رسانه های ضدانقلاب که از هیچ حادثه و رویدادی برای مواجهه و ضربه زدن به جمهوری اسلامی نمی گذرند، این بار نیز آتش سوزی و فاجعه ساختمان پلاسکو در مرکز پایتخت را دستمایه امواج تخریبی خود قرار دادند و هر کدام از منظری کوشیند این ماجرا را به بهانه ای برای ابراز دشمنی تبدیل سازند. نگاهی به رسانه های رسمی و مکتوب جریان ضدانقلاب نشان می دهد آنان به طور عمده در 8 محور بر موج آتش پلاسکو سوار شدند تا به نتایج مطلوب سیاسی خود دست یابند. در ادامه به این محورها اشاره می شود.
1- حمله به اعتبار رسانه ای
اگر چه حمله به رسانه های رسمی کشور و آنهایی که در خط انقلاب و نظام فعالیت می کنند، سابقه ای طولانی دارد، اما مدتی است که این حمله شدّت و حدّت بیشتری یافته و صدا و سیما در مرکز اهداف این حملات قرار گرفته است، چرایی این حملات و علت آنکه صدا و سیما در سیبل قرار گرفته، البته تحلیلی مفصل و مجزا می طلبد، اما اجمالاَ می توان گفت به طور کلی جریان ضد انقلاب خارجی می کوشد با اعتبارزدایی از رسانه های رسمی و خودی، نبض افکار عمومی را در دست گرفته و به آنها شکل دهد. در ادامه به چند نمونه از از این القات اشاره می شود؛
- ایران وایر: (به نقل از یک آتش نشان بی نام!) موضوعی که اما از شب گذشته تا الان فکرش را مشغول کرده غیر از همه اینهاست: «نمیدانم چرا نمیگذارند هیچ خبری درز کند و اطلاع صحیح و درستی به هیچکس نمیدهند، حتی به آتش نشانهای حاضر در صحنه که در آنجا مشغول کارند. مثلا تا به یک چیز مشکوک میرسند فرماندهان ارشد عملیات فوری میگویند: چه خبره، خلوت کنید خلوت کنید، بعد دو سه نفر که معتمدشان هستند را صدا میکنند که اینجا را با دست بکنید، فلان کار را انجام دهید و ... هیچ کس نمیفهمد این جایی که مشکوک بود، کسی پیدا شد یا نه؟» او تنها جملهای که لابه لای صحبتهای فرماندهان زیاد شنیده این است: «کاری نکنید که باعث تشویش اذهان عمومی شود.» [1]
- زیتون: «مردم پیشتر دروغ و ناراستی صدا و سیما را بارها دیده اند. همین اواخر وقتی شعارهای روز تشییع هاشمی رفسنجانی سانسور شد. وقتی سخنرانی رئیس جمهور مملکت در میانه قطع شد. وقتی هزار و یک فیلم دروغ درباره این و آن از صدا و سیما ساخته شد و منتشر شد. وقتی صدای رئیس جمهور قانونی مملکت را هم در آورد و وقتی هاشمی رفسنجانی ای که سال ها در صداوسیما جا نداشت، یک شبه و پس از مرگش به سلبریتی مورد مدح 5 شبکه هم زمان تبدیل شد که صدای ناطق نوری را هم در آورد. مردم به این رسانه بی اعتماد اند.» [2]
-زیتون: «تاکید صدا و سیما بر «قدیمیبودن ساختمان» و این که «خوشبختانه آمار مصدومان محدود بوده» است بیشتر از اعتماد، خشم مخاطبان این رسانه را برانگیخت. در نهایت محوطه اطرف ساختمان پلاسکو توسط سپاه به کنترل در آمد و از حضور خبرنگاران رسانه های مستقل مانند اعتماد جلوگیری شد تا انتشار خبر «یکدست شود.» [3]
-زیتون: «التهاب عمومی ناشی از اطلاعرسانی قطرهچکانی به خوبی این ضعف در مدیریت بحران را برملا میکند. بارها و بارها در طی این روزها٬ خبرهایی در تلویزیون و از زبان مسوولان یا به نقل از آنها منتشر شده و ساعتی بعد تکذیبیه آن آمده است. هنوز بعد از این مدت هیچ آماری از تعداد قربانیان حادثه در دست نیست و برآوردها دچار نوسانهای اساسی است.» [4]
نشر
این اکاذیب در حالی است که شبکه خبر از همان روز اول وقوع این حادثه، به
شکل 24 ساعته وضعیت آواربرداری را به طور زنده پخش می کند و با تهیه گفتگو
با مسئولان بخش های مختلف مرتبط با ساختمان پلاسکو، مردم را در جریان جزئی
ترین مسائل مربوط به این ساختمان قرار داده است. دیگر شبکه های خبری نیز
همواره به این موضوع پرداخته اند. اتفاقا حضور مردم و خبرنگاران در محل
وقوع حادثه تا جایی زیاد بود که خود سبب اخلال در عملیات آواربرداری می شد.
