تاریخ انتشار:۲۲:۲۶ - ۰۸ مهر ۱۳۹۵
جهانگیر ایزدپناه
پایگاه خبری تحلیلی عصردنا (Asrdena.ir): به راستی شعر و موسیقی چه سر و جاذبه سحر آمیزی دارد که به شکل باور نکردنی روح انسان هارا تسسخیر می کند و به مرور گذشته های ذور و نزدیک ، شادی ها، غم ها و خاطره ها می کشاند و گاهی شنونده را چنان به سکوت عمیق و عرفانی فرو می برد که هیج نیروی دیگری قادر به این کار نیست.

این چه نیرویی است که عام و خاص ،فقیر و غنی،پیر و جوان از هر جنسی را چنان مجذوب خود می کند که برای همیشه در روح و جسم و ذهن آن ها حک می شود.

به یاد می آوریم که در هنگام یار یار خوانی، نی نوازی، غمونه، شاهنامه و فائز خوانی چه سکوتی حکم فرما می شد. سرها در گریبان ،سکوتی عمیق ، زمزمه شعر ها همراه با نی یا خواننده و آهی که از نهان بر می خواست و گاهی هم اشکی آشکار یا نهان که خود حکایت از رنج ها و درد ها و شادی های مردم این سرزمین را دارد و حاکی از تسخیر بلامنازع روح آن هاست.

نواختن نی و غمونه خوانی در شبانگاهان عجیب روح نواز و سکوت بر انگیز بود. باور کنید که حتی بر گوسفندان در قاش ( آغل) هم سکوت عجیبی حکم فرما بود ، نه نزاعی و نه صدایی . محققان به درستی گفته اند حیوانات هم کمابیش از موسیقی لذت می برند.

یکی از شعر های رایج به همراه نواختن نی این بود :
بنالم تا بنالم تا همیشه پلنگ از کوه بنالد شیر به بیشه
خبر اومد که دشتستان بهاره زمین از خون فایز لاله زاره

شاهنامه خوانی هم که جایگاه رفیعی داشته و دارد . به یاد می آورم که شبی در جمعی صحبت از شاهنامه و رستم و سهراب و .... شد، در هنگام صحبت از گفته های من چنین برداشت شد که منظور انکار یا غیر واقعی بودن شاهنامه است.

 این سخن چنان بر حضار سخت آمد که انگار بی احترامی مستقیمی به باور ها و مقدسات آن ها شده است . بعد ها فکر کردم که حق داشتند ، چون این مردم عمری را با شاهنامه و دلاوری ها و داستان های آن سپری کرده اند ، به مانند رستم زخم ها برداشته اند رنج ها تحمل کرده اند و با ظلم جنگیده اند، تهمینه وار در مرگ سهراب خویش گریسته اند و هر کدام به نوعی در سوگ سیاوشی-سهرابی-بیژنی-هژیری-گودرزی و یا اسفندیاری نشسته و گریسته اند.

این باور ها در تار و پود مردم تنیده شده و قابل احترام و مقدش است. هرگاه عمق وجود انسان ها را دریابیم باور ها و انسان ها را بهتر می شناسیم و آنگاه بدون شک هنگام غم نامه رستم و سهراب نهان یا آشکار اشک می ریزیم.

دز میان شعر هایی که شاعران ناشناخته کهگیویه و بویر احمد و هم زبانان ان ها سروده اند اشعاری دیده می شود که از سوگ نامه رستم و سهراب کمتر نیستند ، به عنوان مثال در سوگ کشته شدن محمد علی خان باوی( سه سوار) و زخمی شدن اسبش ( سه پل) چه زیبا سروده اند :
که و که بالی سرم ناله ایکنه شوک لشمه نل نخرن دالل پادوک
سه پلم جون دلم پا ده و مازه یه تشی من جگرم وابی برازه
سه پلم جون دلم یالت چویلم لشمه بی خوت بوه سی خاک ایلم
سه پلم جون دلم زور دو زونیم لشمه بی خوت بوه تی یار جونیم

به نقل از کتاب تاریخ مختصر کهگیویه و بویر احمد نوشته آقای نصیر هادی پور گرداوری اشعار از آقای حسن بهرامی:
شاهنامه، یار یار و نواختن نی در وجود مردم ما آمیخته و تسلی بخش آنان بوده است . " یار یار" که همیشه تسلی بخش مردم این مرز و بوم بوده به صورت مکتوب نبوده ولی چون با روح و وجودشان آمیخته بوده سینه به سینه گشته و به بخشی از فرهنگشان تبدیل گشته است ." یار یار" دیار ما طبیعت زیبا را با کلامی موزون (شعر) بیان می کند ، همچون نقاشی که مناظر زیبا را ترسیم می کند.

