کد خبر: ۱۱۷۶۲
تاریخ انتشار:۰۰:۵۱ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۵
گفتگوی منتشر نشده از مرضیه دباغ
پایگاه خبری تحلیلی عصردنا (Asrdena.ir): سید هادی کسایی زاده/ روزي كه دربارپهلوي آماده به دنيا آمدن شهناز، اولين فرزند محمد رضا پهلوي بود، در همدان دختري به دنيا آمد كه بعد ها نامش در طول تاريخ معاصر ايران به عنوان شير زن انقلاب اسلامي شناخته شد.  

وقتی كه مرضيه حديد چي از پدر و مادري مذهبي در همدان به دنيا آمد هيچ وقت فكر نمي كرد، بعد ها او به عنوان تنها زن سياست مدار و انقلابي، همپاي مردان در دفاع از جان بنيانگذار انقلاب اسلامی پيشگام شود. دختركي همداني كه تحصيلات خود را از مكتب خانه اي كوچك در محضر اساتيد اخلاق شروع كرد و بعدها خواهر طاهره شد كه علاوه بر حفاظت از جان مردان انقلابي، با سپر كردن جان خود از انقلاب هم محافظت كرد.

مرضيه دباغ، نماينده مجلسی كه از مسافر كشی براي تامين هزينه های اقتصادی چند خانواده تا مستخدم بودن در  بيت امام خمينی در نوفل لوشاتو را در كارنامه خود دارد. رييس زندان های زنان تهران، اولين ‌فرمانده سپاه پاسداران غرب كشور،نماينده امام در پيام رسانی به گورباچف، صاحب نشان ايثار و مدرس دانشگاه را هم جزوی از وظایف این بانوی چریک وهمرزم شهید چمران می توان عنوان کرد.

اين شير زن انقلابي در روزهای آخر حیات خود به عنوان  قائم‌مقام دبير كل جمعیت زنان انقلاب اسلامي و یکی از اعضای شورای مرکزی جمعیت دفاع از مردم فلسطین مشغول به كار بود و در 27 آبان ماه 1395 درگذشت. آخرین مصاحبه این بانوی انقلابی با سید هادی کسایی زاده خوادنی است:

کنیز امام بودم

*شما در نوفل لوشاتو چه سمتي داشتيد؟ در مدتي كه در نوفل لوشاتو محافظ داخل بیت امام بودم، كارهايي از جمله تهیه کردن وسایل تغذیه حضرت امام خمينی(ره) تا شست و شوی لباس امام و پشت در اتاق امام خوابیدن برای محافظت، همه اینها به شکل خاصی به بنده سپرده شده بود. کنیزی در خانه امام و جفت کردن کفش های امام را برای خودم افتخار می دانم.

دستورپخت غذای امام در نوفل لوشاتو

*چه غذاهايي را براي امام تهيه مي كرديد؟ تمام طول مدت در نوفل لوشاتو، ناهار حضرت امام، یک تکه کوچک مرغ، یک کف دست لپه، دو عدد سیب زمینی و دو عدد لیمو عمانی بود. برای خود بنده هم سوال شده بود. نان و ماست یا مقداری ماست و خیار و نان و پنیر و گردو یا نان و پنیر و يك خوشه انگور، شام حضرت امام بود. صبحانه هم که نان و پنیر. من از آن غذا همیشه نمی خوردم،  چون غذای حضرت امام خاص خودشان بود با اين حال  برای من که این غذا را می پختم ، تهيه كردن هر روز آن خسته کننده بود.

یک روز به حضرت امام گفتم نمی خواهید دستور بدهید شکل غذا را عوض کنم؟ جواب دادند: شما فکر می کنید مردم جنوب تهران چه می خورند؟ هیچ اطلاع داری؟ گفتم بله. امام رو به من كردند و  گفتند پس سوالتان بی جاست. روزی از تهران تماس گرفتند و اطلاع دادند كه شاه نفت را بسته است. در اين پيام تلفنی از ما خواسته شد كه  حضرت امام فردا در سخرانی هایشان اشاره ای به اين قضيه  داشته باشند. تا به امام اطلاع دادیم اولین چیزی که گفتند این بود که شوفاژها را ببندید، گفتم آقا اینجا سرد است، سرما می خورید، پاسخ دادند اکر برای من خطر دارد، برای پیرزن و پیرمردهای جنوب شهر هم سرما خطر دارد.

ابراهیم یزدی دروغ می گوید!

