه کلان داشته باشد و ریشه ها را ببیند. اینها شاخ و برگها و نتایج آثار آن سیاستهای کلانی هستند که در کشور اعمال میشود این یک دلیل بوده، نکته دوم اینکه معمولا در استان چون گاهی نگاهها بسته و اگر بنده موضعگیری کنم صرفاً حمل بر مسائل سیاسی، انتخاباتی و جناحی میشده بنده سعی میکردم که از این جهت ورود پیدا نکنم و آن نگاه کلان را داشته باشند و سیاستهای کلان را نقد کنم تا بفهمند من با مبنا ورود پیدا می کنم با افراد مشکلی ندارم، به همین خاطر معمولاً بنای من این بود در مسائل استانی که معمولاً هم پیش و پا افتاده بوده ورود پیدا نکنم چون گاهی برداشتهای خاص جناحی سیاسی می شده و بعضیها از آن سوء استفاده میکردند و بر همین اساس نگاه من این نبوده که ورود به این مسائل جزئی پیدا کنم.
مصاحبه کننده: بعضیها در فضای دانشگاهی ما با یک تئوری مواجه هستیم که اقتصاد زیربنای فرهنگ است یا فرهنگ زیربنای اقتصاد، آن چیزی که معمولاً از زبان شما شنیدیم این بوده که شما خودتان را نیروی فرهنگی قلمداد کردید و وقتی که از شما میپرسند اولویت کار شما چیست؟ کار فرهنگی را در صدر کارها میدانید. با توجه به مشکلات چند سال گذشته جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن استان ما هم شما چرا رویکردتان باز هم فرهنگی است؟ آیا نباید بروید سراغ رویکردهای اقتصادی؟ و اگر ما نتوانیم مسائل اقتصادیمان را حل کنیم آیا میتوانیم حرف از فرهنگ بزنیم؟
هدایت خواه: ببینید بحث مبنایی که اشاره کردید قاعدتاً باید حل بشود، آیا ما اقتصاد را زیربنا میدانیم مثل مارکسیستها یا فرهنگ را؟ ما در نگاه دینی معتقدیم که حتی سیاستهای اقتصادی ما ریشه در فرهنگ ما دارد، یعنی اگر الان در عرصه اقتصاد مشکل داریم بر میگردد به نگاههایی که در حوزه اقتصاد وجود دارد. امروز اگر در جامعه فقر، فساد و تبعیض موجود است نتیجه سیاستهای اقتصادی برگرفته از نگاه لیبرال دموکراسی است.
نگاه لیبرال دموکراسی نگاهی است که به انسان دارد یعنی از یک طرف به صورت نگاه فکری و مبنایی اعتقاد دارم که اگر قرار است اقتصاد ما درست شود باید نگاهمان به انسان درست شود، نگاهمان به جهان درست شود و نگاهمان به اینکه آیا دین توان اداره جامعه را دارد یا ندارد؟ آیا دین، اقتصاد متناسب با اهداف خودش را دارد یا ندارد؟ پس اختلاف ما اینجاست که اگر در این نزدیک به چهل و یک سال گذشته ما در حوزه اقتصاد مشکلاتی داشتیم قطعاً بر میگردد به همین اختلاف در نگاه، که کسانی معتقد بودند دین برنامه لازم برای اداره جامعه و از جمله اقتصاد را ندارد، در حالی که امام رهبری و کسانی که نگاه امام و رهبری را قبول داشتند نقطه مقابل این بود، اقتصاد مقاومتی بر همین اساس طراحی شد این یک نکته.
نکته دیگر اینکه مشکلات اقتصادی ما در کشور و در استان بخش عظیم آن ریشه در نگاه فرهنگی ما دارد. مثلاً فرهنگ کار، اگر در یک جامعه فرهنگ کار ضعیف باشد به طور طبیعی بیکاری و مشکلات اقتصادی ظهور و بروز پیدا خواهد کرد، چرا در یزدی که خیلی از امکانات و منابع طبیعی که امروز ما داریم ندارند میگویند درصد بیکاری بسیار پایین است؟ چون فرهنگ کار آنجا رایج است، یعنی مردم سعی میکنند با کار و تلاش شبانهروزی آن هم نه با نگاه این که در یک مدت کوتاهی به آلاف و الوف برسند.