2- دعوت به آشوب!
در حالی که ملت ایران داغدار عزیزانی است که همچنان سرنوشت آنان زیر آوار حادثه مدفون است و گروه های امدادی مشغول فعالیت بی وقفه برای آواربرداری و رسیدن به طبقات زیرین ساختمان پلاسکو هستند، نویسنده سایت گویانیوز –ارگان رسمی سازمان سیا- با وقاحتی کم نظیر از مردم می خواهد مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان را به صحنه مخالفت و درگیری با نظام بدل سازند! این سایت می نویسد: «دیر یا زود اندام خونین این فرشتگان از خاک در خواهد آمد و در گورستانی دور یا نزدیک دوباره به خاک سپرده خواهد شد. آیا تهرانیانی که مدعیاند از هر فرصتی برای رساندن صدای مخالفشان استفاده میکنند و با حضور در خیابان شعارهائی علیه رژیم سر میدهند، این حادثهی دلخراش ملی را هم یک فرصت به حساب خواهند آورد؟ یا فقط مرگ امثال هاشمی رفسنجانی و بازیِ کهنه شدهی "انتخابِ بین بد و بدتر" را فرصت میشناسند؟ آیا در مراسم پیکر این عزیزان صدای فریاد مردمی که شاهد این همه سوء مدیریت، چپاول و تجاوز به حقوق خودشان هستند به روشنی شنیده خواهد شد، یا باز این فرصت را...» [5]
3- کار خودشان است!
دامن زدن به شایعه مضحکی مبنی بر اینکه آتش سوزی و فروریختن پلاسکو کار عوامل جمهوری اسلامی است، ابتدا از سوی ضد انقلاب در شبکه های اجتماعی آغاز شد و در ادامه دبیر سرویس فراری یکی از روزنامه های زنجیره ای در مطلبی در سایت زیتون در این باره نوشت و مدعی شد این کار برای آن بوده است تا فوت آیت الله هاشمی به حاشیه رود و مردم آن را فراموش کنند! فوتی که به ادعای ضدانقلاب، آن هم مشکوک و کار خود عوامل جمهوری اسلامی است! این ادعای مضحک اوج هذیان گویی رسانه های ضدانقلاب را می رساند و کوته فکری آنان را به خوبی برملا می سازد.
نویسنده مذکور در این باره مدعی است؛ «جوامعی مانند جامعه ایران که رسما همیشه عزادار است و همه امکانات برای چند روز عزاداری بیشتر به دلیل یک مصیبت دیگر مهیاست، مستعد بازیخوردن با چنین ترفندهایی است. هر چند شیوه نقد تحولات بر اساس تئوری توطئه، سرطان اندیشه اجتماعی مدرن است، اما با عزادارشدن مردم برای آتشنشانان در ساختمان پلاسکو دقیقا چند روز پس از عزاداری برای مرگ نابهنگام هاشمی رفسنجانی، ذهن انسان با دو ابهام سوال برانگیز مواجه میشود که نیازمند تدبر است. ابهام اول این است که حساسیت فوقالعاده ملی نسبت به مرگ نابهنگام رئیس مجمع تشخیص مصلحت که برخی از معادلههای داخلی ایران را حداقل در ظاهر و کوتاهمدت به نفع یک جریان سیاسی بدنام و مشکوک و بد سابقه بر هم زد، پروژه تئوری توطئه را دوباره به کار میاندازد... آنهایی که فکر میکنند طبیعی بودن مرگ هاشمی رفسنجانی آنطور که باید خوب جا نیفتاد و شاید لازم است تا با شوک درمانی افکار عمومی از این حادثه جدا شود٬ در آن صورت پروژه بعدی آنها فروپاشی ساختمان پلاسکو، اولین نماد مشهور تهران مدرن است تا دهها نفر از آتشنشانان مردم ایران که در آستانه شب عید در آن گرفتار بیافتند و مردم شوکه شوند و هاشمی رفسنجانی را از یاد ببرند.» [6]
4- حمله به انقلابی گری