آقای ابراهیم یزدی گفتند که پنج زن در آشپزخانه حضرت امام بودند، شما، همسر آقای ابراهیم یزدی، همسر امام، دختر امام و همسر سید احمد درست است؟ هر فردی این حرف را گفته اشتباه كرده است. در آشپزخانه حضرت امام فقط من بودم، همسر امام هم گاهی می آمدند سری به غذا می زدند. خانم یزدی شاید یک هفته یا 10 روز قبل از این که من وارد نوفل لوشاتو شوم، بودند اما اینکه در آشپزخانه بودند یا نه را بنده اطلاعي ندارم. دختران حضرت امام، هیچ کدام آنجا نبودند غیر از خانم اشراقی که ایشان اصلا دخالتی در مسائل خانه نداشتند و همسر امام هم بخاطر اینکه رفت و آمد مردها بود، خیلی سخت از اتاق خودشان بیرون می آمدند. 

خرید خانه حساب و کتاب داشت

برای خرید به فروشگاه زنجیره ای می رفتید یا فروشگاه محل؟ خرید خانه با من بود. در آنجا دو سوپر مارکت وجود داشت و به علت مسائل امنیتی از هر دو، خرید می کردم. بعد از خرید به امام فاکتور می دادم و ایشان هم پول را پرداخت می کردند و رسیدها را جمع می کردند و در جعبه ای نگه می داشتند. امام خميني در مسائل خرج و مخارج خانه و حساب كتابها بسیار دقیق بودند.

چند روزدر نوفل لوشاتو بودید؟ تقریبا دو ماه و 16 روز یا سه ماه و 16 روز، دقیقا حضور ذهن ندارم.

روزی که امام به ایران آمد من بیمارستان بودم

دو روایت وجود دارد، بعضی ها می گویند شما ماندید امام به تهران آمد، بعضی ها می گویند شما با امام به تهران آمدید. کدام درست است؟ هفته ای که فرودگاه را بستند، یک چهارپایه در حیاط برای امام گذاشتند تا ايشان  از بالای نرده ها برای خبرنگاران صحبت کنند. در همين گير و دار بود كه ناگهان متوجه شدم  یکی از خبرنگاران از دیوار پشت ساختمان بالا می آید. من دستانم را روی سینه اش گذاشتم و آنقدر فشار دادم که افتاد اما فشار بر قلبم وارد شد و من را به بیمارستان بردند. من در بیمارستان بستری بودم و حاج احمد آقا و یکی دیگر از آقایان که فرانسوی بلد بود، آمدند تا من را مرخص کنند. حاج احمد آقا گفتند، امام دستور دادند هیچ خانمی در هواپیما نباشد اما خواهر دباغ را از بیمارستان مرخص کنید تا با ما به تهران بیایند چرا كه هشت فرزندش  در تهران منتظرش هستند. به هر حال رئیس بیمارستان به من اجازه مرخصی ندادند و آقا دستور دادند شما بمانید، خانه را هم پس ندهید.

پس شما با دختر و همسر امام برگشتید؟ امام  دوازدهم آمدند ما هم بیست و هفتم بهمن ماه به تهران برگشتيم.

سوء قصد با لنگه كفش به امام خميني

امام شوخی هم می کردند؟ با بچه ها و با خانواده خیلی شوخی می کردند و واقعا بچه ها را دوست داشتند. محمد تقی پسر آقای اشراقی کوچک بود. یک روز لنگ کفش را برداشت و گفت من باید این خمینی را بکشم و با لنگ کفش به پشت امام زدند، امام او را در آغوش گرفتند و روی پایشان نشاندند و آنقدر بچه را ناز کردند تا بغضش خوابید.

کدام یک از نوه های امام در نوفل لوشاتو بودند؟ در نوفل لوشاتو حاج حسن آقا، آقا یاسر و بچه های آقای اشراقی بودند.

شما برای اولین بار بنی صدر را کی دیدید؟ چطور با او آشنا شدید؟ آقای بنی صدر سعی می کردند در مواقعی که امام مصاحبه یا ملاقات داشتند، حتما حضور داشته باشند.

شب ها چه کسانی در خانه امام می خوابیدند؟ همسر امام در اتاق خودشان می خوابیدند. من، آقای اشراقی، همسرشان و بچه هایشان هم بوديم كه من به عنوان محافظ در پشت در اتاق امام مي خوابيدم.

سید احمد هم بود؟ سید احمد و آقای خوئینی ها در هتل کوچکی که دربست اجاره کرده بودند، سکونت داشتند.