مثلاً ما داریم کسانی که میخواهند با کم کاری در یک زمان بسیار کوتاه به آلاف و الوف برسند، پس این نگاه غلط است، این فرهنگ غلط است یا مثلاً فرهنگ مصرف که یکی از مسائل حوزه اقتصاد است، اگر ما بگوییم اقتصاد عبارت از بخش تولید، بخش توزیع و بخش مصرف اینها را بگویم، در حوزه تولید کار حرف اصلی را میزند اگر فرهنگ کار ضعیف باشد شما به تولید ممکن نمیرسید.
در حوزه مصرف، فرهنگ مصرف اگر اهل اسرافکاری باشیم اهل ریخت و پاش باشیم، اهل تبذیر باشیم طبیعتاً این مصرف درستی نخواهد بود و مشکلات جامعه حل نمی شود، همین امروز من داشتم از امام صادق حدیثی میخواندم که فرموده بود: «اسراف عامل فقر است و میانه روی در مصرف عامل غنا و بینیازی است» الان ما فرهنگمان فرهنگ اسراف است، شما آمارها را سراغ دارید که ما متوسط مصرف بنزین کشور ۸۰ میلیونی به اندازه یک کشور یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفری جمعیت است، برق ما دو برابر متوسط دنیا، گاز دو برابر متوسط دنیا، نان سه برابر متوسط دنیا، برنج دو برابر متوسط دنیا، گوشت ۳ برابر متوسط دنیا است یعنی مصرفگرا هستیم، پس این نیاز به کار فرهنگی دارد. در حوزه توزیع هم همین است اگر کسانی روحیه دلالی، این روحیه را باید چه کسی تنظیم کند؟ با کار فرهنگی. روحیه اینکه بیانصافی داشته باشند این روحیه ها وجود دارد، بله بنده بر این اساس اعتقادم این است که اگر ما بتوانیم در حوزه فرهنگ کار اساسی کنیم چه نگاه کلان که ما نگاهمان به سیاستهای اقتصادی و برنامه های کلان، نگاه مبتنی بر دین و آموزهای دینی باشد، چه در عرصه عمل یعنی حوزه تولید که بحث فرهنگ کار است، و حوزه مصرف اصلاح شود.
مصاحبه کننده: پس یعنی شما معتقدید که شرایط برای کار وجود دارد اما فرهنگ کار وجود ندارد یعنی مردم اینجا یک مقدار مقصرتر هستند تا مسوولین؟
هدایت خواه: نه بخش اعظم مسئولین هستند چون به هر حال کار فرهنگسازی را باید مسوولین انجام بدهند، اگر فرض کنید مسئولین ما خودشان اهل کار باشند به معنای واقعی الان مثال میزنم مردم چقدر اعتقاد دارند رئیس جمهور چند ساعت در روز کار میکند؟ رئیس جمهوری که نفر اول اجرایی کشور است اگر مثلاً در روز دیر بیاید سرکار زود تشریف ببرد، بخشی از کار و وقت خود را صرف برخی امور دیگر بکند، پیغمبر هم فرمود: «الناس علی دین ملوکهم» مردم بر دین و آیین فرمانروایان و مسئولینشان هستند، اگر فرهنگ کار در جامعه ما ضعیف است ریشه در رفتار مسوولین ما دارد طبق فرمایش پیامبر. اگر فرهنگ مصرف بالاست یعنی فرهنگ اسرافکاری وجود دارد چون مردم میبینند که مسئولین ما اسرافکاری میکنند، چون مردم می بینند بعضی از مسوولین ما خانه های چند صد میلیاردی یا ماشینهای چند میلیاردی سوار می شوند.
مصاحبه کننده: با همین مقدمه شما آیا قبول دارید اعتماد مردم به سیاسیون یا به حکومت خیلی کمرنگتر شده است؟
هدایت خواه: به سیاسیون بله اما اصل حکومت و نظام را بنده معتقد هستم که همچنان مردم ما، نظرسنجیهایی که غربیها نشان دادند اینکه خود مردم به اصل نظام اعتقاد دارند اما به رفتارهای مسئولین و همانطور که شما فرمودید بسیاری از سیاسیون مردم اعتمادشان بسیار پایین آمده به دلیل اینکه هم به وعده های خود وفا نکردند یعنی به مردم وعده هایی دادند که عمل نکردند و هم در عرصه عمل، رفتارهایی از خودشان نشان دادند که با آن ادعاها و شعارهایی که مطرح می شود چندان سازگار نیست، وقتی دوگانگی در قول و عمل وجود داشته باشد به طور طبیعی مردم بی اعتماد میشوند و این دوگانگی ها بله باعث بی اعتمادی مردم می شود.