رسانه های ضدانقلاب در قیاسی مع الفارق و فریب دهنده این گونه عنوان می کنند که ریشه چنین حوادثی بودجه نهادهایی مانند سپاه و بسیج و برنامه های موشکی و امثالهم است! این خط خبری که در جهت تضعیف امنیت ملی کشور دنبال می شود تا در این آشفته بازار منطقه و در حالی که فرد تندروی مانند ترامپ سکان کاخ سفید را به دست گرفته است، در حالی دنبال می شود که در کشور موارد بسیاری از هزینه های نابجا و قابل نقد وجود دارد، اما ضدانقلاب ترجیح می دهد به جای نقد واقعی، دست بر نقاطی بگذارد که بیشترین ضربه را آنها خورده و با سوء استفاده از احساسات مردم، این گونه القا کند که مشکلات و حوادث اینچنینی ریشه در این نهادها و عملکردها دارد. برای مثال برای نقد هزینه های بی مورد شهرداری به سراغ بیلبوردهای ضدامریکایی می رود و درصدد القای این خط است که گویا همین رویکردهای انقلابی است که منجر به فاجعه می شود! حال آنکه اتفاقا در حوادث و بلایای طبیعی و غیرطبیعی همیشه نهادهای انقلابی در امداد و کمک به حادثه دیدگان و رفع مشکلات پیشرو و پیشقدم بوده اند.
- زیتون: «کاش فقط گوشه ای از بودجهای که صرف تجهیز یگان ویژه٬ سپاه یا بسیج می شود تا مردم را لت و پار کنند٬ گوشهای از بودجهای که صرف تولید پارازیت میشود٬ یا از سود ماهیانه آن شصت حسابی، که به هر علت به نام رئیس قوه قضاییه است،صرف کنند و آتشنشانی یا واحدهای امداد را در تهران تجهیز کنند. راستی بودجههایی که صرف پروژه های میلیاردی موشکی میشود٬ به چه درد میخورد، اگر قرار است مردم با بیماریهای ناشی از پارازیت و سونامی سرطان و سوءمدیریت شهری و جهادی امثال احمدی بمیرند، دیگر با موشک و بدون موشک آن به چه درد ایرانیها میخورد.» [7]
- دیدگاه نو: «شهرداری می تواند میلیاردها تومان هزینه بیلبورد های شهری کند تا به مردم تهران بگوید چند نفر در آمریکا در زندان هستند یا آمار نوزادهای نامشروع آمریکا را به مردم تهران در اتوبان ها یادآوری کند و خطرناک بودن مذاکره با آمریکا را یادآوری کند، اما نمی تواند وسائل و تجهیزات مورد نیاز آتش نشانی را فراهم کند. چگونه امکان دارد چنین فاجعه ای رخ دهد و شهردار مواخذه نشود؟ هنوز پوسترهای "شمر زمانه ات را بشناس” را فراموش نکرده ایم! آقای قالیباف به راستی شمر زمانه کیست؟»[8]
5- ادعای ناکارآمدی
یکی از ترجیع بندهای مطالب ضدانقلاب در این حادثه، تلاش برای ناکارآمد نشان دادن نظام است. رادیو زمانه در این مورد تحلیلی را نوشته که مبتنی بر مغالطه، ربطی به مدیریت یک بحران ندارد. بدیهی است که در مدیریت بحران، ترکیبی از نهادهای انتظامی و سیاسی، کار را پیش می برند و سخن از نهادهای مدنی در این حوزه، حرف بی ربطی است. زمانه می نویسد: «جنبه دیگری از این هرج و مرج پنهان را می توان در فقدان مدیریت بحران دید. دلیل این امر آن است که مدیریت بحران، نه یک تخصص مدنی بلکه بخشی از قدرت کنترل انتظامی تلقی می شود. قدرت وزارت کشور که متولی قانونی مدیریت بحران است، در فرآیند اضمحلال قدرت از بالا، مضمحل شده و ناتوان از مدیریت و برقراری ارتباط کارآمد با سایر منابع قدرت مدنی و تخصصی است. در نتیجه جریان قدرت از بالا به جای حمایت از نهادهای مدنی و تخصصی برای نمایش قدرت به نمایش قدرت شخصی توسط چهره ای مانند سردار قالیباف متوسل می شود که خود نمادی از تصرف قدرت مدنی شهرداری توسط قدرت پلیسی نیروی انتظامی و سپاه پاسداران است.»[9]
6- اتهام عدم پیگیری علل حادثه
برخی رسانه های ضدانقلاب نیز می کوشند مسئولان نظام را به عدم پیگیری علل حادثه متهم کنند. زیتون با مقایسه پیام رهبر انقلاب برای حادثه قطار نیشابور و حادثه پلاسکو مدعی است مدعی تفاوت رویکرد در این زمینه شده است. حال آنکه زمان پیام رهبری درباره حادثه قطار نیشابور ماهیتا با حادثه اخیر متفاوت است و هر عقل سلیمی می داند وقتی تنها ساعاتی از ماجرا گذشته و سرنوشت ده ها تن نامعلوم و در خطر است، اولویت اصلی باید نجات جان مصدومان و زیرآوارماندگان باشد و این موضوع هیچ تناقضی و منافاتی با پیگیری علت حادثه ندارد.