نقاش و شاعر به طور کلی هنرمندان زیبایی های طبیعت و زندگی انسان ها و مشکلات آن ها را بیان می کنند ، هردو بیان طبیعت و زتدگی انسان هاست. یکی با ترسیم و تصویر(نقاشی) و دیگری با کلام موزون و دل انگیز(شعر) هردوبه تماشای زیباییهای طبیعت وخلقت نشسته اند یکی باترسیم دیگری باکلام موزون . . البته باپرداختی هنرمندانه و بصیرتی زیبا شناسانه مشاهدات خود را عرضه می دارند که از عهده همه کس بر نمی آید ، روحی لطیف، احساس و نگاهی عمیق می طلبد که جوهره اصلی خلقت را به درستی در یابد و به گونه ای هنرمندانه ، زیبا و سحر انگیز بیان کند که در تار و پود انسان ها رخنه کند و ماندگار شود ، مردم را به شادی آورد ،تسلی بخش و تسکین دهنده درد ها و رنج های آن ها باشد .. هر شاعر و هنرمندی که زیباتر و دلپذیر تر بیان کنددموفق تر و آثار و نامش ماندگار تر است :
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
ژاله اصفهانی

شعر ها و آثار هنری را کاغذ گران بها و برگ زرین حفظ و ماندگار نمیکند ، روح و جان و ذهن مردم است که آن ها را به خلوت وجود خود راه می دهد و بر لوح روح خود حک می کند و ماندگار می سازد از نسلی به نسل دیگر می سپارد و از گزند روزگار مصون می دارد . "یار یار" را هم کسی بر کاغذ گران بها و زرین و حتی کاغذ پاره ای ننوشت ، " یار یار" از دل برخاست و بر دل مردم نشست و سینه به سینه گشت. مردم آن را به یاد سپرده اند و از گزند روزگار مصون ماند، خداکرم خان و دیگر شاعران گمنام این مرزو بوم به یاری اش شتافتند و پر بارش ساختند تا مردم ما از خستگی راه و روزگار با " یار یار خوانی " دمی بیاسایند .

وقتی که جنگ نامه محمد ابراهیم آخوند ملانظرعای را در کتاب ارزشمند آقای نصیر هادی پور می خوانیم ناخوداگاه این فکر به ذهن آدم خطور میکند و صد افسوس می خورد که چرا اشعار زیبای خداکرم خان را جایی یادداشت نکرده ، شاید هم به علت کینه ولی خان به پدر خود یعنی خدا کرم خان بوده که این غفلت صورت گرفته است.

برادر گرامی ام ( امیر ایزدپناه ) با علاقه اش به " یار یار " این دیار همت کرده و به حمع آوری و تالیف اشعار این شاعران گم نام و بعضا شناخته شده پرداخته است. بخشی از این شعر ها متعلق به خدا کرم خان بزرگ است و بخشی دیگر هم از شاعران گمنام این سرزمین با طبیعت زیبایش می باشد و اشاره ای هم به زندگی خدا کرم خان دارد گرچه بیشتر شخصیت شاعرانه آن مد نظر بوده است.

می گویند انسان موجودی متناقض و جمع اضداد است و خصلت های ضد و نقیضی را در خود دارد ، این بهترین مصداق برای خدا کرم خان فرزند محمد طاهر خان است .روحی لطیف ، شاعرانه و زیباشناسانه دارد که زیبایی های خلقت و طبیعت را به شکلی زیبا و هنرمندانه در قالب شعر بیان می کند ولی از طرف دیگر خانی است آن طور که می گویند بی رحم و حیله گر که در قتل فرزند خود دخیل است و با حیله گری سوگند شکنی می کند و طبق قرار قبلی این شعر گفته می شود:
تش بگره رو خیر آباد چه بد گیاره دسم وهجی رسه تگرس بواره
و خوانین با وی و همراهان را به رگبار می بندند (البته به انتقام برادش عبدالله خان بزرگ ) . خداکرم خان علی رغم نابسامانی زندگی شخصی و اختلاف با فرزندانش و جنگ هایش و ... شخصیت شاعرانه بی بدیلی دارد و طبع و ذوق شاعرانه اش به زیبایی گل نمودهدو چه دل انگیز طبیعت و خلقت ها را به شعر می کشد. به جرات می توان گفت که اگر نابسامانی های زندگی خدا کرم خان کم نبود اشعار بیشتری می سرود و "یار یار " هم پر بار تر می شد.

نا بسامانی هایی نظیر قتل فرزندش به دست دیگر فزرندانش، قتل فرزندش محمد حسین خان توسط احتشام الدوله حاکم فارس با مشارکت و نقشه خود خدا کرم خان . خلع خدا کرم خان از کلانتری کهگیویه و بویر احمد و پناه بردن وی به حاکم فارس و در نهایت قتل او توسط فرزندانش همه و همه نا بسامانی های کمر شکنی بود و مانع بزرگی برای تراوش بیشتر ذوق شاعرانه خداکرم خان بوده اند، ولی علی رغم این مشکلات باز ذوق و استعداد شاعرانه اش خوش درخشیده است.

اعتقادمان بر این است که خدا کرم خان ذاتا بی رحم و مکار نبود ، تناقض وظیفه خانی با روحیات شاعرانه اش و تلاش برای حفظ موقعیت خویش او را وادار به دست زدن به اعمالی میکرده که باعث شده به حیله گری و بی رحمی معروف شود . بررسی شخصیت خدا رکم خان شاعر بحثی است در حیطه روانشناسی که در این مقاله نمی گنجد.

بخش اعظم "یار یار " شاعرانی گمنام و ناشناخته دارد. این شعر ها شفاهی است و مکتوب هم نبوده ولی چون بر د ل مردم نشسته سینه به سینه گشته است و بین مردم کهگیویه و بویر احمد وهم زبانانشان در دیگر نقاط ماندگار شده است . جالب و تحسین بر انگیز است که در " یار یار " خوانی همیشه جانب ادب و نزاکت رعایت شده است.

---------
عصر دنا: انتشار یادداشت ها، مطالب خبری و تحلیلی دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و مخاطبان و مسئولان مذکور می توانند جوابیه و نقد خود را برای درج به این پایگاه خبری ارسال کنند.

ارسال به دوستان
گزارش خطا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
*عصر دنا ، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
*طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
*چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
*اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.