مصاحبه کننده: پس یعنی این شکاف بین حکومت و مردم نیست، بین سیاسیون و دولت مردان است؟
هدایت خواه: مردم و بعضی از مسوولین را می توان اشاره کرد، مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم آنجایی که بعضی از ارزشهایی را که انقلاب اسلامی منادی آن است فرمودند: دلزدگی مردم نه از این ارزشهاست، دلزدگی مردم از آن مسوولینی است که به این ارزشها پایبند نبودند و الا حکومتی که منادی عدالت است، منادی آزادی است، منادی عزت است، منادی معنویت است همه این را چون مبتنی بر فطرتشان است دوست دارند، اما وقتی میبینند مسئولینی میآیند که به این ارزشها پایبند نیستند مردم نسبت به اینها بی اعتماد میشوند و به تعبیر شما دلزده می شوند.
مصاحبه کننده: آقای دکتر سوال بعدی را میخواهیم یک مقدار نسبت به خود شما مطرح کنیم، اینکه شما خودتان را منتسب به کدام جریان سیاسی می دانید؟ اصولگرا هستید؟ اصولگرایی سنتی هستید؟ پایداری هستید؟ این را میتوانید برای ما شفافسازی کنید؟
هدایت خواه: من خودم را در جریان انقلابی تعریف میکنم
مصاحبه کننده: یعنی اصولگرا نیستید؟
هدایت خواه: اصولگرا به آن معنای رایج که لاریجانی هم اصولگرا بوده است ناطق هم اصولگرا بوده است نه
مصاحبه کننده: اصلا این دوگانه اصولگرا و اصلاحطلب را شما قبول دارید؟
هدایت خواه: در یک دورهای در شرایط زمانی پیش می آید که ابتدا صفبندی هایی با یک عناوینی می شود، اما کمکم عناوین دستکاری میشوند یا افرادی که از این عناوین استفاده میکنند یا بگوییم سوء استفاده میکنند باعث میشود این عناوین از آن ملاکها و معیارهای اصلی آنها دور شود، عنوان اصولگرایی از آن معیارها و ملاک هایی است که روز اول شکل گرفت، دور شده است چون خیلی از کسانی که مدعی اصولگرایی بودند امروز عملاً اصولگرا نیستند و پایبند به اصول نیستند.
ما بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری مبنا را انقلابی و غیر انقلابی میدانیم و فکر میکنم این بهترین مبنا برای شناخت افراد، گروهها و جریانهای مختلف باشد. چون ممکن است در این انقلابی اصولگرا باشد، چه بسا اصلاحطلبی باشد که با معیارهای انقلابی هم سازگار باشد چه بسا اعضای جریانها و جبهههای مختلف دیگری که اشاره فرمودید در این عنوان کلی بگنجد، ما مبنا را این قرار میدهیم.
مصاحبه کننده به این دوگانه اعتقاد ندارید اصلاً؟ دوگانهای که الآن مرسوم است؟
هدایت خواه: الان نه، در شرایط کنونی اگر شما در این دوگانه فرض کنید آقای لاریجانی و آقای ناطق و بعضی از افراد دیگر که معمولاً در این عنوان تعریف میشدند جزء اصولگراها بدانیم حالا چه اصولگرای معتدل چه میانهرو و اینها؟
مصاحبه کننده آقای دکتر بعضی از مواضع شما نگاه صفر و صدی دارد مثلاً شما در جایی آقای تاج گردان را ظاهراً یزید خواندید و یا کوروش کبیر را کلاً نفی کردید و گفتید همچین چیزی وجود نداشته در صورتی که به لحاظ علمی به این قضیه نگاه کنیم نمیتوانیم تأیید کنیم نمی توانیم رد کنیم به همان میزان که میزان رد کوروش وجود دارد میزان تاییدش هم هست یا مثلاً اصلاح طلبها را کلاً منحرف میخوانید در مسیر سکولاریسم اینها را تعریف میکنید اینها به نظر میرسد که زدگی در مخاطب ایجاد میکند و مخاطبان را به یک سمت دیگرسوق می دهید. شما چقدر این را قبول دارید؟
هدایت خواه: ببینید بخشی از این مطالبی که فرمودید را اصلاً من نگفتم، به بنده منتسب نیست، من نگفتم آقای تاجگردون یزید است در جلسه ای دانشجویی از من سوال کرد که آیا شما آقای تاجگردان را انقلابی میدانید؟ گفتم نه من ایشان را انقلابی نمیدانم، بعد یک کسی وسط جلسه بلند شد گفت الان ایشان محبوبیت دارد بین مردم، تعداد زیادی از مردم طرفدارش هستند، گفتم محبوبیت ملاک انقلابی بودن نیست اگر محبوبیت بر پایه طرفداری باشد یزید هم تعداد طرفدارانش از امام حسین (ع) بیشتر بودند.