زیتون در این زمینه مدعی است: «آیتالله علی خامنهای، بعد از ظهر روز گذشته، پنج شنبه، طی پیامی با تاکید بر اینکه «در حال حاضر همهی تلاشها باید برای نجاتِ جان گرفتار شدگان» جهتدهی شود؛ خواست تا رسیدگی به علل حادثه بعداً پیگیری شود. او همچنین زمانی که صدای «درخواست استعفای قالیباف» در فضای مجازی به گوش میرسید، «از همه مسئولان خواست تا همانگونه که در این چند ساعت، تلاش کردهاند کار مجاهدانهی خود را ادامه دهند و وظیفهی فوری را بر هر حرف و حدیثی مقدم بدارند.»تفاوت رویکرد رهبر جمهوری اسلامی در دو حادثه انفجار قطار نیشابور و آتشگرفتن ساختمان پلاسکو، حائز توجه بود. او ساعتی پس از انفجار قطار نیشابور، با صدور پیامی «از مسوولان دولتی خواست تا درباره علت این حادثه تحقیق و بررسی کنند و اگر قصور و غفلتی صورت گرفته، مشخص سازند و پیگیری نمایند.» [10]
7- حمله سیاسی به شهرداری
در حالی که ماجرا و فاجعه پلاسکو همچنان ادامه دارد و به نقطه مشخصی نرسیده است، رسانه های ضدانقلاب توپخانه خود را به سوی شهردار تهران نشانه رفتند و سعی کردند با سیاسی کردن ماجرا، وی را مورد شماتت و هجمه قرار دهند؛
-زیتون: «در پی آتشسوزی و فرو ریختن ساختمان تجاری «پلاسکو» در تهران، گروهی از کاربران در توییتر با هشتگ «#قالیباف_استعفا»، خواستار استعفای «محمدباقر قالیباف»، شهردار تهران شدند. این دومین بار است که آتشسوزی در یک ساختمان با خواسته استعفای شهردار تهران همراه میشود.... درخواست استعفا یا برکناری شهردار تهران بعید است در کوتاه مدت به نتیجه برسد. چند ماه تا انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری باقی مانده و فعلا یکی از مهم ترین مسایل سیاسی برای حامیان اصول گرای او، کاندیداتوری و رییس جمهوری شدن محمدباقر قالیباف است، نه رفتنش از شهرداری.» [11]
-ایران وایر: «شهروندان بسیاری در شبکههای اجتماعی خواهان استعفای او به دلیل بیکفایتی در اداره شهر شدهاند و برخی هم میگویند که شورای شهر تهران باید قالیباف را به دلیل ضعف و ناتوانی در مدیریت بحران و همچنین مجموعهای از بیمبالاتیها مانند عدم رسیدگی به وضع ایمنی ساختمانهای فرسوده٬ عدم تخصیص بودجه کافی به آتشنشانیها برای تجهیز وسایل٬ صرف پولهای هنگفت در پروژههای نمایشی و بیخاصیت مانند بیلبوردهای ضدامریکایی و ضد برجام استیضاح کنند... حالا امید منتقدان در درجه اول به شورای شهر است که آیا میتواند طرح استیضاح شهردار تهران را بابت مدیریت ناکارآمد در ماجرای ساختمان پلاسکو کلید بزند یا نه. امید بعدی که در شبکههای اجتماعی هم از آن بسیار صحبت میشود مربوط به تغییر ترکیب شورای شهر در انتخابات سال آینده است که اگر اصولگرایان اکثریت شکننده خود را از دست بدهند دیگر جایی برای قالیباف نخواهند ماند.»[12]
نقد بی رحمانه قالیباف موضوعی است که برخی رسانه ها و عناصر سیاسی اطلاح طلب، دست کم در فضای مجازی دنبال می کنند و در این میان، انصاف قربانی شده است. بدیهی است که اولویت کنونی تلاش برای نجات افرادی است که در زیر آوار مانده اند و به دنبال پیام رهبری در این باره، رئیس جمهور نیز بر همین موضوع تاکید کرد و این امری عقلانی است، اما تشخیص تقصیرکاران این حادثه نیازمند کارشناسی های حقوقی است و مواضعی که اکنون از سوی برخی در این زمینه دنبال می شود، یا همانند جریان ضدانقلاب، در جهت تخریب و حمله به نظام است و یا اغراض سیاسی تندی را در نظر دارد.