از زندان خبر رسید که آیت الله منتظری و آقای طالقانی در زندان حالشان خوب نیست. ما هم در فرانسه، قبل از اینکه حضرت امام تشریف بیاورند، اعتصاب غذا گذاشتیم. در آن اعتصاب من فکر می کردم که واقعا اعتصاب غذا است و نباید چیزی بخوریم. روز سوم از هوش رفتم و بد معلوم شد که بچه ها روزه گنجشکی می گیرفتند.

آن موقع کجا بودید؟ در سن موریس، در یک کلیسا بودیم. برای اینکه پلیس ما را نگیرد، سه روزي  به منزل آقای بنی صدر رفتیم.

شما همرزم آقای چمران بودید؟ بله در سال 53 با شهيد چمران همرزم بودم.

در لبنان دوره چریکی دیده اید؟ بله. بی خود که فرمانده نشدم. در جبهه هم در خط مقدم حضور داشتم.

شما هنوز هم با خانواده امام در ارتباط هستید؟ بعد از ماجرای نعیمه (در فضای مجازی به شهدا توهین کردند) با ایشان صحبت کردید؟
بله در ارتباط هستم. خيلي از اين صحبت كردن ها خوشم نمي آيد  و زيبنده خود نميدانم با اين حال یک جوابیه ای دادم به ایشان که اگر واقعا حضرت امام در خانواده اش فردي  مثل تو را  داشته باشد که دیگر هیچی.

شما موافق محاکمه آقای کروبی و موسوی هستید؟
می توان گفت گول خورده اند و محاکمه دردی را درمان نمی کند. اگر این بزرگواران به خودشان این اجازه را می دادند که از مردم عذرخواهی کنند، کار به اینجا کشیده نمی شد.

نکته جالب در زندگی نامه شما این است که شما رئیس زندان زنان بودید. چه شد که سر از زندان درآوردید؟
اوایل انقلاب بود که یکی از برادران بزرگوارمان در شورای دادستانی مطرح کردند که خواهر دباغ اطلاعاتی دارد و به درد اين پست مي خورند. به خاطر همين حکمی را به من دادند و من مسئولیت زندان قزل قلعه در قسمت خواهران را بر عهده گرفتم.

شما سابقه زندان ساواک را داشتید و می خواستید یک زندان اسلامی داشته باشید. این را انجام دادید؟
اصل بر همین بود و الحمدلله موثر واقع شد. ما توانستیم 15-20 نفر از خانم های بد را اصلاح کنیم و با آدم های خوبی ازدواج کردند. وقتی هدف الهی باشد بقیه قضایا حل می شوند.

چرا در زمان دولت احمدی نژاد خیلی سکوت کردید و حرفی نزدید؟
آنجاهایی که باید به گوشش می رساندم، حرفم را زدم  ولی از جنجال به پا کردن خيلي خوشم نمی آید.

یک بار خطاب به بیت امام گفتید اسنادی وجود دارد که باید منتشر شوند، این اسناد چه چیزهایی هستند؟
این اسناد همان هایی است که من تا به حال اشاراتی بهشان داشتم. زمانی که حاج احمد آقا را دفن می کردند، یاسر اشراقي گفت مقدار زیادی از اطلاعات انقلاب را دفن کردیم بدون اینکه کسی از آنها بهره برداری کند و این یک حقیقت است. حاج احمد آقا و  حاج آقا مصطفی فرصت نکردندخیانت های خیلی ها را بازگو کنند و یا حداقل ضبط کنند تا بماند.

اسناد انقلاب چه زمانی منتشر می شوند؟ یک روزی می شود، ممکن است به من و شما نرسد اما به بچه های شما می رسد.
چرا کسانی که همراه امام بودند، از راه امام برگشتند؟ برگشته بودند، مثل عثمان، عمر و ابوبکر که کنار پیغمبر بودند تا به خواسته هایشان برسند. اینها هم قصد داشتند تا خواسته هایشان را برآورده سازند. من در ماجرای اعتصاب غذای سه روز در خانه بنی صدر بستری بودم و به چشم ديدم كه  در آن خانه نماز و حجاب معنا نداشت به خاطر همين نمی توان گفت برگشتند، بلکه از همان موقع برگشته بودند.

منبع: جامعه خبر

ارسال به دوستان
گزارش خطا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
*عصر دنا ، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
*طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
*چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
*اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.