مصاحبه کننده : مثال اینجا ذهن را متقاطع میکند به سمت ...
هدایت خواه: در مثل میگویند مناقشه نیست، مثل است دیگر به این معنا نیست که ایشان یزید است، که گفته که یزید است؟ من ملاک را دارم نقد میکنم میگویم اگر ملاک محبوبیت باشد یزید به ظاهر محبوبیتش از امام حسین (ع) بیشتر بوده است یعنی کسانی که از یزید حمایت میکردند حالا ممکن است یزید با تهدید و تطمیع و امثال اینها بوده دیگران هم ممکن است از همین روش استفاده کرده باشند.
پس این ملاک نیست من مبنا را گفتم بنابراین من نگفتم ایشان یزید است گفتم اگر مبنای محبوبیت ملاک باشد پس باید بگوییم یزید از امام حسین انقلابیتر بوده است این مبنا غلط بوده است.
در مورد کوروش هم من چنین چیزی نگفتم، من فقط در مورد کوروش سوالاتی کردم از کسانی که در این زمینه 20الی 30 تا سوال در مورد بحث هخامنشی و کوروش و امثال اینها داشتم یکی این بوده که کشوری که حدود هفت هزار سال سابقه تمدنی دارد شما چرا مبنای این کشور را ۲۵۰۰ سال می گذارید؟ آیا به نوعی نادیده گرفتن یک پیشینه تاریخی بلند نیست؟ این یک موضوع، موضوع دوم طبق سوالاتی که داشتم این بود که از لحاظ تاریخی همانطور که شما فرمودید ما خیلی منبع تاریخی موثق ایرانی در مورد کوروش نداریم، یعنی هیچ منبع تاریخی موثق ایرانی در مورد کوروش نداریم.
سوال کردم گفتم کوروش با این عظمتی که گفته میشود که میگویید وجود دارد، سوال من این بود اگر کوروش با چنین عظمتی بوده چرا کسی مثل فردوسی که به خودش می بالد میگوید من ۳۰ سال زحمت کشیدم برای اینکه عجم را زنده کنم «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» چرا یک بار اسمی از کوروش در شاهنامه فردوسی نیست؟ اگر انسانی با این عظمت بوده، چرا در آثار بزرگان دیگر ما نیست؟ چرا تا قبل از پهلوی در هیچ منبع تاریخی داخلی کسی دم از کوروش نمیزند؟ اینها سوالاتی بود و سوالاتی از این قبیل. من نخواستم اصل کوروش را نفی کنم.
مصاحبه کننده: آخر سوالات استفهام انکاری بوده، چرا سوالهای آن طرفی را نپرسیدید؟ سوالهایی که مثلاً آیت الله طباطبایی راجع به کوروش مطرح کرده؟
هدایت خواه: اتفاقاً این را هم بحث کردم که آیا علامه طباطبایی خودشان یا اینکه از حسن هیکل که او ادعا کرده است؟
مصاحبه کننده: سوالاتی که اصلاً کوروش را تایید کند چرا مطرح نشده است؟
هدایت خواه: ببینید یک انسانی که میخواهد کار تحقیق کند صرفاً که نمی رود بگردد سوالاتی را که تایید بکند، یک انسان محقق باید بیطرف باشد باید همه سوالات را مطرح کند همین سوال را مطرح کردم، که آیا کوروشی که گفته میشود ذوالقرنین است واقعا تحقیقات تاریخی نشان میدهد ذوالقرنین است یا نیست؟ این را باید تحقیق کنیم به عنوان یک محقق که میخواهد یک حقیقتی کشف شود باید همه ابعاد مسئله را ببیند و همه این سوالات را بیگانگان بخشی را مطرح می کنند میپرسند و گاهی وهن می کنند وقتی می بینند که ما مثلاً یک حرفی را بزرگ میکنیم در حالی که مستند تاریخی ندارد.