8- تطهیر یک بهایی
خط دیگری که رسانه های ضدانقلاب دنبال کردند این که در این ماجرا کوشیدند به نوعی رژیم پهلوی و عمّال آن را بزک کرده و از حبیب الله القانیان –سازنده ساختمان پلاسکو- چهره ای خدوم و کارآفرین بسازند که به واسطه انقلاب اسلامی ایران از خدماتش محروم شد! این رسانه ها بطور مشترک از بازگو کردن این نکته مهم که وی یهودی بهایی شده بود خودداری کرده و نمی گویند چگونه این خانواده در رژیم پهلوی به ثروتی نجومی دست یافت.
-ایران وایر: «آتش در کمتر از چهار ساعت به جان پلاسکو افتاد. شعلههای آن از یک مغازه کوچک در طبقه نهم آغاز شد و خیلی زودتر از آن چه فکرش را بکنند، همه ساختمان را در خود گرفت. شاهدان عینی در ساختمان پلاسکو میگویند که صبح پنجشنبه هر هفته گروهی از کاسبان این ساختمان مجلس زیارت عاشورا برگزار میکردند. از آن جا که این ساختمان بلندمرتبه گازکشی نشده بود، بعضی از واحدهای تجاری از گاز پیک نیک برای گرمایش استفاده میکردند. آخر هم این گاز پیک نیک آتش به جان پلاسکو انداخت؛ آتشی که شاید خیلی پیشتر، درست در صبح یک روز بهار سال 58 در زندان «قصر» تهران شعله کشید و حاج حبیب القانیان مکه نرفته با تصمیم شخصی حاکم شرع انقلابی به جرم کارآفرینی محکوم به اعدام شد.»
-بی بی سی: «سازه فلزی این ساختمان باعث شده بود که برخی برای آن عمر دویست ساله پیشبینی کنند، اما این ساختمان بعد از پنجاه و چهار سال فروریخت. اینکه آتش سوزی چقدر به ساختار بنا آسیب زده و باعث فروریختن آن شده روشن نیست؛ اما این ساختمان، گویی کاملا مهندسی و برنامهریزی شده، فقط در خود فروریخت، اگر چنین نشده بود و آوار آن بر ساختمانهای مسکونی اطراف و بر سر سیل جمعیت کنجکاوی میریخت که به طرف این منطقهای تجاری و پرجمعیت روانه شده بود، معلوم نبود تلفات این حادثه به چند نفر میرسید. پس از انقلاب ساختمان پلاسکو را بنیاد مستضعفان مصادره کرد... کسی که نام پلاسکو بیش از همه با او عجین بود، یعنی حبیب القانیان مثل ساختمان پلاسکو فرجامی خوش نداشت. در حالی که گفته میشد او دو هفته پیش از پیروزی انقلاب به تهران برگشته بود چون فکر میکرد کسی با او کاری ندارد، در محاکمهای "بیست دقیقهای" به اعدام محکوم شد.» [13]
پی نوشت:
[1]https://iranwire.com/fa/features/20389
[2]http://zeitoons.com/25023
[3]http://zeitoons.com/24996
[4]http://zeitoons.com/25054
[5]http://news.gooya.com/politics/archives/2017/01/222885.php
[6]http://zeitoons.com/25071
[7]http://zeitoons.com/25071
[8]http://didgahenow.com/1395/11/01/55732/
[9]https://www.radiozamaneh.com/320343
[10]http://zeitoons.com/24996
[11]https://iranwire.com/fa/features/20350
[12]http://zeitoons.com/25054
[13]https://iranwire.com/fa/features/20362
نویسنده:یحیی ذبیحی