ولی اولین بار یک گردشگر انگلیسی می رود در منطقه پاسارگارد بعد اینجا میگوید قبر کوروش است تا قبل از آن مردم می گفتند قبر مادر سلیمان بوده یکدفعه میشود قبر کوروش، آن هم گردشگر بوده است نه مورخ بوده و نه باستانشناس بوده و امثال اینها. من سوالاتی کردم گفتم که این سوالات را جواب بدهند ما هم به عنوان یک ایرانی خیلی خوشحال میشوم افتخار میکنم به پیشینه تاریخی خودم و عظمت ایران را هر چه عظیمتر ببینم بیشتر افتخار میکنم در عالم میتوانم به آن افتخار کنم، اما می گویم اولاً چرا پیشینه را شما محدود میکنید؟
چرا ما در کشور خودمان که همین چند روز پیش دانشجویان از من سوال کردند گفته میشود حضرت ابراهیم ایرانی بوده، گفتم من از بعضی از منابع خارجی دیدم که نوشتند ابراهیم در شهری در نقشه هم هست بین ایلام و شوش متولد شده است جزء ایران بوده است. قیدار شهری است در زنجان،در استان زنجان، قیدار فرزند اسماعیل نبی بوده است، قیدار نبی، اسم یک شهر بوده که الان قبرش هست، چرا ما ابراهیم را که خیلی جلوتر از کوروش بوده است به عنوان بنیانگذار یک تمدن ضد نمرودی و تمدن توحیدی بوده است چرا به عنوان پیشینه خودمان به حساب نیاوریم؟
چه دستهایی پشت این ماجرا است که نمیخواهند یک حرکت توحیدی الهی مثل حضرت ابراهیم به عنوان پیشینه ایران به ایرانیان معرفی کنند؟ من فقط سوال کردم. من اینجا نفی و انکاری در مورد شخص ایشان نداشتم. قطعاً آنجا که مستندات تاریخی وجود داشته باشد هر ایرانی افتخار میکند با این که این مستندات تاریخی را مبنای تاریخ خودش قرار دهد. نمی شود بر وهمیات و تخیلات و بعضی از منابعی که در موردشان حرف بسیار وجود دارد ما بخواهیم افتخاراتی را برای خودمان اثبات کنیم که بعدها کسانی بیایند زیر آبش را بزنند و خیلیها را نسبت به خیلی از مسائل بی اعتماد کنند.
مصاحبه کننده: در آن بخش اصلاح طلبی سوالی که وجود دارد این است اگر شما مسوول شدید یک جایی از اصلاحطلبی پس هیچ استفاده ای نخواهد کرد به این دلیل که مشی اینها سکولاریسم است؟
هدایت خواه: ببینید اصلاح طلبها متفاوت هستند سوال من این است به خصوص بعد از فتنه ۸۸ اگر کسانی همچنان خودشان را اصلاحطلب میدانند و در این اصلاحطلبی امثال خاتمی امثال کروبی امثال میرحسین موسوی امثال حجاریان را به عنوان مرجع فکری خودشان میدانند من اینها را قطعاً منحرف میدانم، نه من بلکه کسی در راس این نظام است فرموده که خاتمی فتنه گر است، آنها منحرف اند، اما اگر کسی بگوید اصلاحطلبی به معنایی که مقام معظم رهبری هم فرمودند همان چیزی که هر مسلمانی باید همیشه دنبالش باشد اصلاح رفتارها، اصلاح روشها، اصلاح دیدگاهها، اینکه مدام در حال اصلاح خودمان باشیم، اصلاً یک مسلمان مگر میتواند مسلمان باشد به دنبال اصلاح خودش نباشد، با این نگاه من قبول دارم اما اگر کسی مرجع فکری اش همچنان این آقایان است قطعاً منحرف است و در مقابل نظام اسلامی قرار می گیرند، همین بحث آقای جورج سوروس را که بارها گفته میشد آقای خاتمی با وی نشسته و آقای خاتمی میگفت من در عمرم یک بار هم ندیدم شاید دیدید اخیراً عکسش را در فضای مجازی منتشر کردند که جورج سوروس که بوده؟ طراح انقلابهای رنگی، کسی که میگوید من اصلاحطلبم و خاتمی را قبول دارد شما این را در دایره نظام جمهوری اسلامی یعنی طرفدار نظام جمهوری اسلامی میتوانید تعریف کنید؟
مصاحبه کننده: آقای دکتر یک صحبتی که وجود دارد و معمولاً منتقدین درون گفتمانی شما مطرح می کنند اسمش را بگذاریم طیف اصولگرا یا به قول شما انقلابیون، اینکه اگر واقعاً دعوا بر سر خدمت است بین اینها در شوراها، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری میبینیم که نمیتوانید به وحدت برسید و یک تشتت بسیار زیادی بین شما وجود دارد چرا این همه دنبال قدرت هستند؟ اگر هدفشان خدمت است اگر هدف شما خدمت هست چرا به یک وحدت رویه درستی نمیرسید؟ این نقدی هست که بر طیف شما وارد است
هدایت خواه: البته فقط بر طیف ما هم نیست ولی این انتقاد درست است یعنی از طیفی که ادعا میکند طیف انقلابی و ولایی است و نگاهش نگاه تکلیف مدارانه است قطعاً در این عرصه باید زودتر از دیگران به وحدت و انسجام برسد اما این یک واقعیت است که بالاخره در این طیف افرادی هستند که با این که مدعی تکلیف مداری هستند و به قول معروف همین تکلیف مداری آنها خودش منشاء یک تفرق و تشتت شده به این معنا که هر کس به صورت شخصی احساس تکلیف میکند که باید در عرصه ورود پیدا کند و انجام وظیفه کند در حالی که در بعضی از طیفها این احساس تکلیف را باید آن رأس جریانشان نشان دهد.
اگر مثلاً رأس جریان گفت تو وظیفه داری ورود پیدا کنی ورود پیدا میکند اگر گفت نه یعنی عدم حضور، این نگاه است که هرکس نگاه شخصی به تکلیف دارد منشاء تفرق و تشتت است و این انتقاد به جایی است که البته من خودم نگاه خاصی هم دارم؛ نگاه خاص من برگرفته از مبانی است یعنی کلاً این را عرض کنم در پاسخ سوال قبلی این را هم بدانید که من مواضعی که دارم بر اساس مبانی عقلی و شرعی است یعنی من تابع میل و ذوق و سلیقه خودم نیستم، موضعگیری هایی که میکنم هم مبنای عقلی دارد هم مبنای شرعی دارد یعنی طوری موضعگیری میکنم که روز قیامت در مقابل خدا باید پاسخگو باشم این که کسی ممکن است خوشش بیاید یا بدش بیاید مبنای من نیست.
حالا با توجه به آن مبنا در این حوزه هم همین را عرض میکنم من معتقدم اگر کسی به معنای واقعی انقلابی باشد، به معنای واقعی دیندار باشد برای پذیرش مسئولیتها باید بیاییند به او التماس کنند اصرار کنند یعنی به طور طبیعی از زیر بار مسئولیت باید فرار کند، چون بار است کسی به طور طبیعی دنبال اینکه بار سنگین بردارد نیست مگر اینکه به تعبیر امیرالمومنین نگاه طعمه آمیز داشته باشد.
امیرالمومنین میفرماید این مسئولیتها بار امانت اند بر دوش شما نه طعمه، یک طعمه چرب و نرمی که بخواهید از طریق آن کسب منفعت کرد، اینجا میگویم که این اشتیاق به طور طبیعی نباید باشد چون یک بار است از زیر بار آدم باید فرار کند، شما دو تا کیسه این جا گذاشتهاید یکی ۵ کیلویی یکی ۵۰ کیلویی بگویند مختاری شما این را مثلاً پنج کیلومتر باید به آن طرفتر ببری، به طور طبیعی شما میروید سراغ کیسه ۵ کیلویی که پنج کیلومتر است نمیروید سراغ ۵۰ کیلویی اگر کسی آمد سراغ ۵۰ کیلویی احتمالاً یک هدف دیگری دارد میخواهد از این یک بهره ای ببرد.
بنابراین بر اساس نگاهی که بنده از امیرالمومنین گرفتم این است که به طور طبیعی انسان تکلیفمدار باید از بردن این بار ابتداً استنکاف بورزد مگر در شرایطی که ببیند کسی میخواهد این بار را بردارد که میخواهد به عنوان طعمه به آن نگاه کند، میخواهد از آن سوء استفاده کند به خاطر اینکه از یک طرف اتمام حجت بشود بر آن فرد و مردمی که میخواهند انتخاب کند می آید در میدان و می گوید من حاضرم این بار را ببرم اما اگر به هر دلیل این بار از روی دوشش برداشته شد بسیار احساس خرسندی میکند چون بالاخره هم آمده تکلیف انجام داده هم بار از روی دوشش برداشته شده است.
مصاحبه کننده: در تکمیل این بخش از صحبتهای شما یک دلیل دیگر که میشود برایش برشمرد اینکه یک ساز و کارهایی که ساز و کارهای هفتخوانی است برای خودش از بالا به پایین هم معمولاً اعمال میشود شانا و شاجا و ... موارد متعددی که در طیف نیروهای انقلابی هم وجود دارد یا اصولگرایان این خودش آیا سبب نمیشود که نخبگان از شما زده شوند؟ یا خیلی از همین افراد به واسطه همین ساز و کاری که معمولاً در آن هم نقص بسیار زیاد وجود دارد اینها طرد بشوند از مجموعه شما؟ و یا ورود خیلی از جوانها خیلی از کسانی که میخواهند وارد این فضا بشوند را منع شود؟
هدایت خواه: ببینید اصلاً اول اینکه هر کار تشکیلاتی که منجر به ایجاد وحدت و انسجام بشود مطلوب است هم عقلا و هم شرعاً هم عرفاً از لحاظ نگاه سیاسی هر کاری که منجر به ایجاد وحدت و انسجام بشود مطلوب است. از طرفی هم در همین ساز و کارهایی که اشاره فرمودید تاکید و اصرار بر این است که همه طیفهای مختلفی که خودشان را ذیل آن اصول و معیارهای انقلابی تعریف میکنند حضور پیدا کنند و همینطور اقشار مختلف مثلا در همین شورای ائتلاف نیروهای انقلاب، تأکید بر این شده که ۴۰ درصد باید از نیروهای جوان باشد، ۲۵ درصد باید خانمها باشند حداقل و امثال اینها، در عرصه اجرا و عمل ممکن است بعضیها به این پایبند نباشد ولی تاکید بر این است حالا این که در عرصه اجرا چقدر پایبندی هست یک بحث است ولی آن نگاه وجود دارد که هم جوانها باید ورود پیدا کنند و هم اقشار مختلف دیگر و هم طیفهای مختلف باید دیده شوند. در اجرا ممکن است بعضی از تنگنظریها وجود داشته باشد ضعفها به طور طبیعی است ولی مبنا این طور نیست یعنی مبنا این گونه است که همه طیفهای مختلف که با این معیارها سازگارند و از طرفی هم اقشار مختلف هستند در این سازوکارها حضور پیدا کنند.
مصاحبه کننده: یک سوالی که معمولاً منتقدان شما مطرح میکنند و در همین برنامه سه نقطه هم آقای منطقیان به آن اشاره کردند اینکه خروجی شورای نگهبان بیشتر سمت شما است و منتقدین طیف اصولگرایی یا طیف انقلابی اینها خیلی راحتتر از شورای نگهبان عبور میکنند و شورای نگهبان یک ابزاری شده
مصاحبه شونده: من بعید میدانم که شورای نگهبان طیفی تصمیم بگیرد این را باید طیفهای دیگر از خودشان بپرسند که چرا مجموعه مواضع دیدگاهها و رفتارهایشان به گونهای است که از فیلتر شورای نگهبان عبور نمیکنند؟ باید این گونه سوال کنید. اتفاقاً من معتقدم که شورای نگهبان در خیلی از جاها نسبت به همین آقایان که می فرمایید از همین جریانها و حتی ممکن است از همین طیف، با مصلحت اندیشی اقدام کرده و این باعث ضرر و زیان غیرقابل جبرانی به نظام جمهوری اسلامی شده است. شورای نگهبان اگر در انتخاب ۹۲ و ۹۶ نه بر اساس مصلحت اندیشی بلکه بر اساس همان ملاکها و معیارهایی که برای احراز صلاحیت کاندیداها بود اقدام میکرد به اعتقاد بنده کسی به عنوان حسن روحانی نباید تایید میشد، اعتقاد بنده این است این مصلحت اندیشیهایی که وجود داشته است.
مصاحبه کننده: نظر مخالف نگاه به ادارهی کشور. شما ببینید مثلا ما حالا اخیراً هم دیدم توئیت یکی از سیاسیون اینکه باید این فرد به دلیل این مواضع رد صلاحیت بشود از طرف شورای نگهبان، چرا نظر مخالف را برنمی تابید؟
مصاحبه شونده: مواضع نگاه مخالف اگر ببینیم نسبت به یک جریان به یک تفکر دیگر منعی نیست ما ملاکهایی داریم آیا ما ولایت فقیه را به عنوان رکن نظام جمهوری اسلامی پذیرفته ایم در قانون اساسی و بر اساس مبانی اعتقادی یا نه؟ میشود کسی بیاید بخواهد رئیس جمهور یا نماینده مجلس یا عضو یکی از مسئولیتهای دیگر بشود اما ولایت فقیه را قبول نداشته باشد؟ در کجای دنیا این وجود دارد که کسی رکن اصلی یک نظام را قبول ندارد ولی در عین حال میخواهد بیاید بشود فلان منصب مهم کشور، یا مواضعی دارد که این مواضع به صراحت بر خلاف مواضع اعلام شده قطعی رهبری نظام جمهوری اسلامی است، کسی که می آید مثلا میگوید من میخواهم رئیس جمهور بشوم معنایش این است که من این چهارچوب قانون اساسی را که ولایت مطلق است با همین قید مطلق در قانون اساسی آمده است را قبول دارم، وقتی شما مواضع قبلی، دیدگاههای قبلی، رفتارهایش را میبینید که با این سازگار نیست آیا این دروغ نگفته؟ این به اصطلاح نوعی فریبکاری نیست؟
مصاحبه کننده: منتقدین به مواضع رهبری چه؟
هدایت خواه: انتقاد رهبری خودش هم فرموده کسی بیاید انتقاد کند منعی نیست. انتقاد به شرط اینکه این انتقاد همانطور که گفته شده دلسوزانه باشد، کارشناسانه باشد، این که هر کسی بلند شود از موضعی که چون میدانید در انتقاد ما در چارچوب تکلیف تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر تعریف میکنیم. در امر به معروف و نهی از منکر میگوییم که باید کسی که امر به معروف میکند و نهی از منکر میکند علم داشته باشد به اینکه این اتفاقی که افتاده منکر بوده یا ترک معروفی شده است. اگر کسی علم به این موضع ندارد ممکن است شایعه سازی کند دوم اینکه مفسده نداشته باشد این که مثلاً بنده از شما یک منکری دیدم بیایم جلوی مردم جار بزنم آقای فلانی شما چرا چنین رفتاری انجام دادی؟ این خودش منکر است. وقتی شما قرار است از رهبری انتقاد کنید چطور باید انتقاد کنید؟ با یک فرد عادی معلوم است که متفاوت است قطعاً، تازه فرد عادی را میگوییم حرمتش را باید حفظ کنید رهبری نباید حرمتش حفظ شود؟ شما ببینید رهبری گاهی یک دختر خانمی نامه مینویسد به رهبری نسبت به یک رفتارش انتقاد میکند کاملاً استقبال میکند تشکر میکند یا در همین مجامع دانشجویی، دانشجویی بلند میشود سریعاً به رهبری یعنی انتقاد تا تخریب قطعاً فاصله دارند با همدیگر و ضمن اینکه به اصل سوال برگردیم شورای نگهبان موظف است بر اساس یکسری معیارهای قانونی تصمیمگیری کند و احراز صلاحیت کند یعنی چه؟ یعنی شورای نگهبان باید مطمئن شود بر اساس آن ملاکها و معیارهای قانونی، این فرد صلاحیت لازم را برای پذیرش این مسئولیت حالا ریاست جمهوری است مجلس است خبرگان است هر جای دیگر است در نظام جمهوری اسلامی دارد، اگر شورای نگهبان به این اطمینان نرسید عدم احراز صلاحیت میزند اما این به این معنا نیست که این فرد فاسد و منحرفی است میگوید من نرسیدم به اینجا. تمام تلاشهایش را کرده از منابع مختلف اطلاعات را گرفته بررسیهای لازم را کرده نرسیده است اصل احراز صلاحیت و اینکه میگوییم شورای نگهبان نه خیلی از موارد بوده که شورای نگهبان از جریانی که خودش منتسب به جریان ولایی و انقلابی میداند افرادی را رد صلاحیت کرده است. بله بنده هم معتقدم که یک جایی اتفاقاً نسبت به جریان رقیب مصلحت اندیشی هایی کرده چون همین الان وقتی به مردم میگوییم چرا به فلان کس رای دادید میگوید مگر شورای نگهبان تایید نکرد؟ اینجا وقتی اتفاقاتی میافتد به گردن شورای نگهبان میافتد که تایید کرده اگر شورای نگهبان رد کرد میگویند شورای نگهبان به جای مردم دارد تصمیم میگیرد حالا باید چه کار کند شورای نگهبان به نظر شما؟ رد کند یا تایید کند؟ تایید کند می گویند شورای نگهبان تایید کرد پس مورد تایید ما است قبول میشود اگر رد کرد میگویند به جای مردم تصمیم میگیرد. به نظر بنده درست همین است که شورای نگهبان بر اساس همان ملاکها و معیارهای قانونی تصمیم بگیرد هیچ ملاحظه کاری و مصلحت اندیشی هم نباشد.
ادامه گفت و گو در روزهای آینده منتشر خواهد شد.